چرا اینقدر بد اخلاقی در قشرهای مختلف کشورمان زیاد شده ، چرا تا کسی اعتراضی می کند و یا انتقادی از شخصیتی می کند به او بجای جواب دادن و قانع کردن او ، به او حمله می شود و آماج تهمت ها و دیگر انگها می شود . مگر قرار است که همیشه هورا سر بدهیم مگر قرار است رعب و وحشت جای استدلال و گفتمان را بگیرد مگر قرار است ساختار حکومت کشور خودمان را به چه نوع حکومتی نزدیک کنیم به حکومت علی(ع) یا حکومت های دیکتاتور فعلی یا قبلی کشورمان یا به کشوری که چون بعضی از مردم نتوانسته اند و یا نخواسته اند در عزاداری رهبر کشورشان ( کره شمالی ) شرکت کنند باید مجازات شوند.
آقا مگر تو امام خمینی(ره) را قبول نداری
آقا مگر رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای را قبول نداری
آقا مگر نمی گوئی ولایت را قبول داری
آقا مگر نمی گوئی ولایتی هستی
آقا مگر نمی گوئی میزان العمالتان ائمه اطهار(ع) هستند
آقا مگر نمی گوئی شیعه حضرت علی (ع) هستید
اگر همه اینها هست پس چرا باز طالبانی عمل میکنید؟ چرا حرمت مسلمانی را رعایت نمی کنید؟ چرا فکر نکرده و احساسی عمل می کنید؟ چرا بی خودی انگ می زنید؟چرا قدری در خصوص منتقدین به ائمه اطهار (ع) در آن زمان و نوع برخورد آنها با منتقدینشان مطالعه نمی کنید ؟
برادر دانشجوی مسلمان شمائی که خیلی ادعا داری و دلت برای مملکت اسلامی می سوزد. شمائی که خودت را ولایتی می دانی. شمائی که خودت را شیعه ناب می دانی. پس چرا در دانشگاه مثل یک ولایتی درس نمی خونی ؟ پس چرا برای نمره در پایان ترم به دنبال استاد می دوئی؟ پس چرا در پایان دانشگاه با معدل 11،12،13 فارغ التحصیل می شوی و بعد هم که در یک شرکت استخدام میشوی ، یک لوله درست می کنی باید دوتا سوراخ داشته باشه پنجاه تا سوراخ داره پس چرا وقتی وارد زندگی و کار و ازدواج و بچه و دکتر و خرید و غیره و ذالک می شوی نگاهت تغییر می کند؟ پس چرا دیگه توی شرکتی که استخدام شده ای از بی عدالتی و اینکه کارگر بدبخت چند ماهی است که حقوق نگرفته نمیری یقه مدیر کل ویا مدیر عامل را بگیری و بگی چرا ؟ میدونی چرا چون خودت پات رو پوست خربزه است و کارمندی قراردادی و یا شرکتی هستی و فقط به خودت و همسرت و بچه ات فکر می کنی و دیگران برات مهم نیستند. و خیلی چرا های دیگه.
پس تو را به هر کس و هرچیزی که قبول دارید قسم می دهم بیشتر فکر کنید و تحت تاثیر بعض از آدمهایی که بیشتر در سایه هستند قرار نگیرید؟
... به نظر من آخرت هر شخصی مثل کتابی است که به وسیله خود او نوشته می شود. البته این نوشتن با قلم و کاغذی که می دانیم انجام نمی گیرد. بلکه این اعمال ماست که به کتابی تبدیل میشود. پس اگر خوب نوشتی یعنی اعمال خوبی داشتی و با دست پر به آن دیار باغی می روی و با خوشحالی توی صف می ایستی که نشان همه بدهی اما اگر خوب ننوشتی و یا اصلا ننوشتی یعنی اعمال انجام ندادی و کتاب آخرتت از اعمال خوب خالی بشد باید با حالت خجالت زده و مضطرب در صف بایستی و نمی تونی عم انتظار داشته باشی که دستت رو بگیرن چرا که تو هم توی دنیا سعی نکردی دست کسی را بگیری.
...یه روزی وقتی نوجوان و یا جوان بودم از بزرگ ترای دورو بر خودم می شنیدم که می گفتن ما تو این سن و سالمون خیلی چیزا رو دیدیم و شنیدیم و از تجربیات خودشون می گفتن تا اینکه به خودم اومدم و دیدم 52 سال سن دارم و چقدر سردی و گرمی روزگار را چشیده و دیدم مثلا دیدم آدمهایی را که خیلی خودشون را قبول داشتن و منو و خیلی هارو قبول نداشتن و آدم حساب نمی کردن و بقول خودشون ما ها رو بی خط ر ربط می دونستن اما نمی دونم که چی شد و چطور شد که دیدم بعضی هاشون چطور کنار رفتن و آبروی نداشتشون ریخت و بعضی دیگرشون یواش یواش چهره عوض کردند و مثلا یکی شون که دارای ریش بلندی بود یه زمانی به بسیاریر از ما خرده می گرفت چرا ریش نمیزارین و یا اینکه چرا این جوری لباس می پوشین و غیره و ذالک اما حالا وقتی از تلویزیون نگاشون می کنم می بینم که ریش اون زمان من خیلی بلندتر از ریش حالای او که بر حسب اتفاق به پست و مقامی رسیده است بوده کار ندارم ما همونی بودیم که بودیم جهادمن رو در کردستان و در دفاع مقدس انجام دادیم و حالا هم آقای خودمون هستیم و به برکتی که خدا بهمون داده نماز سروقت و روزه و ولایتمون هم سر جاش حالا هم مثل همه اون روزای دیگه هرچی خدا بخواد همین.
خدایا چقدر خوب بود همه دست گیر هم می شدیم نه مچ گیر یک دیگر. مثل زمان انقلاب و دفاع مقدس یاد آن روزها بخیر.
...یکی دو روزی بود که خبر زمین گیر شدن هواپیمای جاسوسی بدون خلبان آمریکا (شیطان بزرگ ) را در شرق کشور دنبال می کردم تا امروز که خبر ساعت هفت در این خصوص خبر های خوبی شنیدم و از همه مهمتر اعتراف آمریکائیها و پنتاگون و اینکه این هواپیما از تکنولوژی برخوردار است که فقط در اختیار آمریکا می باشد و دیگه اینکه نگران بودند که ایرانیان با توجه به رشدی که در این زمینه داشته اند بتوانند از تکنولوژی این هواپیما برای خود استفاده نماید که ناگهان فریاد شادی از ته دلم کشید و بی اختیار با اینکه عزادار حسین ( ع ) هستم شروع به دست زدن و تحسین بچه های پدافند کشورم کردم..
... این روزها بعد از گوش کردن روضه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) و گوش کردن به مداحی و سینه زدن و ... یک احساس خوبی بهم دست می ده و یه انرژی خیلی خوبی میگرم و اون انرژی ضد استکباریه که درمن تقویت میشه ، مخصوصا به عتبات عالیات که رفته بودم اینو بیشتر احساس میکردم . قبلا یکی بهم گفته بود حج تمتع که رفتی با اینجا فرق داره اونجا ( حج تمتع ) سنگین میری و سبک بر میگردی ولی کربلا سنگین میری سنگین تر بر میگردی رفتم دیدم راست میگفت . حج بااینکه بیشتر اعمالت واجب هست و مراقبت زیادی باید داشته باشید اما کربلا همه اعمالت مستحبی هست و هیچ اجباری در انجام اونها مثل حج نیست اما یک عشقی داره که نگو و نپرس یک زیبایی در غم اونجا هست که نمیشه توصیفش کرد اونجا همه اش روضه است باید بری و ببینی تا احساسش کنی.
التماس دعا
...تا به کی باید این ملت شریف تاوان بعضی ندانم کاری های بعضی مسئولین و خامی دانشجویان را بخورد . مگر نیامده است که مومن باید زیرک باشد . پس چرا بازهم این دانشجویان عزیز احساسی عمل می کنند و بعد کشور اسلامی عزیزمان را در جامعه بین المللی دچار چالش می کنند. چرا طوری عمل می شود که بعد به ندانم کاری و عذر خواهی از بعضی از کشورهایی وادار شویم که ارزشش را ندارند. همین طوریش هم استکبار جهانی علیه ما توطئه می کند پس چرا باید دستمسکی برای آنها بوجود بیاوریم.چرا آقا و خانم دانشجو کمی عقلانی فکر نمیکنید . اگر زمانی سفارتخانه آمریکا (شیطان بزرگ ) تسخیر می شود حسابش با الان فرق میکند چرا که هنوز همه چیز متوجه انقلاب و حواشی آن بود و جائی برای توجیه داشت نه الان که دنیا حکوت مارا به رسمیت شناخته و انتظار دارد که ما برابر قوانین بین المللی و از مجاری قانونی خودش با مسائل برخورد کنیم نه از راه هوچی گری و احساسی. باید مراقب افکار عمومی دنیا باشیم . حکومت و دولت در صدد این هستند که افکار عمومی جهان را به مسائلی که بیان میکنیم جلب کنند بعد یک دفعه عده ای دانشجو خامی کرده و احساسی وارد صحنه شده و کاسه و کوزه را بهم می زنند که چی ، یعنی اینکه شما بهتر از دیگر مردم و مسئولین می فهمید مگر ما رهبر نداریم مگر ما ولایتی نیستیم پس چرا ...
اما مسئولین امر هم باید بدانند که طوری برنامه ریزی نمایند که دشمن نتواند از چنین حرکاتی سوء استفاده نماید.و البته به نظر من نیروی انتظامی هم خوب عمل نکرده است و میتوانست بهتر عمل کند تا جلوی چنین مسائلی گرفته شود که بعد مسئولین به عذر خواهی از جوامعه بین المللی بر نیایند.
یکی از دوستانم گفت:
امروز اومدند رو پشت بام بلوک ما هرچی دیش ماهواره بود جمع کردند و حسابی به شعور همه توهین نمودند اونم با چندتا سرباز صفر نیروی انتظامی.راستی تا به کی قرار است حق انتخاب خواندن یا دیدن را از مردم صلب نمود وجلوگیری نمود از اینکه بهترین را برای خودشان انتخاب کنند.راستی چرا خود خداوند برای آدم و حوا حق انتخاب گذاشت ؟چرا خود خداوند برای آنها تصمیم نگرفت و دور آدم و هوا را حصار نکشید و یادور آن درخت ممنوعه را حصار نکشید تا آدم و حوا دست رسی به آن نداشته باشند.می دونید چرا چون خود خدا که ما را آفرید برای شعوری که خود او به ما داده بود احترام قائل بود و حق انتخاب برای جد بزرگ همه آدما باقی گذاشت تا این عمل به عنوان یک الگو برای همه ابدی شود تا کسی به خودش حق ندهد تا حق انتخاب را از کسی صلب نماید.
دکتر علی شریعتی
دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است
دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصیتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهشان یکی است.
دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند
شگفتانگیزترین آدمها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. میفهمیم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان میآید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد
آیا شنیدی که می گویند هرکی از پول گذشت از پل گذشت.
اما مطلب ذیل چنین چیزی نمی گوید ، شما چی؟
هرچند همه به دنبال پول هستند و آن را برای گذران زندگی لازم می دانند ولی بسیاری بر این باورند که پول چیر خوبی نیست.آنها حتی از داشتن پول زیاد،احساس گناه می کنند.بعضی عقیده دارند که پول مسبب تمام جنایات و قتل هاست.عده دیگری،فقر و نداری را به معنویت ربط می دهند. آنها معتقدند که در این دنیا باید سختی و رنج های زیادی متحمل شد.رفاه و آسایش متعلق به دنیای دیگر است. اما این افکار و عقاید بر خلاف اراده الهی است. خداوند دوست ندارد مافقیر و بیچیز باشیم. فقر جزئی از سرنوشت ما نیست بلکه حاصل باورهای فقیرانه ماست.« ما فقیر هستیم اما مسبب آن خداوند نیست.»خدا به ثروت و نعمت نزدیک تر است تا فقر و تنگدستی،یکی از مذهبی ترین دستورات ، ثروتمند شدن است.پول ، میوه ممنوع نیست؛ پول ، چرک کف دست نیست؛ پول« تجلی رحمت الهی است.» در دنیایی که خداوند همه چیز رابرای ما آفریده ، ابر و باد و ماه و خورشید و فلک را در اختیار ما گذاشته و ما را بر خوردار از توانایی های لازم برای ساختن زندگی توام با رفاه و آسایش و لذت بردن از ثروت های خدادادی کرده است. فقر ، مایه افتخار و ایمان نیست بلکه جزء بزرگترین گناهان است و ما روزی به خاطر نداری و بی پولی هایمان و رنج های ناشی از آن ، مورد مواخذه قرار می گیریم.