عده ای چنان در چنبره گاهاً چاپلوسانه گیر افتاده اند که هر حرفی خارج از
تعارف و تمجید را حتی اگر دفاع از حقیقت هم باشد، بد اخلاقی می نامند.
و از طرفی هم عده ای چنان ژست دینی به خود گرفته اند، اما متاسفانه در عمل
طوری دیگر رفتار می کنند.
و اما عده ای دیگر نیز هستند که بی شرمانه و با وقاهت تمام سعی می کنند با ادا
اطوار اونور آبی، ظاهر غیر دینی برای خود درست کنند و متاسفانه به آن هم افتخار می
کنند.
چرا وقتی عده زیادی از هموطن های ما مستضعف هستند و نون شب محتاج، با ز در
تلویزیون ما پختن غذاهای آنچنانی را در آشپزخانه های آنچنانی و در ظرفهای آنچنانی
به نمایش می گذارد؟
آخه کارگری با حقوق تومان،
با این مخارج سنگین و دوتا بچه چی بخوره و چی به پوشه ،حالا مسافرت، و سائل و مسائل
تفریحی بماند.
-آیا این رفتارها از منظر اخلاقی،اخلاقی است؟
آیا این رفتارها از منظر دینی،دینی است؟
آیا دروغ گفتن برای رسیدن به مطاع ناچیز و زود گذر دنیای پسندیده است؟
آیا رفتار دینی داشتن بد و ناپسند است؟
آیا ژست اروپایی داشتن و از خود بیگانه شدن از نظر جامعه شناسی و دینی پسندیده
است؟
آیا دفاع از حقیقت بد اخلاقی است؟
آیا ضد دین صحبت کردن افتخار است؟
آیا نداشتن تجمّلات در زندگی نشانه تحجّر است؟
آیا آنهائی که می گویند عدالت،عدالت، تحمل عدالت را دارند؟
آیا آنهائی که می خواهند برای ما عدالت را پیاده کنند، عدالت را می شناسند؟
آیاآنهائی که خواستار عدالت در زمان حکومت علی(ع) بودند تحمل عدالت او را
داشتند؟
آیا میشه یه روزی عدالت بیاد؟
من هستم ،چون ما هستیم. چند دقیقه بیشتر وقتتونو نمیگیره
همه ماها خوب میدونیم که اصلاً اوضاع خوبی توی کشور جریان نداره . قصد نداریم کسی رو متهم کنم . قصد شعار دادن نداریم . مشکل از این حرفا رد شده . این نوشته نه سیاسیه و نه قصد تحلیل اوضاع داره و نه دنبال متهم میگرده . این نوشته عین یه درده که این روزا داره یواش یواش عین خوره همه چیزو میخوره و جلو میره .
متاسفانه یک مشت دلال مثل زالو و کفتار به جون مردم افتادن و هر روز یک چیزی بهونه میکنن تا خون بیشتری از بدن بی رمق مردم بکشن . از ارز و طلا و ماشین و مسکن گرفته تا ارزاق عمومی و ... حالا چشممون به جمال آجیل هم روشن شد!!! . من واقعاً نمیفهمم چه اتفاقی افتاده که آجیل توی یک هفته باید 2-3 برابر بشه!!! اگه تولید کننده سودی میبرد آدم برای خودش توجیه میکرد که لااقل آدمای زحمت کش سود بردند ولی متاسفانه زالوها و کفتارها به صف شدن تا شیره جون کشاورزو با مزه خون مردم یکجا بالا بکشن .
الان خیلی از هم وطنامون حتی دیگه توان سیر کردن شکم خودشون و خانواده شونو ندارن . توان خرید یه دست لباس رو ندارن . توان تامین هزینه تحصیل بچه اشونو ندارن ...
حالا چرا بحث آجیلو وسط کشیدم ، شاید هنوز برای خیلی از ماها 300-400 تومن هزینه آجیل عید اونقدر نباشه که توان مالیمونو تحت فشار بزاره اما این پول میتونه شب عید یه خانواده رو برقرار کنه . میتونه هزینه خوراک 1 ماه یک خانواده رو تامین کنه . قصدم این نیست که بگم بیاییم پول آجیلو به اونایی که نیازمندن و آبرودار کمک کنیم . قصدم اینه که بگم بیاییم " با هم و برای هم بودنو" تمرین کنیم . نخریدن و نخوردن آجیل کسی رو نمیکشه . اما خریدنش یک مشت مفت خور دلالو ( صنف و بازار به دل نگیرن منظورم دلالهاست ) خرکیف میکنه و صد البته جری تر که دفعه بعد یک چیز دیگه و یک
شکل دیگه براشون عامل مکیدن خون مردم بشه . قصدم اینه که بیاییم به جای شعار دادن و عمل نکردن ، اینبار بدون شعار عمل کنیم .بیاییم پوزه دلال جماعتو بمالیم زمین تا حواسش جمع بشه که نه بابا ، دیگه از اون خبرا نیست.
اگر 15 میلیون خانواده بطور متوسط 100 هزار تومن توی جیب دلالای آجیل بکنن ، همین یک قلم میشه 1500 میلیارد تومن!!! پولی که بلافاصله میره توی یک مسیر دیگه و هر بار فربه تر و فربه تر میشه و دمار مردمو درمیاره .
حرف ساده است . بیاییم امسال آجیل نخریم و یک نوشته قشنگ روی سفره هفت سینمون ، میزمون بزاریم که برای چی اینکارو کردیم . اگر کسی دوست داشت ( دوست داشت بدون هیچ اجباری ) میتونه معادلشو به افراد نیازمند اطرافش یا مثلاً به زلزله زده هایی که یک زمستون وحشتناکو گذروندن کمک کنه تا اونها هم یه کمی عید داشته باشن یه کمی مرهم آلامشون باشیم یه کمی "بگیم" هموطن ما کنارت هستیم . نه اینکه با یه نوشته توی فیس بوک ... با گفتن 4 تا جمله توی جمع ابراز هم دردی بکنیم . میتونیم با پولش مواد خوراکی ، لباس ، یا هر چیز ضروری دیگه تهیه کنیم و ببریم دم خونه یه آدم زحمتکش که روزگار نامرد دستشو خالی کرده ، زنگو بزنیم و بزاریم پشت در و بریم . اگر هم دوست نداشتیم پولشو بزاریم جیب خودمون . حداقل نزاشتیم یه مشت مفت خور بخورن و ببرن و به ریشمون بخندن .
بعضی ها فکر میکنن : مگه میشه! عیده! آبرومون...! ... ... ... ما که فکر میکنم میشه و قشنگتر هم هست . آبروی آدم به اینه که انسان باشه . آبرویی که بند 4 تا تخمه و آجیل باشه همون بره بهتره .
ما ( یه تعدادی از دوستان ) تصمیم گرفتیم هزینه آجیل امسال رو لباس بخریم برای زلزله زده های ورزقان و ببریم اونجا بینشون تقسیم کنیم و نه خودمون آجیل میخریم و نه جایی میخوریم . هر جا هم که بریم برای دید و بازدید یه کارت به سینه امون میزنیم و روش مینویسیم چرا اینکارو کردیم . سر سفره هفت سینمون هم یک نوشته خواهیم گداشت و موقع پذیرایی مهمون روی میز میزاریم که هزینه آجیل امسالو به نیازمندان دادیم . تا این مسئله جا بیفته توی این روزای بی کسی ، یه کمی کس و کار هم دیگه باشیم .
امیدوارم با انتشار این موضوع و عمل به اون ( 1: نخریدن آجیل ... 2: اگر دوست داشتید هزینه کردن پولش برای افراد نیازمند دور وبر خودتون ) هر کدوم سهم خودمونو ادا کنیم . از آجیل شروع کنیم ، اگر خوب بود سراغ چیزای دیگه هم میریم
لطفا نگیم "مردم" وقتی می فهمن یه چیزی می خواد کمیاب بشه میرن بیشتر می خرن... ما خودمون "مردم" رو تشکیل می دیم.. ما حاضر نیستیم خودمون سختی بکشیم چون فکر می کنیم بعضی ها می رن می خرن و می گیم چه فایده پس این ها بی نتیجست.. مشکل اینجاست که زمانی که وجدانمون بهمون می گه ما باید از یه جا شروع کنیم، با این تفکرات سر وجدانمونو کلاه می ذاریم..
پس همین مردم خود ما هستیم. از خودمون شروع کنیم. توی این جمعیت اگه خود ما ، کسایی که این متنو می خونن یه عدشونم این کارو انجام بدن دفه ی بعدی چند نفر دیگه باهامون هم راه می شن. اول هر کاری سخته اما زمانی که وحدت رو یاد بگیریم همه چیز درست می شه.
این چرخه معیوب رو خودمون درستش کنیم. این یک کار که ازمون بر میاد
یکی از دانشمندان بزرگ آلمان می گوید:« با پولی که به گدا می دهید،سیه روزی و تیره بختی او را از امروز به فردا می اندازید.» و همو پس از بحث طولانی به این نتیجه می رسد که « برای از میان بردن توده فقیر و نیازمند در اجتماع،باید برای آنها کاری آبرومند دست و پا کرد.» منتسکیو هم در روح القوانین در ضمن وظایف دولت می گوید:« وظیفه دولت اینست که به داد بیچارگان و نیازمندان برسد و از آنها حمایت بکند اما فقیر وبیچاره کسی نیست که پول و غذا ندارد،بلکه کسی است که کار ندارد!
بصیرت یعنی تشخیص خط درگیری با دشمن
یکى از مسائل مهم، مسئلهى بصیرت است. من به شما عرض بکنم؛ بصیرت در این دوران و در همهى دورانها به معناى این است که شما خط درگیرى با دشمن را تشخیص دهید؛ کجا با دشمن درگیرى است؟ بعضىها نقطهى درگیرى را اشتباه میکنند؛ خمپاره و توپخانهى خودشان را آتش میکنند به سمت یک نقطهاى که آنجا دشمن نیست، آنجا دوست است. بعضىها رقیب انتخاباتى خودشان را «شیطان اکبر» به حساب مىآورند! شیطان اکبر آمریکاست، شیطان اکبر صهیونیسم است؛ رقیب جناحى که شیطان اکبر نیست، رقیب انتخاباتى که شیطان اکبر نیست. من طرفدار زیدم، شما طرفدار عمروئى؛ من شما را شیطان بدانم؟ چرا؟ به چه مناسبت؟ در حالى که زید و عمرو هر دو ادعاى انقلاب و اسلام میکنند، در خدمت اسلام و در خدمت انقلابند. خط درگیرى با دشمن را مشخص کنیم. گاهى هست که یک نفرى در لباس خودى است، اما حنجرهى او سخن دشمن را تکرار میکند! خب، او را باید نصیحت کرد؛ اگر با نصیحت عمل نکرد، انسان با او باید حد و مرز تعریف کند: خط فاصل. جدا میشویم. اگر بناست شما با همان احساساتى که رژیم صهیونیستى نسبت به جمهورى اسلامى دارد - ولو با یک ادبیات دیگرى - بخواهى در مقابل جمهورى اسلامى بایستى و حرف بزنى، خب با رژیم صهیونیستى چه فرقى دارى؟ اگر با همان منطقى که آمریکا در مقابل جمهورى اسلامى عمل میکند، شما بخواهى با آن منطق با جمهورى اسلامى تعامل کنى، خب شما با آمریکا فرقى ندارى. این مسئله جداست. اما یک وقت هست که نه، اینجورى نیست. ممکن است اختلافات، اختلافات عمیقى هم باشد، اختلافات بزرگى هم باشد، اما انسان دشمن را با غیردشمن نباید اشتباه کند؛ دشمن حساب دیگرى دارد، غیردشمن حساب دیگرى دارد. خط درگیرى با دشمن را باید ترسیم کرد، مشخص کرد؛ این بصیرت میخواهد. بصیرتى که ما عرض میکنیم، این است.
یک عدهاى از آن طرف مىافتند، یک عدهاى از این طرف مىافتند. یک عدهاى با دشمن هم معاملهى دوست میکنند، فریاد دشمن را هم نمیشناسند، چون از حنجرهى دیگرى در مىآید؛ یک عده هم از این طرف، هرکسى که اندک اختلاف سلیقهاى با آنها دارد، به حساب دشمن میگذارند! بصیرت، آن خط وسط است؛ آن خط درست است.
حضرت امام خامنه ای :
هرمسئولیتی در دست تک تک شما عزیزان می باشد تنگه احدی است که می بایست از آن پاسداری کنید.از کمبودها ناله نکنید؛ سرخورده نشوید ؛ اول ماموریت ؛ آخرهم ماموریت! نه اول امکانات بعد ماموریت.
شکست هیچگاه خوشایند نیست ولی در زندگی پرچالش امروز در راه نیرومند شدن،ترس از شکست اهمیت دیرین خود را از دست می دهد.همه شکستها یکسان و مهم نیستند و تا زمانیکه به شخصیت انسان صدمه نرساند، پذیرش آن دشوار نیست ولی برخی شکستها گلو گیر هستند.بخصوص هنگامیکه مردم از کسیکه مدعی توانمندی است، انتظار شکست را ندارند و او را به باد انتقاد تلخ می گیرند. متاسفانه فرهنگ ما به گونه ای است که شکست خوردگان هرچه پرآوازه تر باشند؛ خشنودی مردم بیشتر است.باید پذیرفت،نه میتوان هرگز از شکست گریخت ونه میتوان مانع ابراز شادی اندک دیگران از شکست خود شد.باید شروع کرد و از خود، شروع کرد و فراموش نکنیم که ساختن و پرداختن به توانمندیها با خودپرستی یکی نیست. خود پرستی آنست که ادعای برخورداری از چیزی را بکنیم که نداریم. چنین ادعایی ناپسند و تمسخر آمیز می باشد. ساختن و پرداختن به توانمندیها،بیدرنگ به،من و نفس انسانی، بر نمی گردد.در اینجا پای مسئولیت در میان است.بهاء دادن به هوشمندیها را نباید کمتر از نازیدن به نژاد،جنسیت،رنگ و چهره ومو گرفت.باید در راه نشان دادن توانمندی های خود کوشید.ولی به هوش باشیم اگر پنداری از هوشمندی داشتیم،ولی در عمل تحقق پیدا نکرد باید در شناخت خود تجدید نظر کنیم. زیرا پندار بیهوده همراه با نفی آن ترکیبی مرگ آور بوجود می آورد.یعنی بزرگترین دشمن ، خودمان خواهیم بود.
باروخ اسپینوزا می گوید: تنها هدف زندگی اینست که آن باشیم که هستیم و آن بشویم که می توانیم. فرار از خود و تقلید از دیگران،هدر دادن زندگی است.
..سابق براین و از اونجایی که من بیاد میارم می گفتنند تجسس حرام است و خوب نیست که آدما در هر مقام و شخصیتی که هستند تو کار مردم سنجل و بنجل کنند که ببینند مردم فعل حرام انجام می دهند یا نه و بعد تذکری و یا امر به معروفی و نهی از منکر کنند. بازهم تا جایی که من مطالعه داشتم و شنیدم این بوده که اگر فعل حرامی را دیدی که در جامعه بطور علنی انجام میشود وظیفه داری که امر به معروف و نهی از منکر کنی تازه اونم با شرایطی که بلد باشی تا کار بد از بدتر نشود. نه اینکه داخل خانه مردم یا محل کار و یا اینکه داخل ماشین مردم زون کنی که ببینی آیا فعل حرام انجام می دهد یا نه
اختلافات سیاسی یا مذهبی و کشمکشهای مردم با یکدیگر یکی از بهترین زمینه ها را برای کسانی که بخواهند فکر آنان را در یوغ بندگی خود درآورند فراهم می سازد.به همین جهت استثمار گران همیشه می کوشند که در میان افراد یک جامعه،اختلاف سیاسی یا مذهبی به وجود آورند و یا اگر اختلافی وجود دارد تا آنجا که قدرت دارند دامنه آنرا توسعه دهند چون در چنین افکاری برای هرنوع بردگی آمادگی خواهد داشت.مردمی که قربانی این نقشه فریبکارانه استثمارچیان می گردند گاهی با کُشت و کشتار و گاهی با نوشتن مقالات و کتاب های تند و توهین آمیز به جان یکدیگر می افتند و به تصور آن که در حال پیکار با باطل می باشند اما ناخواسته آب به آسیاب دشمن می ریزند و در حالی که به تضعیف یکدیگر مشغول می باشند در آن سوی این پیکارها استثمارگرانی خون آشام،فارغ از هرگونه مانعی به بهربرداری های سیاسی و اقتصادی خود ادامه می دهند.
در هر جای جامعه که دین به معنای واقعی کلمه وارد شده و درست عمل کرده،نتیجه درستی هم عاید شده است.اما بر عکس آن نقاط ضعف هایی که در گوشه و کنار دیده می شود و اعتراض مردم را بدنبال دارد،دقیقاً همان جایی است که مسئولین و یا حتی خود ما به چارچوب دین وفادار نبودیم و فاصله گرفتیم.باید قبول کنیم که در مواقعی متاسفانه مسئولین و یا مدیران اجرایی برای پوشاندن ضعف های خودشان و توجیه عملکردشان در پشت دین سنگر گرفته و از دین خرج می کنند.و یا حتی این جسارت را به خود داده اند که از مشروعیت نهاد ولایت فقیه هزینه کنند تا بدین وسیله ناکارآمدی خودشان را بپوشانند.و این همان چیزی است که واکنش منفی ایجاد میکند. اما در صورتی که معلوم شود بسیاری از رفتارهای فعلی مسئولین دینی نیست و از جانب دینداران و روحانیت به این اعمال و رفتارهای مسئولین اعتراض شود باز میتوان امیدوار بود که دین نقش مثبت خود را در جامعه خواهد داشت و جریان دین گریزی روند معکوسی پیدا کند.اما بنظر میرسد که اراده ای در بعضی از مسئولین ایجاد شده است که هر مخالفی را محکوم کنند وکنار بگذارند و با خیالی آسوده ادعا می کنند که همه چیز خوب و مطلوب است.اما این را همه باید بدانند که سکوت خوب نیست زیرا سکوت برای یک حامعه زنده نیست در جامعه ای که سکوت است آن حامعه را یک حامعه مرده می نامند نه یک جامعه زنده وپویا.در یک جامعه زنده افراد آن جامعه باید حرف بزنند و حتی گاهی فریاد بزنند در غیر این صورت اگر فریاد زدن و حرف زدن را از جامعه بگیرند آن جامعه دچار یاس و نا امیدی می شود و آن جامعه ای رو به جلو نمی باشد.بنابراین نمیتوان از مردم خواست که نفهمند و جلوی نقد آنها را گرفت.زیرا این اعمال باعث می شود که روح اسلامی و اسلام خواهی از جامعه دور شود.
امام خمینی(ره) در جایی فرموده اند:تخطئه از الطاف خفیه الهی است. حتی در جایی که دولت جمهوری اسلامی میتواند با سعه صدر و تحملی که از خود نشان می دهد برخورد سازنده،منصفانه و عادلانه ای نشان دهد و اگر هم نقدی غیر معقول ، غیر مستدل است، جواب دولت،مستدل و روشن باشد.
تیجه چنین رویکردی از طرف سه قوه این است که عیب های آنها برطرف خواهد شد.و هم اینکه ظرفیت نقد پذیری آنها چه در خصوص نقدهای وارده و چه غیر وارد به رخ کشیده می شود. ضمن این که مقوله نقد و نقد پذیری در جامعه ارتقا پیدا خواهد کرد.
ابن سینا حکیم نامدار ایرانی در جلوی دکان نانوایی نشسته بود نوجوان ده پانزده ساله ژنده پوشی به نانوا مراجعه کرده از او پاره ای آتش خواست ، شاطر به نوجوان گفت : آتش را کجا بریزم دامن که نداری و ظرفی هم نیاوردی؟ نوجوان هوشمند بی درنگ مشتی خاکستر را از پیشخوان تنور برداشت و آنرا بر کف دست خود ریخت و خطاب به نانوا گفت: بریز اینجا ! ابن سینا می گوید : عجب است چه استعدادهایی هست که از میان می رود و کسی به وجود آنها پی نمی برد . نوجوان بی درنک می گوید : جناب بوعلی ، اگر استعداد های صدها تن چون من نابود و تباه نشود ، امثال شما هرگز یگانه روزگار نخواهد شد!
وظیفه همه موسسات علمی و فرهنگی اینست که هر گاه در کسی استعداد والایی سراغ گرفت او را بپرورد و برکشد و هیچ وقت در بند ظاهر پرستی نماند . اگر این تمیز و تشخیص را بنیادهای تجاری یا مادی نداشته باشند باز چندان قابل سرزنش نیستند.اما اگر بنیادهای علمی و معنوی بکوشند تا استعدادهای شکوفا را نیز پژمرده کنند، گرفتار همان « قحط الرجال » می شوند که اکنون نیز شده اند و هی فریاد بر می آورند که باید از فرار مغزها جلوگیری کرد، ولی دستشان به جایی نمی رسد ، چون نمی خواهند یا نمی دانند که « به عمل کار برآید به سخندانی نیست !» و « دوصد گفته چون نیم کردار نیست »