سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هفتاد گناه برای نادان آمرزیده می شود، پیش از آنکه یک گناه برای دانشمند آمرزیده شود . [امام صادق علیه السلام]
یادداشتهای من
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» فتنه

.....میخواهید باور کنید میخواهید باور نکنید ، فتنه در درون دانشگاهها،ادارات،سازمانها و به طور کلی در کلیه نهادهای دولتی در حال بازسازی است. چرا که با وارد شدن مدیران جدید ناخوداگاه نیروهای ارزشی و بسیجی به شکل نامحسوسی در حال کنار گذاشتن هستند و معلوم نیست که چه کینه ای دردل دارند که چنین چنگ و دندان نشان می دهند.

به نظرم که آقای رئیس جمهور روحانی نسبت به رئیس قبل هم باهوش تر است و هم زیرک تر چرا که خودش از نوعی دگر صحبت میکند اما مدیران و مسئولینی که بر سرکار می آیند از نوعی دگر اندیشیده و عمل میکنند.

خلاصه این روزها داس در دستها بیشتر از کلید در دستها دیده می شوند و احساس میشود که نظام ارزشی از درون توسط فتنه گرانی که مدتی خاموش بودند و حالا احساس میکنند که نیمه جانی گرفتند در حال متلاشی شدن است و جز این اندیشیدن ساده انگاری است چرا که این موضوع در روابط ارباب رجوع در ادارات  و روابط پرسنل آن و نوع کار کرد آنان و روابط دختران و پسران در بعضی دانشگاه ها به خوبی مشاهده میشود.

رَبَنا اَفرغ عَلَینا صَبرا



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 92/10/9 :: ساعت 11:56 صبح )
»» پیچیدگی فتنه ها

فتنه های سیاسی در دوران گذشته ، با برنامه ریزی های پیچیده و تو در تو همراه نبوده است ؛ اما امروزه برای ایجاد فتنه در یک جامعه ، سال ها برنامه ریزی می شود. تحقیقات مختلف جامعه شناختی ، مردم شناختی و روان شناختی گسترده ای در باره جامعه  هدف صورت می گیرد. مهره های اصلی فتنه از قبل شناسایی می شوند و آموزش های لازم علمی و روان شناسی را می بینند و آرام آرام در جای خود چیده می شوند . از طریق مطبوعات ، رسانه ها ، رمان ها ، کتاب های درسی و غیر درسی و فعالیت های تفریحی و گردشگری ، ترویج مدها و مدل های جدید ، ترویج روحیه مصرف گرایی و مهم تر از همه ، از راه ایجاد شبهه در باورها و ارزش های مورد قبول جامعه هدف ، و به طور کلی از همه راه های ممکن می کوشند تا آرام آرام حساسیت های دینی و ارزشی مردم را تضعیف کنند و بدین ترتیب بسترهای لازم برای براندازی نظام حاکم را فراهم سازند تا با کمترین هزینه بتوانند به هدف خود دست یابند . به همین دلیل مبارزه با فتنه در دوران حاضر نیز کار ساده و سهلی نیست ؛ بلکه نیازمند برنامه ریزی های دقیق و فعالیت های شبانه روزی است .

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( یکشنبه 92/10/8 :: ساعت 11:9 عصر )
»» جلوه های فساد

 

جلوه های فساد اداری

یکی از مهم ترین عواملی که نظام اداری را تهدید می کند ، فساد اداری است. از فساد اداری تعاریف مختلفی به عمل آمده است و هر یک به نوبه ی خود ، در معرّفی این پدیده ی شوم ، مؤثر هستند. امّا آن چه افراد معمولی صرف نظر از بحث ها ی کارشناسی از فساد اداری می فهمند ، چیست؟
هنگامی که وجود فساد اداری را در اداره یا سازمانی تأیید می کنیم ، معمولاً به این معناست که قانون به خوبی ، اجرا نمی شود و یا به صورت گزینشی اجرا می شود. به عبارتی ، اجرای قانون مورد سوء استفاده واقع می شود ، تا افراد ، به اهداف سوء خودشان برسند. این اهداف می تواند مادی و مالی باشد و می تواند شامل راضی کردن غیر معقولانه ی دیگران باشد.در فرهنگ فساد اداری ، به افراد به عنوان یک مهره و ابزار نگاه می شود و مناسبات انسانی بسیار ضعیف است. معمولاً آن چه به نام مناسبات انسانی در این موارد دیده می شود ، بسیار متظاهرانه و ریاکارانه است و اگر به مسائل ، دقیق نگاه شود ، در می یابیم که این مناسبات نه تنها انسانی نیست ، بلکه بر اساس راز بقا بنا شده است. یعنی قوی برای ماندن ، باید ضعیف را طبق قانون جنگل بکشد. اگر می بینید که افراد در یک مجموعه با چنین ویژگی هایی ، متحد هستند این اتحاد همان اتحاد مذموم و ناپسند است. آن ها برای بقای خودشان با هم متحد می شوند و مانند برخی از سارقان هنگام تقسیم اموال ، قصد کنار زدن رقیب را دارند. قرآن کریم می فرماید: ?وَ تَعاوَنوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لا تَعاوَنوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدیدُ الْعِقابِ? « در کار نیک و تقوا به یکدیگر کمک کنید و در گناه و ستم یکدیگر را یاری نکنید و از خدا بترسید که خداوند بسیار سخت مجازات می کند.»
چاپلوسی و پاچه خواری از اصول اولیه ی راز بقا است. این حرکت از رسوم کار است. راز پیشرفت و پریدن به سکوهای بالاتر در این است که در جذب قلب رئیس ، کوشا باشند.
انتخاب رؤسا و معاونان و کارشناسان غالباً بر اساس لیاقت و شایستگی افراد نیست و به جا ی این که مهارت ها و توانایی های فرد ، ملاک انتخاب باشد ، انگیزه های حزبی ، قومی و نژادی عامل اصلی انتخاب کارشناسان است. فرد پیشنهاد دهنده ی پست ، غالباً برای بقای خودش ، افرادی را بر می گزیند که با او هماهنگ باشند. یعنی مهم این است که با شخص وی هماهنگ باشند و هماهنگی با قوانین و مقررات نه تنها مهم نیست ، بلکه یک مانع بزرگ به شمار می آید. پس کسی که صد در صد تابع قانون باشد ، در چنین سیستم هایی ، جایگاهی ندارد.
کارشناسان و مسؤولان زیردست ، هنگام دیدن موارد نامطلوب غالباً در بیان نظرات خود دچار خود سانسوری می شوند و از بیان اعتقادات و افکارشان بیم دارند. آنان می ترسند با بیان افکارشان ، موقعیت خودشان را از دست بدهند. آنان به دنبال ترقی هستند و نمی خواهند از نردبان ترقی سقوط کنند. اگر خلافی ببینند ، صدایشان درنمی آید و برای خودشان مشکل درست نمی کنند! آن ها فقط مال خودشان نیستند ، آن ها مال زن و بچه شان هستند. آن ها می دانند که امام حسین (ع) برای امر به معروف و نهی از منکر ، زن و بچه ی خود را به وسط میدان جنگ آورد و خودش و یارانش به شهادت رسیدند. هزار و چهارصد سال است که این درس ها را برایشان تکرار می کنند ، اما دیگر از آن ها گذشته است. چنین افرادی، استعداد یادگیری این درس ها را ندارند. پول و مقام ، آن چنان بر وجود شان پنجه افکنده است که زیر پنجه های آنان متلاشی شده اند و جز لاشه ای متعفن و بدبو چیزی از آن ها باقی نمانده است. چنین کارمندانی ، خدا را بنده نیستند ، بلکه رئیس را بَرده اند. در مدیریّت اسلامی اطاعت کورکورانه مطلوب نیست. امیر مؤمنان علی (ع) به مالک اشتر در این زمینه می فرمایند:
هر آن امری که از مافوق می شنوی با امر خدا بسنج! چنان چه خداوند ترا از آن عمل نهی می کند ، زنهار فرمان خالق را در راه هوس مخلوق قربان مکن!
هرگز نگو که من مأمورم و معذور! هرگز مگو که به من دستور داده اند و باید کورکورانه اطاعت کنم! هرگز طمع مدار که ترا کورکورانه اطاعت کنند! هرگز به پشتیبانی مقام ، سروری خود را بر دیگران تحمیل مکن! اگر چنین گویی و چنان کنی ، آینه ی قلبت زنگ آلود و تاریک می شود و روح دین داری و تقوای تو پست می گردد ؛ از خدای به دور می افتی ، هر چند با بنده نزدیک باشی. حق محوری جایگاهی در یک سیستم اداری فاسد ندارد. درست و حق همان است که رئیس می گوید.اینجا آخر خط است ، هر کس خواست ، قبول می کند و هر کس دوست نداشت ، قبول نمی کند. تظاهر به جانبداری از حق ، گفتن سخنانی مبنی بر حق مداری ، ابزاری مفید برای فریب دیگران است.
قدرت افراد به شخصیت آنان و دانش و مهارت و توانایی ها و مدیریت آن ها بستگی ندارد. قدرت افراد به حامیان آنان بستگی دارد ، هر چند که حمایت شوندگان ، افرادی بی کفایت و ضعیف باشند.حق پوشی از خصلت های همیشگی این سیستم ها است. به هر وسیله ای که می شود ، باید بر حقیقت سرپوش گذاشته شود ، دروغ پردازی شود و راست و دروغ با هم آمیخته شود. یکی از شگردهای موفق خلافکاران ، آمیختن حق و باطل با یکدیگر است. آن ها نیک می دانند که اگر همه ی حرف هایشان دروغ باشد ، کسی سخنان آن ها را باور نخواهد کرد و به زودی شناسایی خواهند شد. اما اگر راست و دروغ را با هم بیامیزند ، احتمال شناخت شخصیت پلیدشان کمتر می شود. قرآن کریم می فرماید: ? وَ لاتَلْبِسوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُموا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمونَ ? «حق را با باطل میامیزید و حق را پنهان نکنید در حالی که می دانید».مظلوم کشی ، خصیصه ی دیگر این گونه سیستم ها است. اگر به کسی ظلم شود و مظلوم از ظالم شکایت کند ، در صورتی که ظالم از حامیانی برخوردار باشد ، شکایت مظلوم غالباً به جایی نخواهد رسید. سیستم سعی می کند که اصلاً شکایتی ثبت نشود. در صورت ثبت شکایت نیز، به آن رسیدگی نمی شود. در صورت پیگیری شاکی ، با شاکی برخورد می کنند و برای دفع شکایات وی ، به تهمت و افترا متوسل می شوند و شاکی را متخلف معرفی می کنند ، تا فکر اصلاح امور و امر به معروف و نهی از منکر به ذهن کسی خطور نکند.گر چه در یک سیستم فاسد ، ممکن است قتل و جنایتی انجام نشود ، اما کارها ی انجام شده توسط برخی متخلفان ، در حد خود جنایت های بزرگی محسوب می شود. به عنوان مثال ، کسانی که مواد غذایی تاریخ مصرف گذشته و مضر را به دیگران و حتی بچه ها می خورانند و تخلفات بهداشتی مرتکب می شوند و بهداشت و سلامت انسان ها را به خطر می اندازند ، بی تردید در درازمدت برای سلامت آن ها مشکلاتی را به وجود آورده اند. اگر کسی به وجود تخلفات بهداشتی اعتراض کند ، با وی برخورد می کنند تا او را از صحنه خارج کنند و خود او را متخلف معرفی می کنند.اگر بخواهند کسی را از پستی عزل کنند و تخلفی از وی سراغ نداشته باشند ، از وی بهانه جویی می کنند ، وی را اذیت می کنند و تحت فشارهای روحی قرار می دهند. آن قدر این کار را ادامه می دهند تا شخص به ستوه آمده و برگه ای مبنی بر استعفا بنویسد. بعد با وی آشتی می کنند تا فرد اقدامی علیه آنان انجام ندهد ، اما آن برگه ی استعفا را نزد خودشان نگه می دارند تا در زمان مناسب روی آن اقدام کنند و فرد را سرنگون کنند. در مورد مدیرا ن بسیار خلافکار نیز ، معمولا جابجایی را در پیش می گیرند و به جای این که به تخلفات وی رسیدگی کنند ، فقط او را جابجا می کنند تا در جای دیگر به بقیه ی تخلفات خود ادامه دهد.معمولاً حرف های مثبت می زنند ، اما افکار و اعمالشان منفی است. شیوه ی برخورد مسؤولان با شاکیان متفاوت است. یا با آرامش حرف می زنند و عوام فریبی می کنند و با زبان ، فرد را تأیید می کنند ، اما مکاتباتشان علیه اوست و یا این که با عربده کشی و نعره زدن بر سر مظلوم ، همراه است. مظلومی که قبلاً به وی ظلم شده است ، مورد ظلم مضاعف قرار می گیرد. در حالی که نعره زدن از حقوق مظلوم است ، آنجا که قرآن می گوید: ?لا یُحِبُّ اللهُ الْجَهْرَ بِالسّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلّا مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللهُ سَمیعًا عَلیمًا? «خداوند گفتار زشت را با صدای بلند دوست ندارد مگر از کسی که به او ظلم شده است و خداوند شنوا و داناست».عدم نظارت صحیح ویژگی دیگر این سیستم است. معمولاً به بازرسی سفارش می شود که زیاد سر به سر مدیران زیر دست نگذارند. بازرسی به جای این که مأمن و پناهگاهی برای مظلومان و ستمدیدگان باشد ، غالباً دژ و قلعه ی مستحکمی برای دفاع از ظالمان است. بازرسی به جای تحقیق در مورد شکایات ارائه شده ، غالباً پشت درهای بسته و بدون خروج از اتاق کار ، نتیجه گیری می کند. آن ها برای حفظ پستشان باید چیزی را بنویسند که سیستم از آن ها می خواهد. بنا بر این نیازی به خروج از محل کار و تحقیق و گفتگو با شاهدان ندارند، زیرا همین مسأله ، ممکن است بر حق بودن شاکی را اثبات کند. آن ها با شاهدان هم برخورد می کنند . گویا همه باید از آن ها بترسند. چنان چه در حدیث آمده است که «شَرُّ النّاسِ مَنْ خافَ النّاسُ مَخافَةَ شَرِّهِ.» (بدترین مردم کسانی هستند که مردم از شر و بدی آن ها می ترسند).پاسخگویی بازرسی در چنین سیستم هایی با عبارات کلیشه ای و کلی گویی همراه است. گاهی نیز دچار تناقض گویی می شوند. پاسخ ندادن به شاکی یک اصل است. گاهی بهانه ی آن ها برای پاسخ ندادن به شاکی ، نداشتن آدرس شاکی است. در حالى که در هزاره ی سوم و در عصر ارتباطات ، پیدا کردن مستخدم دولت ، کاری بسیار ساده است و این بهانه تراشی ها در دهکده ی جهانی بسیار مضحک و خنده دار است. با دیدن این حرکات از بازرسی به یاد آن ضرب المثل معروف می افتیم که:«هرچه بگندد نمکش می زنند ، وای به روزی که بگندد نمک».باج دادن و باج گرفتن نیز از اصول کار در چنین سیستم هایی است. همیشه قرار نیست پول یا وجهی رد و بدل شود. انجام یک کار غیر قانونی برای یک شخص ، توقعی را برای انجام دهنده ی کار به وجود می آورد تا دفعه ی بعد ، طرف مقابل به نوعی زحمت او را با انجام یک درخواست غیر قانونی جبران کند. به کسانی که قابل باج دادن هستند و اهل باج گرفتن هستند باج و امتیاز می دهند و کسانی که اهل باج گرفتن نباشند ، از امتیازات قانونی آن ها می کاهند.برخی بر این اعتقادند که مشکل اصلی ، نقص قوانین و مقررات است و تدوین قوانین، راه حل فساد اداری است. اما واقعیت این است که گرچه در برخی موارد ، نقص در قوانین وجود دارد ، اما با همین قوانین موجود هم می توان نظام اداری سالمی داشت ، البته اگر بخواهیم. به امید آن روز!

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 92/9/25 :: ساعت 2:21 عصر )
»» دو خط

از صدر اسلام تاکنون دو طریقه، دو خط بوده است: یک خط خط اشخاص راحت طلب که تمام همتشان به این است که یک طعمه ای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایی که مسلمان بودند می کردند، اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها راحت طلبی بود. در صدر اسلام از این اشخاص بودند. وقتی که حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه- می خواستند مسافرت کنند به این سفر عظیم بعضی از اینها نصیحت می کردند که برای چه، شما اینجا هستید، مامونید و حاصل، بنشینید و بخورید و بخوابید. و از همانها بعضی قماش بودند که اشکال می کردند که یک قدرت بزرگی را در مقابلش چرا یک عده کمی قیام می کنند. این در طول تاریخ تا حالا بوده است. از اول نهضت اسلامی ما شاهد اشخاصی که به این وضع بوده اند، راحت را بر چیزی مقدم می داشته اند، تکلیف را این می دانسته اند که نمازی بخوانند و روزه ای بگیرند و بنشینند در منزلشان ذکری بگویند و فکری بکنند و چنانچه یک اشخاص انحرافی هم باشند غیبت بکنند، بروند عبادتشان را بکنند و بنشینند و در مجالسشان غیبت بکنند، تهمت بزنند، [بوده ایم]. این یک راه بود که یک دسته‌ای از مردم داشتند که تمام آمال آنها این بود که آدم اینجا این چند روزی که هست خوب استراحت بکند و بنشیند در خانه اش عبادت بکند. اسلام را خلاصه کرده بودند در عبادات؛ مثلاً نماز و روزه و امثال اینها. برای اسلام هم غیر از این ، خیلی، نه اطلاعات صحیح داشتند و نه ارزشی قائل بودند. همان باید در منزلها بنشینند و نگاه کنند و به دیگران اشکال کنند.
در آن وقتی که اول نهضت بود، یک شخص سرشناس از این اشخاص گفته بود که ایرانیها دیوانه شده اند! قیام در مقابل محمدرضا را و ایستادگی در مقابل ظلم را با تعبیر دیوانگی، یکی از این اشخاص سرشناس معرفی کردند. آن کاسب یا تاجری که در منزل او بود و از او شنید این را گفته بود که آقا بعضی از این مردم کذا و کذا هستند و اینها بعضیشان هم شهید شده اند. آن آقای سرشناس گفته بود این هم از خریتشان بوده است! آدم که نمی رود در توی خیابان مقابل مسلسل بایستد! و همان آقای سرشناس پرونده اش از ساواک بیرون آمده و آن وقتی که جوانهای ما در خیابان کشته می شدند، انگشتر برای سلامت محمدرضا فرستاده بود. یک دسته این طورند که حضرت امیر –سلام الله علیه- از اینها تعبیر می کند که اینها همّشان علف است؛ مثل حیواناتی که همّشان این است که شکمشان سیر بشود، شهواتشان را بر همه چیز مقدم می دارند؛ نماز هم می خوانند و روزه هم می گیرند و عبادات شرعی را هم بجا می آورند، لکن اینطور است وضع تفکر که انسان نباید خودش را در معرض یک خطری، در معرض یک چیزی قرار بدهد و این کاری که این ملت شریف اسلام کردند، این کار یک کار جنون آمیز بوده است!
یک دسته دیگر هم انبیا بوده اند و اولیای بزرگ. آن هم یک مکتبی بود و یک خطی بود؛ تمام عمرشان را صرف می کردند در اینکه با ظلمها و با چیزهایی که د رممالک دنیا واقع می شود، همّشان را اینها صرف می کردند در مقابله با اینها. کسی که تاریخ انبیا را دیده باشد و تاریخ اسلام را دیده باشد و تاریخ زندگی حضرت رسول –سلام الله علیه- را و ائمه اطهار و اصحاب رسول الله را دیده باشد می بیند که اینها از اولی که این رسالت به او محول شد تا آن وقتی که در بستر مرگ خوابیده بود یا شهادت، بین این بستر و آن بعثت، تمام فعالیت بوده ، جنگ بوده، دفاع بود. و کسی که زندگی امیرالمومنین –سلام الله علیه- را مشاهده کند نیز [می بیند] همین صور بوده؛ جهاد در راه خدا و جهاد در راه احکام خدا بوده است. و سایر ائمه –علیهم السلام- البته آن که از همه بارزتر و معروفتر است سیدالشهدا –سلام الله علیه- است. اگر وضع تفکر سیدالشهدا –سلام الله علیه- مثل بعض مقدسین زمان خودش بود، آنها طرحشان این بود که بمانند همان در جوار حضرت رسول –سلام الله علیه- و عبادت کنند. اگر وضع تفکر مولا هم این طور بود، کربلایی پیش نمی آمد؛ یک راحت طلبی بود و کناره گیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر جور دیگری بود. چنانچه ائمه ما –علیهم السلام- سازش می کردند با اهل ظلم و ستم، احتراماتشان بسیار زیاد بود، خلفا حاضر بودند که آنها را هر جور احترام می خواهند بکنند که آنها دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسی بن جعفر همین طور من باب اتفاق نبود که چندین سال در حبس به سر برد و تبعید بعض ائمه و احضار از مدینه، بردنشان به محل خلیفه، همچو نبود که اینها یک مردم عادی باشند که همین بنشینند و درسی بخوانند و درسی بگویند و مطالعه ای بکنند و عبادت خدا را بکنند و در جوار رسول خدا عبادت کنند. اگر طرز افکار آنها هم این بود، این مذهب یک مذهبی که در مقابل ظلم در طول تاریخ واقع شده است نبود. این دو رشته از اول خلقت تا حالا بوده است؛ رشته تعهد به اسلام و ایستادگی در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتوری و قدرتهای شیطانی و سازش.
من در طول این نهضت اشخاصی را [دیدم] بسیار هم مردم نمازخوان و ملا و معتبرو اینها [بودند] لکن در همان یورش اول که سازمان امنیت برد و یک دسته ای را اذیت کرد و زد، راحت طلبی را برداشتند و انتخاب کردند و کنار نشستند؛ یعنی موافقت کردند با این دستگاه. این دسته ای که خودشان را از اول مهیا کردند برای مقابله؛ مقابله با ظلم، این دسته از اول توجه به این معنا داشتند که این مقابله زحمت دارد، این مقابله شهادت دارد، این مقابله حبس دارد. اینها در حبس هم بعضیشان می رفتند و آن زجرها را می کشیدند، قدمشان که از حبس بیرون می آمد می رفتند باز سراغ مقابله؛ برای اینکه این یک مکتبی بود و یک خطی بود؛ خطی که ترسیمش را انبیا از صدر عالم کرده اند؛ آن انبیایی که د رآتش سوزاندند آنها را و اره کردند آنها را و آنها اگر می خواستند که آن خط خودشان را منحرف کنند خیلی هم محترم بودند. این آقایانی که در این مسائل وارد بودند، متوجه این معنا بودند که در زمان محمدرضا معلوم بود که هرکس هر عملی بکند، هر حرفی بزند، این در حبس است و در شکنجه است و در کذا؛ لکن اینها حبس را می رفتند، شکنجه را می دیدند، بیرون می آمدند و باز همان پست را اداره می کردند.
ما نباید این تصور را بکنیم که این ابرقدرتها از ما دست برداشته اند. ملتی که می‌خواهد آزاده باشد و می خواهد زنده باشد و می خواهد مستقل باشد و نوکر نباشد، وابسته نباشد و می خواهد آزاد باشد و تحت سلطه نباشد، این ملت باید مهیا باشد برای همه چیز. اگر راحت طلبی را می خواهد ملت، از زمان محمدرضا بهتر از همه این بود که ظهر بیایند نماز بخوانند با امام جماعتشان و امام جماعت برود سر کارش و شما بروید سراغ کسبتان. راحت طلبی این را اقتضا می کرد، حالا هم باز همان رژیم بود و همان بساط بود و شما هم نانتان را می خوردید و آبتان را می خوردید و شمیرانتان را هم می رفتید و کارهای عادیتان را انجام می دادید، لکن تکلیف هم این است؟ د رمقابل خدا هم می شود انسان عذر بیخودی بتراشد؟ فرضاً که حالا کسی عذر تراشید با اینکه خوب ما دیدیم که وقتی وارد بودیم در این امور، از همه اطراف کشورهای وابسته به آمریکا و شوروی و افراد وابسته به اینها از داخل و خارج مزاحمت ایجاد می کنند، می کشند افراد را، بمب می گذارند و چه می‌کنند، ، هجوم می کنند و وارد کشور می شوند، خوب تکلیف چیست؟ تکلیف این است که حالا ما رها کنیم آن طریقه اسلام را و آن طریقه انبیا را و راحت طلبی را انتخاب کنیم و چند روز ادامه زندگی حیوانی بدهیم؟! با حیوانات فرق نداشته باشیم؟! حیوانات هم “ان من شیء الّا یُسَبّح بحمده”؛ آنها هم ذکر و تسبیح دارند، لکن همّشان علفشان است. انسان هم باید این طوری باشد که همّش علفش باشد و هرچه ذلّت و خواری است تن به آن بدهد؟ برای اینکه چند روز زندگی مرفّه بکند؟!
این زندگی ای است که بعضی انتخاب کرده اند برای خودشان و آن وقت این جوانهای ما که در جبهه و پشت جبهه مشغول به فعالیت هستند و این جهاد سازندگی که شما آقایان از اجزای آن هستید، روز و شب خودتان را برای این ملت صرف می کنی، آنها کنار بنشینند و بگویند که اینها مجنون شده‌اند! کنار بنشینند و اعلامیه بدهند، روشنفکرشان صحبت کند و محکوم کند! خوب، در مقابل رفقای خودشان البته می نشینند و حرفهایی می زنند، برای خودشان هم تکلیف شرعی درست کند؟! خدا را هم می شود اغفال کرد –نعوذ بالله؟! فرضاً من و شما را اغفال کنند، این جنایاتی که الان امروز در کشور ما واقع می شود،این جنایات را صحه بر آن می گذارند یا مخالف هستند؟ اگر صحه می گذارند و امثال اینهایی که شهید شدند آنها را مستحق می دانند از برای قتل و از برای شهادت، پیش ما –فرضاً- گفتند که فلان آدم، آدم فاسدی بود و باید از بین برود، اما پیش خدا هم می شود این طور صحبت کرد؟ اینهایی که خدا را قبول دارند و اینها را محکوم نمی کنند، جواب خدا را چه می دهند؟ و آنهایی که نشسته اند در کمین و این جوانها و کودکهای ما را بازی می دهند و می فرستند د رخیابانها به خرابکاری یا بازی می دهند و یک بمب دستشان می دهند، یک دختر، یک پسر بمب را دستش می دهند: برو بگذار کجا، اینهایی که در آن کنارها نشسته اند، انسانند اینها؟ یا سبعهایی هستند که خودشان جرات بیرون آمدن نمی کنندو اطفال مردم را می فرستند و خرابکاری می کنند؟ اینها گمان می کنند که ملت ما برای خاطر فلان شخص و فلان شخص قیام کرده است؟
شما کاری بکنید که اولیای عظام خدا را از صحنه خارج کنید! شما کاری بکنید که خدا را از صحنه خارج کنید! شما کاری بکنید که اولیای عظام را از صحنه خارج کنید! شما کاری بکنید که مذهب تشیع را از صحنه خارج کنید! والا مذهب تشیع و مذاهب اسلامی این مسائل را دیده اند. مذهب خون و شمشیر است مذهب تشیع ،و این تا آخر هست. منتها یک وقت وسایل فراهم نبوده برای بعضیها، لکن درصدد بودند که بشود و یک وقت هم وسایل فراهم شد و شد. حالایی که همچو قیام مردانه بزرگی رخ داده است. و اینطور ملت ما برای همه چیز ایستاده است، حالا شما می توانید با یک بمب و با کشتن یک شخصیت –ولو هرچه شخصیت بزرگی باشد- می توانید ملت را هم از صحنه خارج کنید؟ یا اینکه ملت فریادش بیشتر می شود و مشتش گره بیشتر پیدا می کند و عزمش جزمتر می شود؟ شما باید این الله اکبر” ها را از مردم بگیرید!

منبع:

ماهنامه راه

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 92/9/18 :: ساعت 4:6 عصر )
»» دوستی با آمریکا

...راستی آخرش باید خوشحال باشیم که با آمریکا مذاکره داشته ایم یا باید ناراحت باشیم؟

اصلا چرا باید خوشحال و یا ناراحت باشیم؟

دلیلش چیست؟

آمریکا خوبست ؟ چرا؟

آمریکا بد است؟ چرا ؟

دوستی با آمریکا خوبست؟چرا؟

دوستی با آمریکا بد است؟ چرا؟

اصلا دشمنی بهتر است یا دوستی با آمریکا؟ چرا؟

اگر آمریکا بد است که بد است تا کی بد است؟ چرا؟

اگر آمریکا خوب است که زبانم لال ...تا کی ...؟ چرا؟

آیا همه یا بهتر است بگویم بیشتر مردم دنیا از آمریکا متنفرند یا نه؟ در هر صورت چرا؟

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 92/7/8 :: ساعت 6:7 صبح )
»» آیا فوتبال...

  آیا می دانید عدالت اجتماعی چیست؟

آیا عدالت اجتماعی وجود دارد؟

آیا عدالت اجتماعی مهم است؟

آیا عدالت اجتماعی همان فوتبال است؟

آیا فوتبال همان عدالت اجتماعی است؟

آیا بنزین برای همه مردم است؟

آیا بنزین برای فوتبال است؟

آیا فوتبال برای داشتن بنزین بیشتر است؟

آیا فوتبال از ضروریات زندگی جوانان ماست؟

آیا جوانان ما نیاز مبرم به فوتبال دارند؟

آیا کار همان فوتبال است؟

آیا فوتبال یعنی همه چی؟

آیا فوتبال برای تلویزیون است؟

ایا تلویزیون برای فوتبال است؟

آیا برای جوان ما ازدواج بهتر است یا فوتبال؟

آیا برای جوان ما فوتبال بهتر است یا مسکن؟

آیا جوان ما اُملِت می خورد؟

آیا تورم هست؟

آیا تخم مرغ دونه ای 250 یا 300 تومان است؟

آیا اُملِت غذای اشرافی است؟

آیا از نظر دولت و مجلس فوتبال برای مردم ما مفید است؟

آیا فوتبال برای سرگرم کردن مردم خوبست؟

آیا فوتبال برای فکر نکردن مردم به مشکلات زندگیشان است؟

آیا فوتبال راه کار خوبی برای مشغول نگاه داشتن مردم است؟

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( چهارشنبه 92/6/6 :: ساعت 2:7 عصر )
»» اسرائیل فاشیست

موشه دایان هنگام تصرف بیت المقدس،وقتی وارد شهر شد فریادی از خوشحالی کشید و گفت:« یکی از چندین آرزوی ما بر آورده شد.بالاخره توانستیم انتقام فتح خیبر را از مسلما نان بگیریم».

پس از شکست اعراب توسط اسرائیل در هیچ کجای دنیا صحبتی از اعراب نبود. همه می گفتند که اسرائیلی ها با جمعیت ناچیز خود توانستند نیروی عظیم مسلمانان را در هم بشکنند.کشورهای عربی که آنقدر تبلیغات راه انداخته بودند که ما چنین و چنا نیم و هیچ قدرتی نمی تواند با ما بجنگد زیرا شکستش حتمی است پس چه شد این همه ادعا .

اما اسرائیلی های فاشیست بدانند و البته می دانند که ما ایرانی ها نوعی دیگر هستیم ، هم رهبر ما ، هم مردم ما، و هم دولت ما با مردم و دولت و رهبرا ن دیگر کشورهای عرب فرق بسیاری دارند و تا آزادی کامل مردم مسلمان فلسطین و محو کامل اسرائیل غاصب از پا نخواهند نشست و ملت مسلمان ایران خود را در این مبارزه پرچم دار و جلو دار همه مسلمانان جهان دانسته و می داند.مرگ بر اسرائیل.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( پنج شنبه 92/5/10 :: ساعت 2:43 عصر )
»» ایجاد اختلاف مذهبی یا سیاسی و استعثمار فکری

اختلافات سیاسی یا مذهبی و کشمکشهای مردم با یکدیگر یکی از بهترین زمینه ها را برای کسانی که بخواهند فکر آنان را در یوغ بندگی خود درآورند فراهم می سازد.

بهمین جهت استثمار گران همیشه می کوشند که در میان افراد یک جامعه،اختلاف سیاسی یا مذهبی به وجود آورند و یا اگر اختلافی وجود دارد تا آنجا که قدرت دارند دامنه آنرا توسعه دهند چون در چنین افکاری برای هرنوع بردگی آمادگی خواهد داشت.مردمی که قربانی این نقشه فریبکارانه استثمارچیان می گردند گاهی با کُشت و کشتار و گاهی با نوشتن مقالات و کتاب های تند و توهین آمیز به جان یکدیگر می افتند و به تصور آن که در حال پیکار با باطل می باشند اما ناخواسته آب به آسیاب دشمن می ریزند و در حالی که به تضعیف یکدیگر مشغول می باشند در آن سوی این پیکارها استثمارگرانی خون آشام،فارغ از هرگونه مانعی به بهربرداری های سیاسی و اقتصادی خود ادامه می دهند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( پنج شنبه 92/4/6 :: ساعت 10:33 صبح )
»» آرزوی دشمنان ما چیست؟

آرزوى دشمنان ما چیست؟

در قرآن آیات  متعددى است که از روح و روان دشمن و از عمق کینه ‏هاى او پرده بر مى ‏دارد و بیان مى‏ کند که دشمن براى اهل ایمان  چه  آرزوهایى دارد، از جمله:

1. دشمن براى ما سختى و دردسر مى‏ خواهد و با هر نوع پیشرفت و رفاه  ما  مخالف است. «ودّوا ما عَنِتُّم»(آل‏عمران، 118.) («عَنِت» به معناى دردسر است)

2. دشمن براى ما غفلت مى ‏خواهد، غفلت از سرمایه ‏ها، قدرت‏ ها و امثال آن. «ودّ الّذین کفروا لو تغفلون»(نساء، 102.) بنابراین، هر سخن و برنامه و حرکتى که مسلمانان را غافل کند، گامى در جهت اهداف و خواسته ‏هاى دشمن است.
با هوشیارى باید از امکانات نظامى و اقتصادى حفاظت کرد. «ودّ الّذین کفروا لو تغفلون عن أسلحتکم و أمتعتکم»(نساء، 102.)
غفلت امّت اسلامى حمله غافلگیرانه و شبیخون دشمن بى ‏دین را در پى خواهد داشت. «فیمیلون علیکم میلةً واحدة»

3. دشمنان آرزو مى ‏کنند تا شما از دین و مکتب خود دست بردارید. «ودّوا لو تکفرون»(نساء، 89.) و اگر به این آرزو نرسند، لااقل براى شما آرزوى تسلیم و سازش دارند. «ودّوا لو تدهن فیدهنون»(قلم، 9.) یعنى دوست دارند شما با آنان مداهنه کنید تا آنان نیز با شما مداهنه کنند. این نمونه‏ اى از آرزوهاى دشمن است.
آنان دوست ندارند که ببینند مسلمانان صاحب پیامبرى بزرگ، کتابى بى تحریف و چشم اندازى وسیع هستند به گونه‏ اى که مکتب آنان بر تمام ادیان غالب شود و با تمام تبعیضات نژادى، اقلیمى، زبانى، خرافات، تحریفات، عوام فریبى ‏ها مبارزه کند. آرى، دشمن براى شما هیچ خیرى نمى‏ خواهد. «ما یودّوا الّذین کفروا من أهل الکتاب و لا المشرکین أن ینزّل علیکم من خیر من ربّکم»( بقره، 105.)

دو نکته مهم که از این آیه استفاده مى‏ شود؛
یکى این‏که در این حقّه و کینه و روش مبارزه، گاهى اهل کتاب و مشرکان، همفکر و همدست هستند.
نکته دیگر آنکه دشمنان حتى از رسیدن مقدار کمى خیر به شما ناراحتند. «من خیر» ولى حسادت حسودان هیچ اثرى در اراده و لطف خدا ندارد. خداوند به هرکس که حکمتش اقتضا کند، هر چه بخواهد مى ‏دهد. «و اللّه یختصّ برحمته من یشاء»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( یکشنبه 92/3/26 :: ساعت 8:10 صبح )
»» آمریکا دو ماه دیگر به ایران حمله میکند!!!

 

جناب آقای رضایی

1)
شما در حین مناظره سوم  گفتید که :


((..
اتفاقا من اشکالات اساسی را در مسئله سیاست خارجی بر تشخیص می‌دانم، زمانی جنگ نیست و شما فکر می‌کنید جنگ می‌شود چه هزینه‌ عظیمی باید کشور بپردازد، یک تشخیص غلط چه مشکلاتی را به وجود می‌آورد زمانی هم که قرار است تحریم شویم و بگویید خیر تحریمی در پیش نیست این هم خسارت وارد می‌کند..)).

جناب آقای رضایی،

آیا شما همان کسی نیستید که حدود 6 سال قبل در گفتگوی خبری زنده شبکه 2 همین صداوسیما تشخیص خود را اعلام کردید و گفتید :

آمریکا حداکثر تا دوماه دیگر به ایران حمله می کند

مجری هم با تعجب به شما گفت : آقای رضایی دوماه دیگر شما را می آوریم همینجا! شما مطمئنید؟!

شما نیز با قاطعیت و چهره ای مسلط به اوضاع گفتید : بله.

جناب رضایی،

لطفا پاسخ دهید که اگر قرار باشد در جایگاه رئیس جمهور این چنین تشخیص هایی بدهید چه هزینه هایی بر مملکت تحمیل خواهد شد؟

منبع: گویدانیوز

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( چهارشنبه 92/3/22 :: ساعت 8:15 صبح )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرگ بر آل سعود
حق و حقوق خانمها
چند نکته
عشق حسین
دسته کلید
نکته
خائن به وطن ، همه جا ، نزد همه و همیشه منفور است!
ازغدی: شیعه را نباید از گزینه نظامی ترساند
فدائیان اسلام
اجرای حکم اسلام در حکومت طاغوت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 153
>> بازدید دیروز: 13
>> مجموع بازدیدها: 376829
» درباره من

یادداشتهای من

» فهرست موضوعی یادداشت ها
حسین[5] . آمریکا[3] . شهادت[3] . یهود[3] . محرم[2] . مظلوم[2] . معرفت[2] . ندارد[2] . شیطان بزرگ[2] . شیعه[2] . صهیونیست[2] . بنزین[2] . آزادی بیان[2] . عزت[2] . علی[2] . فلسطین[2] . امام حسین[2] . امام رضا . امام رضا(ع) . امربه معروف ونهی از منکر . انسان . اوباما . ای شما ایکه . ای کسانی که . ایران . ایمان . بردگی . آمریکا . ائمه اطهار . ابی عبدالله . اختلاف سیاسی و مذهبی . ارزش . استثمار . اسرائیل . اصل هشتم . افزایش قیمت . حسین(ع) . حسینی . حضرت محمد(ص) . خدا . خودپرستی . خودنمائی . درد . دروغ . دین_سکوت . ذلت . رئیس جمهور آمریکا . رانت خواری . رمضان . رمی جمرات . رنگارنگ . زیبایی . زینت . سازمان تمانی . سازمان کهیلا . شعار . شکست . قانون اساسی . قدر . قطره چکان . قمه زنی . قیامت . کربلا . کفش . گران فروشی . گریه . مجلس . غدیر . فرانسیس فوکویاما . فرهیخته . فساد مالی . فعالیت اقتصادی . عشق حسین . آسمونی . ترس . تروریسم . تعزیه . تلویزیون سلام . تنهایی . توانمندی . توبه . توطئه . جامعه فرهیخته . جهان . چشم چرانی . چهره . حجاب . صیاد . طرح اقتصادی . ظلمکم فروشی . عاشورا . عباسی . عزاداری . صلوات . نظارت . نقد . هدفمند کردن یارانه ها . هنر . هوشمندی . وداع . ولایت فقیه . مهدویت . مهم و مهمتر . مداحی . مدیریت . آبرو .
» آرشیو مطالب
طنز سیاسی
طنز اجتماعی
آموزشی
سیاسی و اجتماعی
مذهبی
اد بی
قصه
یک نکته
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب