چه کسی از علی شایسته تر است تا قلسفه شهادت را تفسیر کند؟
شهادت رسواگریست
شهادت افشاگری و روشنگریست
شهادت عیان کردن و بیان کردن است
شهادت آشکار ساختن تمامی آن چیزهایی است که انکار کرده اند
شهادت بیاد آورنده همه آنچه است که به فراموشی سپرده اند
شهادت روشنگر همه حقیقتهای کتمان شده است
شهادت رسوا گر پنهان کاران و دسیسه بازان است
شهادت رسوا گر قدٌاره بندان همه تاریخ است
شهادت جهاد حق پرستی در عصر نتوانستنهاست
شهادت از آنِ زمانی است که حق خلع سلاح شده است
و شهادت نشان از چگونه زیستن و چگونه مردن است
«وَاعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَأَنَا هُوَ أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَأَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ وَرَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَةَ الْإِیمَانِ وَوَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی وَفَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَفِعْلِی وَأَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَا یُدْرِکُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَلَا یَتَغَلْغَلُ إِلَیْهِ الفکر»
مردم عذر خواهی کنید از کسی که دلیلی بر ضدّ او ندارید و آن کس من هستم، مگر من در میان شما بر اساس «ثقل اکبر» که قرآن است عمل نکردم و «ثقل اصغر» عترت پیامبر(ص) را در میان شما باقی نگذاردم، مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهیتان ندادم، مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم و نیکیها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم و ملکات اخلاق انسانی را به شما نشان ندادم، پس وهم و گمان خود را در آنجا که چشم دل ژرفای آن را مشاهده نمیکند و فکرتان توانایی تاختن در آن راه ندارد، به کار نگیرید،
مظلومیت امیرالمؤمنین
وَاللَّهِ لَا أَکُونُ کَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَى طُولِ اللَّدْمِ حَتَّى یصِلَ إِلَیهَا طَالِبُهَا وَیخْتِلَهَا رَاصِدُهَا وَلَکِنِّی أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَبِالسَّامِعِ الْمُطِیعِ الْعَاصِی الْمُرِیبَ أَبَداً حَتَّى یأْتِی عَلَی یوْمِی فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی مُسْتَأْثَراً عَلَی مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَاله حَتَّى یوْمِ النَّاسِ هَذَ
به خدا سوگند از آگاهی لازمی برخوردارم و هرگز غافلگیر نمیشوم که دشمنان ناگهان مرا محاصره کنند و با نیرنگ دستگیرم کند، من همواره با یاری انسان حق طلب، بر سر آن کس میکوبم که از حق روی گردان است و با یاری فرمانبر مطیع، نافرمان اهل تردید را درهم میشکنم تا آن روز که دوران زندگانی من به سر آید، پس سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم و از هنگام وفات پیامبر(ص) تا امروز حق مرا از من بازداشته و به دیگری اختصاص دادند
شب قدر از نظر ظاهر مثل هرشب دیگر تاریک وسیاه است.اما از نظر ارزشهای زمانی با دیگر شبها بسیار متفاوت است،همین چند ساعت از تمام تاریخ قیمتش بیشتر است،چرا که در این شب به امر خدا روح و فرشتگان از همه سو در حال فرود آمدنند. قیمت بالای این شب بخاطر ایجاد ارزشی است که می آفریند.،تقدیر تازه ای که می آفریند،دگرگونی که در انسانها ایجاد می شود،انسانهای تازه ای که بوجود می آورد، اندیشه های زیبایی که خلق می کند، و نزدیکی بیشتر انسان با خالق و معبودش،شب نزول قرآن،شبی پر از برکات الهی و.....، و این همه زیبایی در این شب همانند انفجار نوری است که در دل شب تاریک همانند خورشید می درخشد و ارزش این شب را بالا برده است.
پادشاهی فرمان قتل محکومی را صادر کرد. محکوم او را دشنام داد. پادشاه تظاهر به نشنیدن کرد و از وزیر خود پرسید ک چه گفت؟ وزیر گفت :قربان محکوم می گوید : مرا عفو کن ! پادشاه دستور داد آزادش کردن . وزیر دیگری شیطنت کرد و گفت : قربان این وزیر دروغ می گوید , چون محکوم درخواست عفو نکرد بلکه شما را دشنام داد ، پادشاه ناراحت شد و گفت : دروغ او را بیشتر از راست تو پسندیدم ، چون سخن او خیر و مصلحت بود اما سخن راست تو بوی قساوت و خیانت داشت.
شاه عباس از وزیر خود پرسید :
امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟
وزیر گفت :
الحمدالله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانسته اند به زیارت کعبه روند!
شاه عباس گفت :
نادان اگر اوضاع مالی مردم خوب بود کفاشان می بایست به کعبه می رفتند نه پینه دوزان ، چونکه مردم نمی توانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند ، بررسی کن و علت آن را پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم.
امام زمان(عج) شرط ظهورش را به شیخ مفید گفت
امام زمان (عج) در نامه خود به شیخ مفید(ره) می فرماید: دوست واقعی! اگر پیروان ما - که خدای آنان را در فرمانبرداری خویش توفیق ارزانی بدارد - براستی در راه وفای به عهد و پیمانی که بر دوش دارند، همدل و یکصدا بودند، هرگز خجستگی دیدار ما از آنان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما، دیداری بر اساس عرفان و اخلاص از آنان نسبت به ما، زودتر روزی آنان میگشت.
درود خدا بر تو ای یاری رسان حق! و آن که با گفتار راستین و شایسته، مردم را بسوی حق فرا می خوانی!در جریان باش که بخاطر کارهای سازنده و شایسته ات نزد ما مقرب هستی و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبیر این کارهای شایسته توفیق ارزانی داشته است.ما در نامه خویش به سوی تو، خدای جهان آفرین را که خدایی جز او نیست (و) خدای ما و خدای نیاکان (گرانقدر) ما است، سپاس می گذاریم و از بارگاه با عظمتش بر سرور و سالارمان محمد(صلی الله علیه و آله) آخرین پیام آور خدا و خاندان پاک و مطهرش، درودی جاودانه می طلبیم.و بعد! دوست راه یافته به حقیقت! خداوند بدان وسیله ای که به سبب دوستان ویژه خود، به تو ارزانی داشته است، وجودت را حفظ و تو را از نیرنگ دشمنانش حراست فرماید.ما ناظر نیایش(عارفانه و راز و نیاز پرشور و پراخلاص) تو با خدا بودیم و از خدای جهان آفرین برآورده شدن آن(خواسته ات) را خواستیم.ما اینک در قرارگاه خویش، در مکانی ناشناخته بر فراز قله ای سر به آسمان کشیده، اقامت گزیده ایم که به تازگی به خاطر عناصری بیداد پیشه و بی ایمان، بناگزیر از منطقه ای پر دار و درخت بدین جا آمده ایم و بزودی از اینجا نیز به دشتی گسترده که چندان از آبادی به دور نیست، فرود خواهیم آمد و از وضعیت و شرایط آینده خویش تو را آگاه خواهیم ساخت تا بدان وسیله در جریان باشی که بخاطر کارهای سازنده و شایسته ات نزد ما مقرب هستی و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبیر این کارهای شایسته توفیق ارزانی داشته است.از این رو تو - که خدای جهان آفرین با چشم عنایتش که هرگز آن را خواب نمی گیرد، وجودت را حفظ کند - در برابر فتنه ای که جان آنان را که آن را در دل هایشان کشته اند، به نابودی خواهد افکند، باید بایستی! و باید باطل گرایان بداندیش را بترسانی! چرا که از سرکوبی آنان، ایمان آوردگان، شادمان و جنایتکاران، اندوه زده خواهند شد.هان ای دوست پراخلاص که همواره در راه ما بر ضد بیدادگران در سنگر جهاد و پیکاری! خداوند همانسان که دوستان شایسته کردار پیشین ما را تأیید فرمود، تو را نیز تأیید نماید! ما به تو اطمینان می دهیم که هر کس از برادران دینی ات، پروای پروردگارش را پیشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود کننده و گرفتاری های تیره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود.و نشانه حرکت و جنبش ما از این خانه نشینی و کناره گیری، رخداد مهمی است که در سرزمین وحی و رسالت، مکه معظمه، از سوی پلیدان نفاق پیشه و نکوهیده، رخ خواهد داد، از جانب عنصری سفاک که ریختن خون های محترم را حلال شمرده و به نیرنگ خویش، آهنگ جان ایمان آوردگان خواهد کرد، اما به هدف ستمبار و تجاوزکارانه خویش دست نخواهد یافت، چرا که ما پشت سر توحیدگرایان شایسته کردار، بوسیله نیایش و راز و نیازی که از فرمانروای آسمان و زمین پوشیده نمی ماند، آنان را حفاظت و نگهداری خواهیم کرد.بنابراین قلب های دوستان ما به دعای ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمینان یابد و آسوده خاطر باشند که خداوند آنان را بسنده است و گرچه درگیری های هراس انگیزی، آنان را به دلهره می افکند، اما از گزند آن عنصر تبهکار در امان خواهند بود و سرانجام، کار با دست توانا و ساخت تدبیر نیکوی خدا - تا هنگامی که پیروان ما از گناهان دوری گزینند - شایسته و نیکو خواهد بود.هان ای دوست پراخلاص که همواره در راه ما بر ضد بیدادگران در سنگر جهاد و پیکاری! خداوند همانسان که دوستان شایسته کردار پیشین ما را تأیید فرمود، تو را نیز تأیید نماید! ما به تو اطمینان می دهیم که هر کس از برادران دینی ات، پروای پروردگارش را پیشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود کننده و گرفتاری های تیره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود و هر آن کس که در دادن نعمت هایی که خداوند به او ارزانی داشته، به کسانی که دستور رسیدگی به آنان را داده است، بخل ورزد، چنین کسی در این جهاد و سرای دیگر، بازنده و زیانکار خواهد بود.
دوست واقعی! اگر پیروان ما - که خدای آنان را در فرمانبرداری خویش توفیق ارزانی بدارد - براستی در راه وفای به عهد و پیمانی که بر دوش دارند، همدل و یکصدا بودند، هرگز خجستگی دیدار ما از آنان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما، دیداری بر اساس عرفان و اخلاص از آنان نسبت به ما، زودتر روزی آنان می گشت.از این رو (باید بدانند که) جز برخی رفتار ناشایسته آنان که ناخوشایند ما است و آن عملکرد را زیبنده اینان نمی دانیم، عامل دیگری ما را از آنان دور نمی دارد.خداوند ما را در یاری بسنده و نیک، کارساز است و درود او بر سالار و هشدار دهنده ما محمد(صلی الله علیه و آله) و خاندان پاکش باد!
پی نوشت :
1- احتجاج ج 2، ص 597، بحارالانوار، ج 3
سخنرانی طوفانی امام خمینی :
…علماى دین باور در همین حوزهها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند قیام بزرگ اسلامىمان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزهها به هر دو تفکر آمیختهاند و باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایههاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و سادهلوحان بیسواد، عدهاى کمر همت بستهاند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتهاند. اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهاى مقدسنماها از میدان به در مىرفت؛ ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى مىدهد و از همه شکنندهتر، شعار گمراهکننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایى بودند که نمىشد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیلهاش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى که به طرف اسلام شلیک مىشد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. ولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مىنمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حیله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مىسوخت و مىدرید. در آن زمان روزى نبود که حادثهاى نباشد، ایادى پنهان و آشکار امریکا و شاه به شایعات و تهمتها متوسل شدند حتى نسبت تارک الصلاه و کمونیست و عامل انگلیس به افرادى که هدایت مبارزه را به عهده داشتند مىدادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون مىگریست که چگونه امریکا و نوکرش پهلوى مىخواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عدهاى روحانى مقدس نماى ناآگاه یا بازى خورده و عدهاى وابسته که چهرهشان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مىنمودند.
آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بیش از این تلخ نکنم. ولى طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شدهاند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمىدادند، پشتیبان کسانى شدند که تا براندازى نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز «1» با هماهنگى چپیها و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان کردستان تنها یک نمونه است که مىتوانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام شدند ولى دست برنداشتند و از کودتاى نوژه «2» سر در آوردند، باز خدا رسوایشان
ساخت. دستهاى دیگر از روحانىنماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساییدند، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدسنماهاى بیشعور مىگفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگویند مسئولین نظام کمونیست شدهاند! تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مىدانستند، امروز از اینکه در گوشهاى خلاف شرعى که هر گز خواست مسئولین نیست رخ مىدهد، فریاد «وا اسلاما» سر مىدهند! دیروز «حجتیهاى» ها «1» مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابىتر از انقلابیون شدهاند! «ولایتى» هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریختهاند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مىخورند! راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لا مذهب یا از مقدسنماهاى متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایهها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزههاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.
از یک طرف وظیفه تبیین حقایق و واقعیات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژهاى به دست دشمنان کار آسانى نیست.
با اینکه در کشور ما در اجراى عدالت بین روحانى و غیر آن امتیازى نیست، ولى وقتى با متخلفى از روحانیت خوش سابقه یا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مىشود، فوراً باندها فریاد مىزنند که چه نشستهاید، جمهورى اسلامى مىخواهد آبروى روحانیت را ببرد. اگر احیاناً کسى مستحق عفو بوده و بخشیده شود، تبلیغ مىکنند که نظام به روحانیت امتیاز بیجا مىدهد.
صحیفه امام-جلد 21-صفحه729
سی و پنج سال پیش (سال 1358) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسید.
یکی از این قوانین،اصل هشتم در مجلس خبرگان قانون اساسی با پنجاه رای موافق وسه رای مخالف و دو رای ممتنع به تصویب رسید اما در طول هشت دوره چهار ساله مجلس شورای اسلامی هیچ کدام از گروهها و جناهها حاضر نشدند ( شرایط ، حدود و کیفیت ) آن را به تصویب برسانند.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، اصل هشتم :« در جمهوری اسلامی ایران ، دعوت به خیر ، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ایست همگانی و متقابل برای مردم نسبت به یکدیگر ، شرایط و حدود و کیفیت آنرا قانون معین می کند. والمومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض ، یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» . اکنون در استانه سی سالگی انقلاب ، این اصل هنوز هم یکی از آن چند اصل مغفول قانون اساسی است که هیچ قانون عادی برای آن وضع نشده است.
بسیاری از اصول قانون اساسی ما ، اصولی هستند که می توانیم عین آنها یا مشابه شان را در قوانین اساسی کشورهای دیگر هم پیدا کنیم. اما بعضی شان زائیده تفکر انقلاب اسلامی اند و شاخص تمایز ما از دیگر نظامها ، مثل اصل « ولایت فقیه » ، « حمایت از مستضعفان جهان ( بند 16م از اصل سوم ) » و... .
در میان اصولِ « به قانون در نیامده » یا « به قانون در آمده اما عمل نشده »ی قانون اساسی ، از هر کدام از این دودسته ، اصولی می بینیم؛ و یکی از مهمترین این اصول ویژه ی جمهوری اسلامی ، همین اصل هشتم است.
« ویژه » بودن این اصول ، هم کار قانون گذاری را سخت تر میکند- چرا که باید برای شان راه های ناپیموده را رفت- و هم مهمتر – چرا که باید تحقق بخش آرمان های بلندمان و سند کار آمدی نظام ویژه مان باشند. و همین مهمتر بودن، کافی است تا « سخت تر» بودن را مانع کار تقنین و اجرا ندانیم و بوسیله آن ، بهانه ای برای تاخیر نتراشیم.
اشکال اصلی مردم در زمان امام علی(ع) و امام حسین (ع) : اینکه انتظار امام خود را از خود نمی دانستند و با بهانه هایی همچون :
1- عافیت طلبی
2- محافظه کاری ( الف – دینی ب -سیاسی)
3- قدرت طلبی
4- ساده لوحی
5- خود محوری
6- ترس
از امام خود جدا ماندند و امام را تنها گذاشتند.