حسین(ع) در بعضی از شبها بر سر قبر پیامبر (ص)می رفت و با خدای خود رازونیاز می کرد و در این رازونیاز است که خطوط کلی قیام او بطور مشخص جلوه می کند:
یا رسول الله،من فرزند دختر تو فاطمه(س) هستم،کسیکه او را در میان امتت جانشین قرار دادی،پس شاهد باش بر ایشان.
و باز بار دیگر بر سر مزار رسول اکرم(ص) رفت و گفت:
خداوندا این آرامگاه پیامبر تست و من پسر دختر اویم وکاری پیش آمده که تو از آن آگاهی.
پروردگارا،من نیکی را دوست دارم و از پلیدیها بیزارم.
ای صاحب بزرگی و بخشندگی،بحق آنکس که اینجا آرامیده راهی را برایم برگزین که تو و رسولت را راضی کند.حسین(ع) از که راه جوئی می کند؟
از خدایش و اورا بحق کسی سوگند می دهد که راستین تر از هرکس راه او را پیمود و بیش از هرکسی باورداشت.از خدایش می خواهد که در این امر بزرگ و دراین کار که سرنوشت امت اسلامی به آن بستگی دارد و در این لحظه که محور تاریخ بنادرستی و کجی می گراید،او را راهنما باشد،تا قدمی بر خلاف رضای او که همان آزادگی و اختیار توده های اسیر سلطه ی یزید است برندارد. و میگوید:...اللهم رضا برضائک و تسلیما لا مرک.اللهم انی احب المعروف و انکرالمنکر.وو(خداوندا راضیم بدانچه که تو می پسندی و در برابر امر تو تسلیمم.آفریدگارا،من راستی ها را دوست دارم و از فریب و نیرنگ بیزارم مرا در راه راستینم استوار بدار و راهنمایم باش.)امام حسین(ع) در جواب کسانیکه ترس از مرگ لرزه بر اندامشان انداخته و رنگ از رخسارشان ربوده می گوید:
(مگر شما قرآن نخوانده اید که خدا گفت:مرگ شما را فرا میگیرد اگرچه در برجهای استوار باشید.نساء/78)
(وپاک و منزه است او که گفت:اگر همه در خانه های خود بودید آنهایی که کشته شدن در سرنوشت آنها بود به بسترشان می ریختند و آنها را به قتل می رساندند.آل عمران/154)
مرگ قانونی است طبیعی و مستقل از اراده ی انسان.وقتی مرگ فرارسید هیچ موجودی قادر نیست زمام آنرا لحظه ای پس و پیش کند.(و اذجاءاجلهم لا یستاخرون ساعته ولا یستقدمون.اعراف/34)
و این مهم نیست که انسان خواهد مرد و چه زمانی خواهد مرد،سرانجام روزی هرکس این جهان را ترک می کند.زمین مردان بزرگ و کوچک فراوانی را در دل خود جای داده ولی آنچه شایسته است بدان توجه شود کیفیت و چگونگی این مرگ است.اینجاست که باید گفت:انسان ناگزیر میمیرد ولی همه مرگها دارای ارزش مساوی نیستند.مرگ یکی ممکن است سنگین تر از کوه و مرگ دیگری سبکتر از پر قو باشد.مرگ بخاطر منافع خلق و عقیده سنگین تر از کوه است و تاریخ را بلرزه در می آورد.
در عصر ما نسبت به اصلاحات اجتماعی حساسیت مبارکی پیدا شده که قابل تقدیر است اما این جهت احیانا به نوعی افراطی گرایی کشیده می شود که هر خدمتی بجز اصلاح اجتماعی هیچ گرفته می شود... هر چند اصلاح اجتماعی خدمت است اما هر خدمتی لزوما اصلاح اجتماعی نیست .
استاد مطهری
آدم ها بی شباهت به «آب» نیستند
اگر می خواهند زنده باشند و زندگی ببخشند
باید جریان داشته باشند و پیه برخورد با سنگها و سختیها را به تنشان بمالند
و شجاعت چشیدن گرم و سرد روزگار را داشته باشند
تا باران بشوند و بر جهان ببارند
وگرنه انسانها و ملتهایی که تحمل سختیها را ندارند
همچون آب ساکنی هستند که صدایشان به کسی آرامش نمی دهد،
با دیگران کنار نمی آیند و دریایی با هیبت نمیشوند
که ـ در طول و عرض تاریخ ـ از آنها به عظمت یاد کنند
و نه فقط جهان را، که حتی خودشان را هم نمی توانند نجات دهند،
مرداب می شوند و می گندند.
زمانی روسای دو شرکت در یک صنعت با هم رقابت می کردند. این دو رئیس تصمیم گرفتند که به دامن طبیعت پناه ببرند ، در آنجا چادر بزنند و در باره ادغام احتمالی دو شرکت به بحث بپردازند. این دو نفر در نقطه ای دوردست در دل جنگل های انبوه چادر زدند ، ناگهان متوجه شدند که یک خرس قهوای رنگ در برابر آنها روی دو پای عقب خود ایستاده و خرناس می کشد . اولین رئیس به سرعت یک جفت کفش ورزشی از کیف دستی بیرون آورد. دومین رئیس گفت : جناب شما نمی توانید از یک خرس تندتر بدوید. رئیس اول پاسخ داد شاید من نتوانم از این خرس تندتر بدوم ، ولی تردیدی ندارم که می توانم تندتر از شما بدوم.
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد
ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست
بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد
آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده
این همه عقده تلنبار شدن هم دارد
از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد
نکند منتظر مردن مایی آقا ؟!
این بدی مانع دیدار شدن هم دارد
ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم
عفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
علی اکبر لطیفیان
گلایه ای از خدا، منتسب به دکتر علی شریعتی
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است …
و این هم جواب سهراب سپهری از زبان خدا
منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت
خالقت
اینک صدایم کن مرا.
با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد
به نجوایی صدایم کن.
بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان،
رهایت من نخواهم کرد.
خدا ما را از دیدار امام زمان محروم کرد!
ولی بعضی از ما از این تحریم
به اندازه تحریم آمریکا
صدایمان در نیامد و ناله نزدیم!
فضیلت و خواص سوره روم
خواص سوره روم,سوره روم,فضیلت سوره روم
روم، سی امین سوره قرآن است که مکی و 60 آیه دارد.
در فضیلت سوره روم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده: هر کس سوره روم را بخواند ده برابر تمامی فرشتگانی که خداوند را در بین زمین و آسمان تسبیح گفته اند حسنه به او داده می شود و هر آنچه که در روز یا شبش از دست داده دوباره به دست می آورد. 1
به قرائت این سوه در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان بسیار سفارش شده است. در روایتی از امام صادق علیه السلام روایت شده: هر کس سوره های عنکبوت و روم را در شب بیست و سوم ماه رمضان قرائت نماید به خدا قسم او از اهل بهشت است و پس از گفتن این جمله فرمودند: اینکه قسم یاد کردم هر کس در این شب این سوره ها را بخواند اهل بهشت است هیچ استثنایی نمی کنم و نمی ترسم که خداوند به خاطر سوگند و عدم استثنای در آن برای من گناهی بنویسد. زیرا مطمئن هستم که این دو سوره نزد خداوند جایگاهی بزرگ دارد. 2
در روایتی دیگر از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمده است علت اینکه حضرت ابراهیم علیه السلام به نام خلیل الله نامیده شد قرائت آیات 18-17 سوره روم است. 3
آثار و برکات سوره
راه دستیابی به خوبی ها
خواندن سه بار آیات 18-17 سوره روم در عصر و صبح مستحب است. امام علی علیه السلام فرموده است: هر کس در عصر سه بار بگوید: «فسبحان الله حین تمسون و حین تصبحون و له الحمد فی السماوات و الارض و عشیا و حین تظهرون» هیچ خیر و خوبی ای در آن شب از او فوت نمی شود و همه بدی ها و شرور،آن شب از او برداشته می شود و هر کس صبحگاه سه بار این آیات را بخواند نیز چنین بهره ای می برد.4
این دو آیه شریفه بسیار ارزشمند است که پیامبر صلی الله علیه و آله به کسی که این دو آیه را همواره زمزمه می کند وعده بهشت داده است. 5
پی نوشت ها:
1-مجمع البیان، ج8، ص42
2- ثواب الاعمال، ص109
3- مستدرک الوسائل، ج5، ص394
4-امالی شیخ صدوق، ص674
5- مجمع البیان،ج7، ص51
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی ؛ محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
الهام چرخنده در یادداشتی در واکنش به حضور هنرمندان ایرانی در کمپین “چالش آب یخ” در اینستاگرامش نوشت:
سلام.. تکلیف معلوم شد؛
ما هزاران آدم خیر و خیرخواه و خوش قلب و “خلاق” داریم تو ایران! ستاره های بی نظیری که کافیه یک فراخوان از یک کشور به گوششون برسه و دوربین به دست لوکیشن های خاص انتخاب کنند! گاها”چند دوربینه سوییچ و حتی از نابازیگران جهت پر کردن صحنه استفاده کنند .
تکلیف معلوم شد!
ما ستاره های بی نظیری در هنر و ورزش و… داریم که برای همه باورها ارزش قایلند و ما چقدر خوشحالیم که تصویری که از ایران به جهانیان نشان داده میشود؛ خانم های زیبا، خوش رنگ، خوش پوش و خوش اخلاق هستند و مردان؛ اهل ورزش. اغلب با لباس های ورزشی و یا حتی شنا دیده میشوند و گاها”بسیار به روز ‘ نشان میدهند. ما هم در کنار هنرهای دیگر این مرز و بوم کار “تاتو”مون هم حرف نداره!
تکلیف معلوم شد!
ما در این چالش فهمیدیم چه کسانی به چه کسانی ارادت ویژه دارند. فهمیدیم ستاره های واقعی ایران زمین چه کسانی هستند. از لُس آنجلس گرفته تا ته نظام آباد عزیز. ما فهمیدیم که چه کسانی لطف کردند و از دستمزدهای شیرینشان صد هزار تومان به محک پرداخت کردند. و من شاهدم و خود با چشمانم دیدم که آنلاین هم میشود پرداخت کرد؛ خیرشون قبول .
ما فهمیدیم مردان ما هم در مقابل آب یخ استعداد جیغ زدن دارند! و زنان مسلمان کشورم باز قناعت پیشه کردند در بحران بی آبی! دستمریزاد خاتون… و البته جا دارد برای تودهنی به ستاره های هالیوود عرض کنم: اگر همین یک وجب روسری نبود میتوانستید ببینید که بانوی ایرانی مسلمان، وقتی با لگنی آب یخ خیس میشود چقدر جذاب تر از شما کافران خواهد بود! بترکد چشم حسود و بخیل ان شاالله…
تکلیف معلوم شد!
الهی شکر که اغلب ما در منزل مون استخر داریم. الهی شکر که اینقدر به بیماریهای خاص اهمیت می دهیم .
تکلیف معلوم شد!
ما همان مسلمان هایی هستیم که وحدت برای ما حرف اول و آخر را میزند. وحدت در ورزش، هنر، اقتصاد، سیاست در جامعه در خانواده و “وحدت در دین”! ما بیست و چهار ساعت که سهل است! در عرض بیست و چهار ساعت تمام ستاره هایمان آب یخ را ریختن و پاشیدن. ما آدم های متعهدی هستیم و خوش قول !
تکلیف معلوم شد!
همه این چهره ها که صدای جیغ شان چه زن و چه مرد در گوشمان هست که ” ااای واای آب یخ چقدر به انسان شوک میدهد”همان عزیزانی هستند که فریاد شوکشان در مقابل جنایات حروم زادگان اسراییلی در گوشمان می پیچد!
این وفای به عهد در تمام اقوام ما موج میزند که هر کجا هر کسی با هر تفکر و سیاستی هر چالشی برای ما ایجاد کند؛ آب و یخ که سهل است، خاک و گل بر سر میریزیم !!
تکلیف معلوم است!
یاران زهرایی، یاران چادر خاکی، یاران علی، دینمان را به چالش نیندازند دین شویان غرب؟!
میگویند: آب و یخ تن ناموس حتک حرمت شده شیعه در عراق و شام را غسل ندهد!
میگویند: آب ویخ چاقوی داعش به خون سرهای مردان شیعه آغشته را نمیشوید!
میگویند: آب و یخ کودکان از تشنگی پر پر شده را سیراب نکند !
راست میگویند؟!!!
تکلیف معلوم میشود!!!
وقتی یک مشت خاک تربت کربلا را با خاک فکه آمیخته به نیابت یاران زهرایی بر سر ریختم تکلیفم معلوم میشود میدانم …
ریا، چاپلوسی، خود شیرینی و …
اااای وااای بر این تکلیف ….
یا علی.
عزت تان مستدام. کوچک ترین فرد جامعه هنری ایران اسلامی.