با برادریِ خدایی است که [درخت] برادری به بار می نشیند . [امام علی علیه السلام]
یادداشتهای من
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» آیا فوتبال ...

آیا می دانید عدالت اجتماعی چیست؟

آیا عدالت اجتماعی وجود دارد؟

آیا عدالت اجتماعی مهم است؟

آیا عدالت اجتماعی همان فوتبال است؟

آیا فوتبال همان عدالت اجتماعی است؟

آیا بنزین برای همه مردم است؟

آیا بنزین برای فوتبال است؟

آیا فوتبال برای داشتن بنزین بیشتر است؟

آیا فوتبال از ضروریات زندگی جوانان ماست؟

آیا جوانان ما نیاز مبرم به فوتبال دارند؟

آیا کار همان فوتبال است؟

آیا فوتبال یعنی همه چی؟

آیا فوتبال برای تلویزیون است؟

ایا تلویزیون برای فوتبال است؟

آیا برای جوان ما ازدواج بهتر است یا فوتبال؟

آیا برای جوان ما فوتبال بهتر است یا مسکن؟

آیا جوان ما اُملِت می خورد؟

آیا گوجه فرنگی کیلویی 600 تومان است؟

آیا اُملِت غذای اشرافی است؟

آیا از نظر دولت و مجلس فوتبال برای مردم ما مفید است؟

آیا فوتبال برای سرگرم کردن مردم خوبست؟

آیا فوتبال برای فکر نکردن مردم به مشکلات زندگیشان است؟

آیا فوتبال راه کار خوبی برای مشغول نگاه داشتن مردم است؟

آیا..............................................................؟؟؟؟؟؟؟؟

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 86/9/19 :: ساعت 8:49 صبح )
»» قیمت شما چقدره

توی این دنیای فانی هرچیزیکه به نظر آید یه قیمتی و رتبه ای داره

مثلاً اتومبیل،خونه،لوازم منزل،پوشاک،انواع غذاها و خوردنیها،

خلاصه همه و همه دارای قیمتی میباشند.راستش حتی آدمها هم

قیمت ورتبه هایی دارند.اما فرق در این است که روی تمام اشیائی که

در اختیار انسان است خود او قیمت می گذارد مثلاً:قیمت ماشین یا

خونه فلآن مبلغه،اما راستش قیمت آدمها را با چیزهایی که به آن

علاقه و دوستش دارند می سنجند ومحک می زنند.

مثلاً ارزش شخصی که پول دوستِ وبقول معروف پولکی است را با

همون پول می سنجند و رتبه و ارزش آدمهای دورو بَر خود را نیز با پول

می بینه که بتونه بخره.یکی هم به دنبال مقامِ ، خوب معلومِ دیگه

ارزش و رتبه آدمها را به مقامشون می دونه و همین طور شخص

دیگری آدمها را طوری دیگه مثلاً ماورائی می بینه و دیدش به این دنیا

و دنیای پس از این عالم طوری دیگه است. خلاصه همه آدمای دنیای

ما یه جایی تو جدول رتبه بندی قرار دارند اما قیمتهاشون فرق داره.

راستی خدایا جنس اونی که ما به قیمت اونیم ومحک می خوریم

چیه؟ ماشینه؟پوله؟خونه؟اصلاً این دنیایی یا مال اون دنیاست؟

خوشا به حال اون کسی که خداییه هم توی این دنیا هم توی اون دنیا

جاداره.هیچ فکر کردین قیمت شما چقدره و رتبه شماکجای جدول قرار داره؟

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( سه شنبه 86/9/13 :: ساعت 10:28 عصر )
»» وعده ها همه در حرف ، نه در عمل

گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم

وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک!

                                                    ( حافظ)

یکی از دانشمندان قدیم ایران گفته است مردم بر سه گروهند:

«آنان که نمی گویند و می کنند ، و آنان که می گویند و می کنند،

و آنان که می گویند و نمی کنند.»خوب همه خوانندگان گرامی میدانند

که دانشمندان علمِ اخلاق از این سه گروه ، گروه اول را پسندیده و

مردانه تر دانسته اند زیرا بدون آنکه سخنی گزاف بگویند کار خود را انجام

می دهند،اما در عمل از این سه گروه،گروه سوم موفق تر و کامیافته تر

بوده و هستند،یعنی کسانی که می گویند و با هوشمندی و زیرکی

وعده های شیرین و دلپذیر می دهند ولی کاری نمی کنند.بیشتر رجال

 ایرانی در گذشته پیرو این گروه سوم بوده اند یعنی همواره وعده های

دور و دراز و مژده های دل انگیز می داده اند و هیچ وقت عمل نمی کردند

و اگر می کردند به منزله «نوشدارویِ پس از مرگِ سهراب»بوده است،این

بزرگان از هر روانشناسی مجرب تر بوده اند.هیچ وقت مردم را نومید و دل
آزرده نمی کردند،اینان می دانستند که انسان به امید و آرزو زنده است

چه به تعبیر ویکتور هوگو:«اگر امید واری و آرزومندی نبود،انسان زیر بار

غمها و اندوه های این دنیا خُرد و پایمال می شد.»مثلاً عدالت اجتماعی،

معرفی مفسدان اقتصادی، معرفی مدیران نالایق،ایجاد اشتقال و مهار

تورم و خیلی از وعده های دیگرکه همه در حرف است و نه در عمل!

«شخصی از یحیی برمکی حاجتی مشکل خواست و او وعده به بعد

داد.یکی از حاضران بی تجربه ونا قص عقل گفت:ای خواجه گرانمایه،

چون این کار مُیسّر نمی شد چرا جواب قاطع و یکسره ندادی؟ یحیی در

جواب گفت:خوش ندارم بلی بگویم و ضامن بشوم، یا نه بگویم و مردم را

نومید کنم،از این جهت، انتظارشان می دهم و امیدوارشان می کنم تا

خدا کارها را آسان کند.»امروزه که مسئولین از دل جامعه بر آمده اند

باید بدانند وقتی به مردم خود وعده می دهند و تا به آن وعده جامه عمل

نپوشانیده اند وعده دیگری نده اند.

گویند:روزی هارون الرشید از بهلول پرسید که:دوست ترین مردم نزد تو کیست؟

گفت:آنکس که شکم مرا سیر کند، گفت:اگر من شکم ترا سیر کنم مرا دوست

داری؟ گفت:دوستی به نسیه نباشد!

با وعده دادن وآرزومند کردن نمی توان تورم را مهار ویا عدالت اجتماعی رابرقرار

ویا مردم را صاحب خانه کرد که در آن بیا سایند وپشت به دیوار امن دهند و در

پیشبرد آرمانهای دینی و ملی و هدفهای مترقّیانه کشور خود سهیم شوند و از

قدیم گفته اند که« یک گنجشک در دست بهتر از ده گنجشکِ بر بالای درخت است»

و فخرالدین گرگانی خوب گفته است:

بزرگی سراسر بگفتار نیست       دوصد گفته چون نیم کردار نیست!

 

 

 

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( شنبه 86/9/10 :: ساعت 8:35 صبح )
»» یک نکته

 کسانی که پشت به دیوار امن داده اند و زرشان در کمر و دلبرشان در بر،

 وقتی با آنها سخن مردمان پریشان حال و مضطر بگویند یا باورشان

 نمی شود یا شوخی پندارند.

 حدود هزار سال پیش بیحقی گفته است:

 ( سیر خورده ، گرسنه را مست و دیوانه پندارد!)

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( پنج شنبه 86/9/8 :: ساعت 11:4 صبح )
»» بتوچه!

یکی به من بگه اصلاً به توچه؟

آخه تو چکاره هستی؟

سر پیازی ته پیازی؟

آخه عزیزم چرا داری خودتو گول می زنی؟

این قدر حرف ، چه عرض کنم ور زدی چی شد؟

غیر از اینکه خودتو سنگ روی یخ کردی؟

آخه آخه !

آخه نداره که !

برو، برو دوربین و قلم تو بزار برو دنبال یک کار دیگه!

آخه بتوچه مربوطه که از ماشینهای دولتی تو عروسیشون استفاده می کنن!

آخه حالا تو دلت سوختِ و خبر تهیه کردی چه کاری به نتیجش داری!

مگه فضولی که چرا 3 روزِ هیچ کاری نکردن!!

دلبرم مگه نشنیدی که گفتن دارند رد یابی میکنن!!!

چی؟ کاری نداره !

از کجا می دونی شاید ماموریت بوده اتفاقی اونجا پیداش شده!

عزیزم تو هم مثل بقیه که با تجربه شدی بی خیال میشی!

به خودت بگو حالا که اینطوریه به جهنم که داره حیف و میل میشه!

به درک که داره رانت بازی میشه!

آخه دلبرکم تو که زورت به اینا نمیرسه!

برو فدات، برو مواظب خودت باش!

برو مثل خیلی ها ، تو هم از گل و بلبل بنویس !

برو نگو تا بهت انگ نچسبون، برو دنبال کارت!

پس دیگه یادت نره اون مثال معروفُ که میگن کاسه داغتر از آش نشو!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( چهارشنبه 86/9/7 :: ساعت 6:48 صبح )
»» دکتر جان،آزادم کن!

 بد گوهر را علم و فن آموختن       دادن تیغ است دستِ راهزن

 (مولوی)

 خودمونیم قدیم ندیما پزشکان به دین و آیینی پای بند بودند،

 اما امروزه هرچی جلوتر می رویم بیشتر آنها تنها زر و سیم

 می شناسند و بس و نه چیزی دیگر.

 یکی از دوستان که می دانست من حقیر وبلاگی دارم و فکر

 می کرد که وبلاگ من از وبلاگهای مطرح می باشد بنابراین از

 من خواست (راجع به اجحافات و سیاهکاریهای برخی البته تا

 کمی بیشتر ، از پزشکان چیزی بنویسم.)

 او چنان اظهار محبت می کرد که نگو و نپرس که انگار اگر من

 مطلبی بنویسم تمام مشکلات مردم در ارتباط با پزشکان و

 بیمارستانها و خلاصه درمان مردم حل می شود.غافل از

 اینکه همه مسئولین خود می دانند اما.....!!!!!!!!!

 از قرار من برای اینکه ایشان را نا امید نکنم چیزی نگفتم تا

 اینکه همین روزها نیز این بلا یعنی گذر من هم به پزشکان

 اون هم از نوع جراحش افتاد و اینکه دیسک کمرم دوباره

 عَود کرده بود و تازه بیشتر فهمیدم که مردم چه می کشند

 و چه می گویند واینکه این دفاتر بیمه همه اش کشکِ

 مخصوصاً از نوعی که من دارم ، واینکه باید به فکر زیرمیزی

 باشی ولا غیر.جداً راست گفته اند(تا غمت بیش نیاید غم

 مردم نخوری!)اگر کلیله ودمنه خوانده باشید،درباب برزویه

 طبیب چنین می خوانید:«پوشیده نماند که افضل اطبا آن

 است که معالجت جهت ذخیره آخرت نماید و هرگاه طبیب

 چنین باشد،نصیب دنیا هرچه کاملتر بیاید و رستگاری آخرت

 نیز ذخیره گردد.....چنان که غرض کشاورز در پراکند تخم دانه

 باشد و آن قوت و روزی اوست،اما کاه نیز که علف ستوران

 است،درضمن آن حاصل آید.»به یاد دارم که ما در شهر مشهد

 طبیبی داشتیم بنام دکتر شیخ وبسیار توانمند و همیشه میگفت:

 دوا از من ولی شفا از اوست.مریضها اگر پولی داشتند برای

 ویزیت می پرداختند و اون هم به این شکل بود که دوسبد روی

 میز دکتر بود و هرکی هرچی می انداخت داخل سبد بدون اینکه

 دکتر نگاهی بکند و گاهی بودند مریض هایی که مستضعف بودند

 وپولی نداشتند که خود دکتر به مریض میگفت هرچقدر پول لازم

 دارد از سبد بردارد یا خودش مبلغی را از سبد به او می داد.

 اینها ایمان داشتند و سرنوشت مردم بیچاره را به بازی نمیگرفتند

 ودنبال نفس پرستی نمی رفتند و برای تامین هزینه های ییلاق

 و قشلاق خود و هزینه قِروفِرِ زن و فرزندان خود خون مردم رنج

 دیده را به شیشه نمی کردند و به خاطر آن چند سالی که

 تحصیل طب کرده اند و زحمتی کشیده اند پا بر گلوی مردم

 نمی نهادند و در واقع علم آنها با فضیلت و خدمت به خلق همراه

 بود. بقول علما ، علمی را که با فضیلت همراه نباشد و در خدمت

 مردم بکار نرود از زهر هم کُشنده تر می باشد.مولوی می گوید:

 گرتو خواهی کت شقاوت کم شود

 جهد کن تا کز تو حکمت کم شود

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( جمعه 86/9/2 :: ساعت 6:44 صبح )
»» اسلام علیک یا علی ابن الموسی الرضا

 اگر یک صندلی در کوپه آخر نگه داری

 قطاری را فقط یک ساعت دیگر نگه داری

 اگر یک ساعت دیگر ، کنار کوپه آخر

 نگاه مهربانت را به سمت در نگه داری

 اگر وقتی کبوترها به گنبد بال می سایند

 برای بال پروازم فقط یک پر نگه داری

 دلم می سوزد و میسازد از خون جگر بالی

 اگر تو آتشم را زیر خاکستر نگه داری

 اگر شعری برایت باشم و شعر جدیدم را

 بخوانم،بشنوی،درگوشه دفترنگه داری

 اگرنام مرا در بین مشتاقان دیدارت

 به عنوان کنیز حضرت مادر نگه داری

 اگرقسمت شود پای پیاده می رسم،باشد

 مرا وقت شفاعت در صف محشر نگه داری



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( سه شنبه 86/8/29 :: ساعت 12:2 صبح )
»» نکته و نظر

نکته:

روزها بود که دو گدا سر راه یکی از شاه ها نشسته بودند وهروقت

 شاه درمسیررفتن به دارالخلافه بود مشاهده می کرد که گدای اولی

 میگفت ای خدای شاه مثلاً شاه عباس برسان ، ای خدای شاه

 عباس برسان و.....اما گدای دومی میگفت ای شاه عباس برسان

 ای شاه عباس برسان و........

 روزی شاه که از این اوضاع خسته شده بود به وزیرش گفت اون

 گدای اولی که از خدای ما طلب میکند هیچ اون میداندوخدا اما

 اون دومی که از ما طلب میکند را بیاوریدش و پلومرغی بسیار

 خوشمزه درست کرده ودر داخل شکم مرغ بریان هم از جواهرات

 پرکرده و به او بدهید تا دیگر بی نیاز شود.

 وزیر نیز چنین کرد. اما روز بعد همان جریان همیشگی بود با این

 تفاوت که گدای اولی نبود و گدای دومی باز هم میگفت ای شاه

عباس برسان و .........

 شاه دستور داد که گدا را بیاورند، گدا را آوردند، شاه پرسید مگر

 روز قبل ما به تو لطف نکردیم و پلو و مرغ بریان به تو ندادیم، گدا

 گفت چرا ، شاه پرسید پلو و مرغ را چه کار کردی؟ گدا گفت:

 ای شاه من پلو را خوردم ومرغ بریان را هم به گدای اولی به مبلغی

 ناچیز فروختم.

 

نظر:

 منت از خلقی برای لقمه ای نان می کشیم

 دیگری نان می دهد ما ناز اینان می کشیم

 چون توکل نیست کار ما بدست مردم است

 خواجه ما را منتظر ما ناز دربان می کشیم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( چهارشنبه 86/8/23 :: ساعت 11:35 عصر )
»» در ثنای امام زمان (ع)

  ای شاهد جان باز آ در غیب جهان کم زن

  نقش رُخ زیبا را در پردۀ عالم زن

  راز ابدیّت را ، در پرده نهان گردا ن

  یا رُخ به جهان بنما وز سرّ ازل دم زن

  اوضاع جهان بنگر در هم شده چون زُلفت

  برنظم جهان دستی بر طُرّۀ پُر خم زن

  چون دلبر آفاقی مَشکَن صف دلها را

  چون کعبه عُشّاقی حرفی ز صفا هم زن

  از ابلق نُه گردون جولان به جهان تا کی

  زان موکب ازرق سوز بر اَشهب و اَدهم زن

  ( این قصیده سروده آیة الله الهی قمشه ای است)

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( جمعه 86/8/18 :: ساعت 12:49 صبح )
»» تعریف ادب از طرف امام جعفرصادق(ع)

 شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را به عموم شیعیان

 جهان تسلیت عرض می نمایم.

یکی از روموز نیرومند فرهنگ مذهب امام جعفر صادق (ع) در این

 بود که از چهاررکن آن فرهنگ فقط یک رکن آن را مذهب تشکیل

 میداد وسه رکن دیگر عبارت بود از ادب ، علم و عرفان.

 در تاریخ جهان سابقه ندارد که ادب وعلم، درهیچ مکتب مذهبی

 به اندازه فرهنگ مذهبی امام جعفرصادق(ع) اهمیت داشته باشد

 آن قدر ادب و علم در فرهنگ مذهبی امام جعفرصادق (ع) دارای

 اهمیت بود که محققین از خود می پرسیدند آیا در آن فرهنگ مذهبی

 اهمیت ادب بیشتر بود یا اهمیت مذهب و آیا علم زیادتر اهمیت داشت

 یا به مذهب بیشتر اهمیت میدادند.

 امام جعفرصادق(ع) می دانستند و می گفتند که یک مؤمن،برای اینکه

 دارای ایمان متقین بشود باید از علم و ادب بر خوردار باشد.

 ایشان می فرمودند که ایمان یک فرد عامی سطحی و بدون ریشه

 است او به مناسبت عامی بودن نمیتواند بفهمد که به چه ایمان دارد

 وبرای چه ایمان دارد و چون ایمانش دارای ریشه نیست ممکن است

 که روزی ایمان را از دست بدهد اما مؤمنی که از ادب و علم برخوردار

 میباشد چون می داند به چه چیز و برای چه ایمان دارد تا روزی که

 زنده است ایمانش متزلزل نمیشود.امام جعفرصادق(ع) برای اینکه

 نشان بدهد که ادب و علم چگونه ریشه ایمان را عمیق و تقویت میکند،

 از مذاهب دیگر هم مثال می آورد و می فرمودند وقتی اسلام توسعه

 یافت و از جزیرة العرب وارد کشورهای دیگر شد سکنه عامی آن

 کشورها زود اسلام را می پذیرفتند اما آنها که از ادب و علم برخوردار

 بودند بزودی اسلام را نپذیرفتند و مدتی گذشت و پس از اینکه بر آنها

 محقق شد که اسلام دین دنیا و آخرت است آن را پذیرفتند.

 امام جعفرصادق(ع) در مورد ادب تعریفی کرده اند که تصور نمی کنم

 جامع تر از آن تعریفی از ادب شده باشد.ایشان فرموده اند:

 که ادب عبارت از جامه ایست که بر آنچه می گویند و می نویسند

 می پوشانند تا در ذهن شنونده و خواننده جالبتر جلوه کند.

باید توجه نمود که امام نمیگویند که آنچه میگویند و می نویسند

 بدون آن جامه جالب نیست.

 ایشان بدون آن جامه هم گفته و نوشته ها را جالب می دانند منتها

 می گویندکه وقتی جامه ادب را بر آنها پوشانیدند جالب توجه تر

 میشود. نظریه دیگر امام جعفرصادق(ع) راجع به ادب این می باشد:

( ادب ممکن است علمی نباشد اما علم بدون ادب وجود ندارد.)

 که این هم یک تعریف جامع و موجز از ارتباط ادب و علم است و

 همان طور که امام جعفر صادق(ع) گفته اند، در هر علم ادب هست

 اما در هر ادب ممکن است علم نباشد.

 امام جعفرصادق(ع) از جمله افراد نادری بودند که به ادب و علم هردو

 علاقه داشتند.

 بالای سر محلی که امام جعفرصادق(ع) برای تدریس نشسته بودند

 این بیت بنظر می رسید:

 لیس الیتیم قدمات والده        ان الیتیم یتیم العلم و الادب

 یعنی: یتیم آن نیست که پدرش مرده ، بلکه آن است که از علم و ادب

 بی بهره می باشد.

  ( گرفته شده از: کتاب مغز متفکر جهان شیعه به ترجمه ذبیح الله منصوری)

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 86/8/14 :: ساعت 12:30 صبح )
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرگ بر آل سعود
حق و حقوق خانمها
چند نکته
عشق حسین
دسته کلید
نکته
خائن به وطن ، همه جا ، نزد همه و همیشه منفور است!
ازغدی: شیعه را نباید از گزینه نظامی ترساند
فدائیان اسلام
اجرای حکم اسلام در حکومت طاغوت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 13
>> بازدید دیروز: 142
>> مجموع بازدیدها: 385103
» درباره من

یادداشتهای من

» فهرست موضوعی یادداشت ها
حسین[5] . آمریکا[3] . شهادت[3] . یهود[3] . محرم[2] . مظلوم[2] . معرفت[2] . ندارد[2] . شیطان بزرگ[2] . شیعه[2] . صهیونیست[2] . بنزین[2] . آزادی بیان[2] . عزت[2] . علی[2] . فلسطین[2] . امام حسین[2] . امام رضا . امام رضا(ع) . امربه معروف ونهی از منکر . انسان . اوباما . ای شما ایکه . ای کسانی که . ایران . ایمان . بردگی . آمریکا . ائمه اطهار . ابی عبدالله . اختلاف سیاسی و مذهبی . ارزش . استثمار . اسرائیل . اصل هشتم . افزایش قیمت . حسین(ع) . حسینی . حضرت محمد(ص) . خدا . خودپرستی . خودنمائی . درد . دروغ . دین_سکوت . ذلت . رئیس جمهور آمریکا . رانت خواری . رمضان . رمی جمرات . رنگارنگ . زیبایی . زینت . سازمان تمانی . سازمان کهیلا . شعار . شکست . قانون اساسی . قدر . قطره چکان . قمه زنی . قیامت . کربلا . کفش . گران فروشی . گریه . مجلس . غدیر . فرانسیس فوکویاما . فرهیخته . فساد مالی . فعالیت اقتصادی . عشق حسین . آسمونی . ترس . تروریسم . تعزیه . تلویزیون سلام . تنهایی . توانمندی . توبه . توطئه . جامعه فرهیخته . جهان . چشم چرانی . چهره . حجاب . صیاد . طرح اقتصادی . ظلمکم فروشی . عاشورا . عباسی . عزاداری . صلوات . نظارت . نقد . هدفمند کردن یارانه ها . هنر . هوشمندی . وداع . ولایت فقیه . مهدویت . مهم و مهمتر . مداحی . مدیریت . آبرو .
» آرشیو مطالب
طنز سیاسی
طنز اجتماعی
آموزشی
سیاسی و اجتماعی
مذهبی
اد بی
قصه
یک نکته
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب