»» آرزوی دشمنان ما
آرزوى دشمنان ما چیست؟
|
در قرآن آیات متعددى است که از روح و روان دشمن و از عمق کینه هاى او پرده بر مى دارد و بیان مى کند که دشمن براى اهل ایمان چه آرزوهایى دارد، از جمله: 1. دشمن براى ما سختى و دردسر مى خواهد و با هر نوع پیشرفت و رفاه ما مخالف است. «ودّوا ما عَنِتُّم»(آلعمران، 118.) («عَنِت» به معناى دردسر است) 2. دشمن براى ما غفلت مى خواهد، غفلت از سرمایه ها، قدرت ها و امثال آن. «ودّ الّذین کفروا لو تغفلون»(نساء، 102.) بنابراین، هر سخن و برنامه و حرکتى که مسلمانان را غافل کند، گامى در جهت اهداف و خواسته هاى دشمن است. با هوشیارى باید از امکانات نظامى و اقتصادى حفاظت کرد. «ودّ الّذین کفروا لو تغفلون عن أسلحتکم و أمتعتکم»(نساء، 102.) غفلت امّت اسلامى حمله غافلگیرانه و شبیخون دشمن بى دین را در پى خواهد داشت. «فیمیلون علیکم میلةً واحدة» 3. دشمنان آرزو مى کنند تا شما از دین و مکتب خود دست بردارید. «ودّوا لو تکفرون»(نساء، 89.) و اگر به این آرزو نرسند، لااقل براى شما آرزوى تسلیم و سازش دارند. «ودّوا لو تدهن فیدهنون»(قلم، 9.) یعنى دوست دارند شما با آنان مداهنه کنید تا آنان نیز با شما مداهنه کنند. این نمونه اى از آرزوهاى دشمن است. آنان دوست ندارند که ببینند مسلمانان صاحب پیامبرى بزرگ، کتابى بى تحریف و چشم اندازى وسیع هستند به گونه اى که مکتب آنان بر تمام ادیان غالب شود و با تمام تبعیضات نژادى، اقلیمى، زبانى، خرافات، تحریفات، عوام فریبى ها مبارزه کند. آرى، دشمن براى شما هیچ خیرى نمى خواهد. «ما یودّوا الّذین کفروا من أهل الکتاب و لا المشرکین أن ینزّل علیکم من خیر من ربّکم»( بقره، 105.) دو نکته مهم که از این آیه استفاده مى شود؛ یکى اینکه در این حقّه و کینه و روش مبارزه، گاهى اهل کتاب و مشرکان، همفکر و همدست هستند. نکته دیگر آنکه دشمنان حتى از رسیدن مقدار کمى خیر به شما ناراحتند. «من خیر» ولى حسادت حسودان هیچ اثرى در اراده و لطف خدا ندارد. خداوند به هرکس که حکمتش اقتضا کند، هر چه بخواهد مى دهد. «و اللّه یختصّ برحمته من یشاء»
|
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( چهارشنبه 89/12/18 :: ساعت 11:18 صبح )
»» رنگ خدایی
رنگ خدا چیست و چه ارزشى دارد؟
|
انسان در زندگى خود باید رنگى را بپذیرد؛ رنگ سلیقه، قبیله، نژاد، محیط، اقتصاد، حکومت و... امّا همه رنگها به مرور زمان پاک مىشوند؛ ولى رنگ خدا مىماند، چون همه فنا پذیرند جز خداوند. «کلّ شىء هالک الاّ وجهه»( قصص، 88.) در میان تمام ساختمانها و در تمام کشورها، ساختمانهاى مذهبى ماندگارترند؛ چون به نوعى رنگ خدا دارند. در میان شخصیتها، نام انبیا ماندگارتر است، چون رنگ الهى داشتند. در میان بیابانها، صحراى سینا و عرفات. در میان کوهها، کوه حرا و طور. در میان آبها، آب فرات و زمزم. در میان نامگذارىها، نامهایى که جنبه مذهبى دارد. در میان اعیاد، عیدهایى که به مذهب گره خوردهاست. در میان کتابها، کتب آسمانى ماندگارترند. آرى، بهترین رنگ، رنگ خدایى است. «صبغة اللّه و من أحسن من اللّه صبغة»( بقره، 138.) زیرا: 1. رنگ الهى همرنگ با فطرت و عقل سلیم و منطق است. 2. خریدار و مشترى این رنگ، خداوند است. 3. بهاى آن بهشت نامتناهى است. 4. از هرکس و در هر زمانى و هر موقعیتى که باشد خریدارى مىشود. 5. چیزى که رنگ الهى داشته باشد، خریدار دارد گرچه کم باشد. «فمَن یعمل مثقال ذرّة» 6. چیزى که رنگ الهى داشته باشد، اگر در آن عیبى باشد، خریدار اصلاحش مىکند. «و اصلح بالهم»(محمد، 2) چنانکه در دعا مىخوانیم که بعد از نماز بگویید: خدایا! این نماز من بود، اگر در رکوع و سجودش خلل و نقصى است آن را اغماض کن و نادیده بگیر. 7. رنگ الهى، امدادهاى الهى و رهنمودهاى الهى را به دنبال دارد. «و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»(عنکبوت، 69.) 8. رنگ الهى هیچ وقت دچار بىرونقى و کساد نمىشود، چون مشترى خداست وهمهجا حاضر است
|
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( سه شنبه 89/12/17 :: ساعت 10:24 صبح )
»» بزرگترین ظلم از نظر قرآن
بزرگترین ظلم کدام است؟
|
در قرآن معمولاً کلمهى «أظلَم» که به معناى ظلمبزرگ است در مورد ظلمهاى فرهنگى بکار رفته است، نظیر: 1. دروغ و افترا بر خدا. «أظلم ممن افترى على اللّه»(انعام، 93.) 2. جلوگیرى از مراکز و مساجد توحید. «أظلم ممّن منع مساجد اللّه»(بقره، 114.) 3. سعى و تلاش براى خرابى مساجد و کتمان شهادت. «و من أظلم ممن کتم شهادة عنده»(بقره، 140.) با این که خداوند در مورد مفاسد اقتصادى تنها یکبار کلمهى توبیخ کننده «ویل» را بکار برده، «ویل للمطفّفین»(مطفّفین، 1.) و در مورد زخم زبانهاى اجتماعى نیز یکبار کلمهى «ویل» را استفاده کرده است، «ویل لکلّ همزة لمزة»( همزه، 1.)، ولى در مورد ظلمهاى فرهنگى در آیهى 79 سورهى بقره سه بار کلمهى «ویل» بکار برده است و مىفرماید: پس واى بر کسانى که مطالبى را از پیش خود مىنویسند، سپس مىگویند این از طرف خداست تا با آن بهاى اندکى بستانند! پس واى بر آنها از آنچه دستهایشان نوشت و واى بر آنچه از این راه به دست مىآورند!
|
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( سه شنبه 89/12/17 :: ساعت 6:26 صبح )
»» المومن زیرک
المومن زیرک
روزی پیرمردی توی بیابون گیر کرده بود.نه آبی و نه غذایی.دیگه قدم از قدم نمی تونست برداره.شیطون ظاهر شد و گفت :من بهت غذایی چرب و نرم و آبی گوارا می دهم به شرط اینکه ایمانتو به من بدی!
مرد گفت :نه من همچین کاری نمی کنم.
شیطان نا امید نشد.دوباره آمد و گفت :یک عمر عبادتت توی این صحرای بی آب و علف از بین می ره و می میری بی آنکه کسی از تو خبر دار بشه...بیا شرط منو قبول کن بعد که زنده موندی هر چه خواستی عبادت کن.
مرد قبول نکرد.بعد فکری به ذهنش رسید...
به شیطان خبر داد که من شرطو پذیرفتم.شیطان دست به کار شد و آب و غذای مفصلی آورد...مرد وقتی سیر شد گفت:الهی شکر
شیطان عصبانی شد و گفت:یعنی چه؟من به تو آب و غذا دادم اونوقت تو می گی"الهی شکر؟"
به نظر شما مرد چه جوابی داد؟اگه شما بودین چی می گفتین؟
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 89/11/11 :: ساعت 11:22 صبح )
»» به نظر من خدایی نیست!
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها درباره موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند.
وقتی به موضوع “خدا ” رسیدند. آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. به من بگو، اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود می داشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشد. نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیزها وجود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد، چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض این که از آرایشگاه بیرون آمد، در خیابان مردی دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده. ظاهرش کثیف و ژولیده بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: می دانی چیست، به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند. آرایشگر با تعجب گفت: چرا چنین حرفی می زنی؟ من این جا هستم، من آرایشگرم. من همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه! آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش بلند و اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر جواب داد: نه بابا، آرایشگرها وجود دارند! موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.
مشتری تائید کرد: دقیقاً ! نکته همین است. خدا هم وجود دارد ! فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.
(قل ما یعبوأبکم ربّى لولا دعاؤکم (فرقان، آیه ??
بگو پروردگار من به شما اعتنا نمی کند اگر دعای شما نباشد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 89/11/4 :: ساعت 9:14 عصر )
»» یا حسین(ع)
عاقبت این عشق هلاکم کند / در گذر کوی تو خاکم کند
بی سروسامان تو ام یا حسین/ دست به دامان تو ام یا حسین
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( جمعه 89/9/26 :: ساعت 2:56 عصر )
»» حسین(ع)
هان!به خدا اگر مرا بکشید،خداوند،میان شما درگیری می اندازد و خون ها تان را می ریزد،سپس برایتان،جز به این رضایت نمی دهد که عذاب دردناکِ شما را دو چندان کند.(امام حسین ع-البحار52/54)
آیةالله خامنه ای:فداکاری بزرگ حضرت حسین بن علی(ع) وجدان تاریخ را بیدار کرد و اسوه و الگویی برای نسل های بعدی شد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( سه شنبه 89/9/23 :: ساعت 11:3 عصر )
»» وداع با بقیع
....ساعتی بعد از نماز مغرب و عشا بود که گفتم برم بقیع برای وداع،اصلا فکر کردنش هم برام سخت بود به هرحال رفتم،به صحن مسجد حضرت رسول خدا (ص) که رسیدم به حضرت همانند زمانی که میرم حرم امام رضا(ع) ایستادم و سلام دادم بعد رفتم بطرف بقیع هوا تاریک بود درب بقیع هم بسته بود، بیرون اون پائین پله ها ایستادم تو حال خودم بودم شروع کردم به سلام دادن و ابراز انزجار از دشمانان اونایی که به اولاد رسول خدا ظلم کردند و میکنند.همین طور که تو حال خودم بودم در ذهنم یاد آوری این چند روزی را که می آمدم بقیع و علاوه به راز و نیاز به مسلمان هائی که به دنبال اولاد رسول خدا بودند و با جواب انحرافی وهابیون اونجا روبرو می شدند ،کمک می کردم و با صدای بلند با زبان فارسی و اینگلیسی بهشون میگفتم که اونجاست و با بالا و پایین بردن دستم اشاره می کردم که امام حسن مجتبی (ع) ، امام زین العابدین(ع) ، امام محمد باقر(ع) و امام سجاد(ع)و میگفتم که اون گوشه هم فطمه بنت اسد(س) هستش که گاهی هم با اعتراض وهابیون روبرو می شدم و یک بار هم یک ضربه مشتی از اونها خوردم ،خلاصه حال هوایی داشتم راستش توصیف اینجور جاها خیلی سخته ، همین طور که با امامانم صحبت میکردم دیدم همسرم سمت راستم کمی عقب ایستاده،به هر حال نمی دونم چطوری جداشدم خیلی پکر بودم.انشاالله قسمت وروزی شما هم بشه.انشالله
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( سه شنبه 89/9/23 :: ساعت 2:20 عصر )
»» محرم
امام خمینی:ماه محرم برای مذهب تشیع،ماهی است که پیروزی،در متن فداکاری و خون به دست آمده است.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( سه شنبه 89/9/16 :: ساعت 7:31 صبح )
»» کعبه دلها
کربلا کعبه دلهاست خدا می داند
کربلا گلشن سرسبزعلی و زهراست
ما عزادارحسینیم که اشک غم او
دیدنش آرزوی ماست خدا می داند
تا چه حد وقت تماشاست خدا می داند
آبروی همه ماست خدا می داند
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 89/9/15 :: ساعت 9:54 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرگ بر آل سعودحق و حقوق خانمهاچند نکتهعشق حسیندسته کلیدنکتهخائن به وطن ، همه جا ، نزد همه و همیشه منفور است!ازغدی: شیعه را نباید از گزینه نظامی ترساندفدائیان اسلاماجرای حکم اسلام در حکومت طاغوت[عناوین آرشیوشده]