توطئه ای دیگر جهت ایجاد تفرقه بین شیعیان از آستین شبکه تلویزیون سلام که به سرپرستی یک فرد روحانی به نام آقای هدایتی در شبکه فارسی زبان آمریکایی پدیدار گردید.
زمانی که پیامی از طرف مقام معظم رهبری (ولایت فقیه) در خصوص اینکه چه کسی در مصیبت عزیزانش با شمشیر بر مغز خود می کوبد؟
پایگاه تلویزیونی سلام واقع در آمریکا با پخش فتوای آیت الله نائینی در خصوص انجام عمل قمه زنی، به طور نا محسوسی به تبلیغ قمه زنی و به مقابله با سخنان مقام معظم رهبری که مردم را از انجام قمه زدن نهی نموده بودند بر آمده و از آنجا که عناصر تلویزیون سلام که ظاهراً ادعای سیاسی نبودن را دارند و از آنجایی که تا به حال کسی نه دیده و نه شنیده که این شبکه حتی در این ایام سوگواری تاسوعا و عاشورا حرفی در باره حملات ناجوانمردانه اسرائیل غاصب به مردم بی دفاع غزه زده باشد آن هم زمانی که از همه گروه ها و مذاهب مختلف و حتی لائیک ترین کشور دنیا در مقابل اسرائیل و نسل کشی مسلمانان غزه موضع گیری نموده وتنفر خود را از رژیم اشغالگر اعلام کرده اند اما این شبکه اسلامی آمریکایی سلام به شکل موزیانه ای علیه جمهوری اسلامی برنامه تهیه نموده و به نوعی برای ایجاد تفرقه بین ولایتها سخن پراکنی می کند.
عسکری عضو کار گروه تدوین طرح اقتصادی گفته که با اجرای طرح تحول اقتصادی قیمتها خیلی افزایش نخواهد یافت.
باید از این آقا پرسید منظورتان از خیلی چقدره و اندازه گرانی اجناس از نظر شما جقدر می باشه هرچند که ایشان و دیگر هم کاران و هم کیشان ایشان گرانی را درک نمی کنند.
والبته ایشان گفته اند برای جلوگیری از افزایش غیر منطقی قیمتها باید نظارت قوی بر کلیه واحدها داشته باشیم.
اولاً اینکه حرف تازه ای نیست
دوماً افزایش غیر منطقی و منطقی دیگه چه صیقه ایه
سوماً مگه تو این مملکت ،قیمت منطق داره ، ما که تا به حال از بس همه چی رو گرون خریدیم دیگه نمیدونیم قیمت منطقی با غیر منطقی کدومه.
سوماً مگه تا به حال توی این 30 سال نظارت بوده که من بعد قراره نظارت انجام بشه تازه هروقت صحبت از نظارت شده همچی بدتر شده.
و دیگه ما عادت کردیم به نبود نظارت بر قیمتها و هرکی هرکی بودن.
البته عسکری گفته :
با اجرای طرح تحول اقتصادی واحدها نمی توانند سر خود قیمتهای کالای خود را افزایش دهند.
آخی، واقعاً که از اون حرفاست که این روزا خیلی ها میزنند ، نه که تابه حال هروقت خواستند قیمتها را بالا ببرند از شما پرسیدند.
یکی دیگه از حرفاش در باره بنزینه که یک بار گفته قرار بنزین آزاد بشه و یه جای دیگه حرفاش این بوده که می خواهیم قیمت بنزین را تعدیل کنیم .
ماکه فرق بین آزاد شدن بنزین و تعدیل بنزین رو متوجه نشدیم.
خدا بخیر کنه.
بیست ونه سال پیش (سال 1358) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسید.
یکی از این قوانین،اصل هشتم در مجلس خبرگان قانون اساسی با پنجاه رای موافق وسه رای مخالف و دو رای ممتنع به تصویب رسید اما در طول هشت دوره چهار ساله مجلس شورای اسلامی هیچ کدام از گروهها و جناهها حاضر نشدند ( شرایط ، حدود و کیفیت ) آن را به تصویب برسانند.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، اصل هشتم :« در جمهوری اسلامی ایران ، دعوت به خیر ، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ایست همگانی و متقابل برای مردم نسبت به یکدیگر ، شرایط و حدود و کیفیت آنرا قانون معین می کند. والمومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض ، یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» . اکنون در استانه سی سالگی انقلاب ، این اصل هنوز هم یکی از آن چند اصل مغفول قانون اساسی است که هیچ قانون عادی برای آن وضع نشده است.
بسیاری از اصول قانون اساسی ما ، اصولی هستند که می توانیم عین آنها یا مشابه شان را در قوانین اساسی کشورهای دیگر هم پیدا کنیم. اما بعضی شان زائیده تفکر انقلاب اسلامی اند و شاخص تمایز ما از دیگر نظامها ، مثل اصل « ولایت فقیه » ، « حمایت از مستضعفان جهان ( بند 16م از اصل سوم ) » و... .
در میان اصولِ « به قانون در نیامده » یا « به قانون در آمده اما عمل نشده »ی قانون اساسی ، از هر کدام از این دودسته ، اصولی می بینیم؛ و یکی از مهمترین این اصول ویژه ی جمهوری اسلامی ، همین اصل هشتم است.
« ویژه » بودن این اصول ، هم کار قانون گذاری را سخت تر میکند- چرا که باید برای شان راه های ناپیموده را رفت- و هم مهمتر – چرا که باید تحقق بخش آرمان های بلندمان و سند کار آمدی نظام ویژه مان باشند. و همین مهمتر بودن، کافی است تا « سخت تر» بودن را مانع کار تقنین و اجرا ندانیم و بوسیله آن ، بهانه ای برای تاخیر نتراشیم.
متاسفانه در خیلی از سازمانها،ادارات و نهادهای اجتماعی اعمال مدیریت بوسیله مدیریت سایه انجام می شود.
مدیریت سایه در واقع گونه ای از مدیریت است که البته خط دهنده و یا در مواقعی دستور دهنده واقعی افرادی می باشند که دیده نمی شوند.
صاحبان قدرت سیاسی و یا اقتصادی، بعضی از این مدیران سازمانها و نهدها را در حکم و فرمان خود در می آورند و از طریق آنان دستورات وامیال خود را به صورت زیبنده ای اعمال می کنند.
در مدیریت سایه مدیر سازمان در ظاهر مدیر سازمان است در صورتی که مدیران واقعی کسان دیگرند که هیچ گونه مسئولیت تعریف شده ای را در آن سازمانها ندارند.و از پشت پرده به راحتی دستورات خود را صادر میکنند. و از آنجایی که مدیران نیز وام دار آنها می باشند به جای پیش برد مصالح و اهداف سازمان ، کلیه منابع و امکانات سازمان را در جهت تحقق اهداف و منافع صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی که کمتر کسی آنها را می شناسد بکار می گیرد.
در این سازمانها دیگر چیزی بنام تکریم ارباب رجوع و تکریم کارمندان زیر مجموعه مفهومی ندارد. وهمه چیز در قالب شعارهای فریبنده می باشد و بس.
برای مثال: شعار مدیریت مشارکتی سر می دهند، اما در عمل افراد به مانند ماشینی می مانند در دست گردانندگان قدرت اصلی پشت پرده . و جو سازمانی ، فرهنگ نیرنگ و فریب است. شعارهای خوب داده می شود اما عملیات ضد شعار های سر داده شده می باشد.
دستاوردهای مدیریت سایه:
پخمه گزینی و چاپلوسی پروری.
تضاد بین شعارها و عملکرد.
مبهم بودن اهداف سازمان و بی برنامگی.
ترویج فرهنگ چاپلوسی.
تسلط فرهنگ بی اعتمادی و غیبت و نیرنگ.
مجرمیت دانایی( فهمیدن و دانستن جرم است )
فرار اندیشه ها از سازمان.
پنهان کاری.
کاهش رضایت شغلی در بین کارمندان.
کاهش بهره وری.
مدیر سازمانهایی که از طریق مدیریت سایه اداره می شوند از پاسخ دهی به دیگران خود را مبرا میدانند و دل خوش به قدرتهای پشت پرده ای هستند که آنها را کنترل و هدایت می کنند و اگر در شرایطی تحت فشار افکار عمومی قرار بگیرند، مدیران رده های پایین سازمان را قربانی می کنند.
در مدیریت سایه کلیه کارکنان دشمنانی تلقی می شوند که اگر شرایطی برای آنها بوجود آید درصدد احقاق حق تضیع شده خود برخواهند آمد. روی این اصل مدیریت سایه همیشه در صدد چشم و گوش گذاری است که البته با پیشرفت تکنولوژی از دوربینها مدار بسته نیز کنترل کلیه فعل و انفعالت کارمندان خود را زیر زره بین دارد.
باراک حسین و رَم اسرائیل و شهریار ماکیاول...
باراک اوباما یک نام میانه دارد-حسین- که از آن استفاده نمی کند. دلیلش هم روشن است آن نام ریشه و سابقه ی مسلمانی او را به یاد می آورد. رم امانوئل که توسط اوباما به عنوان رئیس اداره ی کاخ سفید انتخاب شده است، او نیز یک نام میانه دارد: اسرائیل!
هر چه اوباما می کوشد نام میانه اش را پنهان کند، نام میانه رم مثل شتر بر بالای مناره آشکار است.
چرا اوباما در نخستین انتخاب چنین نشانه ای را به آمریکا و اسرائیل و مسلمانان و همه جهان نشان داد؟ چه ضرورتی داشت که او موقعیت کلیدی مدیریت کاخ سفید را به یک یهودی صهیونیست واگذار کند؟
پدر رم در بیت المقدس متولد شده است. او از اعضای گروه تروریستی " ایرگون" بوده است. نام" رم اسرائیل" به خوبی نشانه گرایش و ارمان اوست. نکته قابل توجه این بود؛ پس از انتصاب رم( که دوستانش او را؛ به دلیل تندی وتیزی اش رمبو می نامند) پدرش در مصاحبه با روزنامه اسرائیلی معاریو گفت:" او می تواند بر رئیس جمهور تاثیر بگذارد و رئیس جمهور از اسرائیل حمایت کند. او که عرب نیست! به کاخ سفید برای تمییز کردن کف زمین که نرفته است!"
می بینید چه تحقیر و کینه ای در همین عبارت موج می زند.
بی سبب نبود که روزنامه " ها ارتص" تیتر زد که:" آدم ما در کاخ سفید!"
انتخاب رم اسراییل امانوئل کاملا با محاسبه و سنجیده صورت گرفته است. در 20 سپتامبر سال 2005 نشست معنی داری در واشنگتن بر گزار شد. نشست در مورد کمک به بیمارانی بود که صرع دارند. قرار بود افراد به این منظور جمع شوند و کمک کنند. از سوی دیگر این نشست در باره رم امانوئل هم بود تا به اصطلاح او را وسط بگذارند و با نکته و طنز مسخره اش کنند. آمریکایی ها از اصطلاح" سرخ کردن" در این مورد استفاده میکنند. نکاتی که هیلاری کلیتون و اوباما در باره رم در آن جلسه گفتند، گرچه به زبان طنز و تمسخر بود اما حقایقی را در بر داشت. هیلاری اشاره کرد که رم در کاخ سفید دوست داشت به کلینتون زبان عبری یاد بدهد! و برای آموختن استفاده از سلاح یوزی به اسراییل می رفت.
نکته های اوباما فراتر بود. البته همان صحبت اوباما به تنهایی گواه است که ما با چه هوش سرشار و پر جرقهای روبرو هستیم نکته محوری سخن اوباما این بود:
" شاید بسیاری ندانند، رم سال ها تمرین کرده تا رقص باله بیاموزد. او به خوبی یاد گرفته که شهریار ماکیاول را با باله برقصد! بجهد، چرخ بزند و با سرانگشت پاها جوری حرکت کند که کسی سر در نمی آورد می خواهد به چپ برود و یا به راست!
ببینید اصلا می شد تصور کرد که یک نفر با یک اسم عوضی مثل او- رم امانوئل- نماینده کنگره بشود!"
او نه تنها به ده فرمان تورات باور دارد؛ بلکه با آن ها زندگی می کند. تورات می گوید:" کسی را به قتل مرسان" رم خودش یک هدف است. تورات می گوید:" طمع نداشته باش" حقیقتا این دستور برای رم ضرورت دارد."
اوباما و رم امانوئل
پس از ان اوباما دقیقا به خانواده رم و پدرش اشاره می کند. پیداست آن ها را از نزدیک و به دقت می شناسد. به عبارت دیگر می خواهم بگویم انتخاب رم به عنوان یک یهودی صهیونیست کاملا سنجیده صورت گرفته است. اوباما یکی از مواضع مهمش در نقد بوش، انتقاد از اشغال عراق بوده است. رم از اشغال عراق حمایت کرد.
حتی فراتر از آن، زمانی که کلینتون بر دولت اسراییل فشار می آورد تا حقوق فلسطینی ها را آن هم اندکی بپذیرند، ماجرای مونیکا لوینسکی پیش آمد. یکی از کارگردانان پشت صحنه آن ماجرا رم امانوئل بود. در آغاز لوینسکی را به عنوان همکار افتخاری و بدون پرداخت حقوق به کاخ سفید آوردند و مدتی بعد کارمند کاخ سفید شد. سخن بر سر این بود که اسراییل مکالمات تلفنی کلینتون را شنود می کرد...
هنوز هم برخی باور دارند که رم برای موساد کار می کند. با توجه به تمامی این نکات و البته بسیاری از نکته ها و اطلاعاتی که در اختیار ما نیست، چرا اوباما در نخستین انتخاب همکار درجه اول خود رم را برگزیده است؟
پاسخ روشن است. اسراییل آن چنان در مغز استخوان دولت و حکومت امریکا نفوذ کرده است، وقتی جمهوری خواهان و نئوکان ها حاکم شدند، شاهد حضور بسیار پررنگ یهودیان صهیونیست در دولت بوش بودیم. اوباما هم که با شعار تغییر آمده است. در نخستین انتصاب رم امانوئل را بر گزیده است.
آن نکته ای که اوباما در باره رابطه رقص باله و سیاست و شهریار ماکیاول گفت؛ بیش از این که در مورد رم امانوئل صادق باشد؛ در باره ی خود اوباما مصداق دارد.
بینننده سرشار از شگفتی از رقص بالرینی ست که نمی داند می خواهد به کدام سو برود. به قول فردوسی: چپ آوازه افکند و از راست شد!
رم امانوئل در باره رابطه آمریکا و اسراییل تعبیر مهمی دارد. نمی گوید رابطه استراتزیک است و یا آمریکا و اسراییل متحدند. می گوید رابطه آمریکا و اسراییل" رابطه حیاتی" است. مثل مغز و قلب انسان که با هم رابطه حیاتی دارند و دوام هر یک بدون دیگری در بدن یک انسان متصور نیست. مگر زندگی نباتی.
پیداست در دولت اوباما ما با قرائت تازه ای از شهریار ماکیاول روبرو هستیم. این بار اداره اوباما در یک رقص باله شهریار را نمایش می دهند.
درزندگی،آدمی گاهی بر سر دوراهی قرار می گیرد.بین حقیقت ومصلحت.حقیقت همان است که دلتان می گوید و مصلحت آن چیزی است که (عقل حسابگر) می خواهد.برای حقیقت باید از چیزی بگذرید و برای مصلحت برعکس چیزی به دستتان می آید.البته چیزی که به دستتان می آید مثل ماهی زنده چندان توی دست نمی ماند؛می لغزد.
پس نباید برای لقمه ای نان هیچ وقت کمرمان را خم کنیم.برای همه دنیا هم کسی را تعظیم نکنیم. یادمان باشد وقتی انسان حقیقت را می طلبد،اگر هم به ظاهر چیزی را از دست بدهد در واقع چیز بزرگتری به دستش می آید.
و اما مصلحت طلب هم که خیال می کند زرنگ است و چیزی به دست آورده نمی داند که چه گوهری را از دست داده است.آن کسی که دستش را پیش هرکس و ناکسی بر سینه نهاده و مدام برای مصلحت (عقل حسابگر) خود را خم و راست می کند، در واقع روحش را باخته است.
بنابراین در این جنگ، خداون در سمت حقیقت ایستاده و شیطان در سوی مصلحت.پس خدا را انتخاب کنید اگر چه به ظاهر به ضررتان باشد.
برای تحقٌق عدالت در جامعه نیاز به سازوکارهای مناسبی است. چطور می شود که بدون هیچ گونه بستر سازی مناسب و وجود شرایط مناسب انتظار عدالت را در جامعه داشت. جامعه ای که در آن افرادی مدیٌریت آن را بعهده دارند که دروغ گو ، دارای انحراف اخلاقی ، سوءمدیریت ، بی تعٌهد ویا بی تخصص می باشند چگونه می توانند برای تحقٌق عدالت جامعه عمل به پوشانند.و متاسفانه کارهای اشتباه خود را هم به نام حفظ اسلام و نظام تمام می کنند.و دایره این موضوع چنان گسترده شده است که برای منافع جناحی و سیاسی خود براحتی بنام (حفظ اسلام و نظام ) دروغ می گویند
من نمی دانم رسوا شدن یک آقازاده دریک فساد مالی که گرفتار قوه قضائیه هم می شود چرا باید به خاطر نفوذ پدرشان تبرئه گردد آیا این بهتر نبود که اجازه می دادند تا قوه قضائیه بدون دخالت نفوذی ها کار خود را بکند و حکم صادر شود. و آیا این برای حفظ نظام واسلام بهتر نبود وایمان مردم به مسئولین ونظام بیشتر نمی شد.
آقایان فراموش کرده اند که صداقت در گفتار و کردار شاخص جدا کننده مومن از منافق است و چنین است که بعضی از مسئولین به بهانه حفظ اسلام ونظام به سمت نفاق پیش می روند.یکی از دلایل وجود دروغ گفتن به مردم و رفتارهای غلط ، کم رنگ بودن دمکراسی (مردم سالاری دینی ) و نادیده گرفتن حقوق انسانها می باشد.ودلیل وجود این موضوع آزاد نبودن رسانه ها و جریان رسانه ای در کشور می باشد چرا که اگر رسانه ها کمی آزادتر بودند خیلی زود دروغ گویان و رانت خواران و چپاولگران رسوا می شدند.به نظر من کسانی که در جایگاه هدایت مردم نشسته اند باید پیشرو در تحقٌق عدالت در جامعه و نمادی از اهل بیت عصمت و طهارت (ع) ویا لااقل نمادی از سلمان،مقداد، ابوذر و ................باشند.آنهایی که مدعٌی اجرای قوانین الهی اند و مشروعیت اجرایی خویش را از ولی امر دریافت کرده و یا می کنند باید تجسٌم رعایت قوانین و مقرٌرات در نظام اجتماعی کشور باشند. توجه عملی اینان به دستورات و قوانین و مصوٌبات مجلس و دولت باعث جدی شدن مردم در اجرای قوانین است.
انحراف بعضی از مسئولین ومدیران به کارمندان در سطح پایین سرایت کرده و ناگزیر از سوی مسئولین و مدیران خاطی ، به صورت جویباری آلوده به توده مردم کوچه وبازار ، مراکز آموزشی و غیره سرازیر شده و در نهایت مانند سیل بنیان کن ، استقلال، عزٌت،شرف، عظمت وقدرت و.........یک ملٌت و جامعه را به دریای نکبت ، ذلٌت و وابستگی و زبونی می ریزد.پس ای مسئولین و ای مدیران بیائید برای حفظ اسلام و نظام و عملی کردن مردم سالاری دینی به معنای واقعی کلمه موارد زیر را رعایت کنیم.1- دروغ نگفتن به مردم 2- کم کردن مصلحت اندیشی های نابجا 3- عملی کردن این موضوع که رسم رفاقت صداقت و رسم رفاقت صداقت است 4-پرهیز از ماست مالی کردن کارهای غلط مسئولین و مدیران.
از زمانهای دور ،آدمی به بهانه کسب روزی ویا خدمت به گردآوری پول و اندوختن
زرو سیم پرداخته که البته بعدِهاقدرت به آن اضافه شد و شد (زرو زور)و آنرا سخت
دوست می داشته است.و جای تعجب دارد که هر اندازه در طلب این معشوق? دل انگیز
رفته به همان اندازه عطش و طمعش زیادتر شده وبه قول سقراط: مال و ثروت و فدرت
همچون آب شور است که هر اندازه انسان آنرا بیشتر می خورد عطشش بیشتر می شود!
به هر حال بسیاری از گرفتاریهای آدمی نتیجه همین ( زر و زور ) پرستی است. هرچند که
عده بسیاری برای تهیه معاش و گذران زندگی خود می کوشند ولی عده نه چندان کمی هم
هستند که گرفتار پول پرستی شده اند و حاضرند در برابر آن از همه فضایل اخلاقی و مکارم
انسانی بگذرند. تب پول و مال اندوزی و زندگی تجملاتی و رقابتی در جامعه چنان شدید شده
که خود مردم نمدانند در چه گرداب خانمان سوزی گرفتار شده اند.البته در زمانهای نه چندان
دور گروهی که بیش از همه در منع مردم از این کار ناپسند تلاش کرده اند ، مسئولین، عارفان،
روشنفکران و روحانیان بودند که البته اینان نیز خود گوی سبقت را از مردم ربوده اند. اینان که
اعتقاد داشتند اصل ، آدم شدن و تهذیب نفس است و برای به کمال رسیدن برای مردم موعظه
می کردند و مال دنیا را مُردار می پنداشتند اما به یک باره عده ای از هم اینان امروزه در این
کشور رفتاری دگر دارند.از خیاط و بقال و بزاز و عطار و بازرگان و پزشک و نویسنده و وکیل
و نماینده مجلس و استاد و مفسر و واعظ و استاد دانشگاه و روزنامه نگار و نو اندیش و
روشنفکر و نو اندیش و دگر اندیش ووووو..... همه یاد هندوستان کرده اند و به دنبال زر و زور
می باشند. خلاصه اینکه دولت باید به موازات تدبیر و اداره امور خارجی و داخلی مملکت
چاره ای بیندیشد که این روحیه در مرحله اول در وزیران و نمایندگان و بعد در مردم تعدیل شود
تا اجتماع اندکی بیشتر به حال اعتدال و سلامت باز آید.
خدایا من نیز همانند مردم عزیز کشورم به پای صندوق رای رفته و انجام تکلیف نمودم، اما از تو می خواهم که اینان همانند منتخبین گذشته
اسیر ( زَر و زور )نگردند و برای مردم به حق و برقراری عدالت خدمت نمایند.آمین.
چندی است از گوشه و کنار نغمه هایی دلخراش از بعضی (وسواس الخناس) بگوش میرسد که
قلب مومنین را جریه دار کرده است.و خناس جسارت را از حد گذرانیده پس از جسارت به معصومین(ع)
این روزها از جسارت به نبی محترم اکرم(ص) مضایقه نکرده و با گستاخی تمام علناً پیامبر را فردی
عامی و نا آگاه و هم سنگ افراد جاهلی خوانده و قرآن این کلام الهی را محصول بشر دانسته است.
و به انکار مهمترین ریشه های مسلم وقطعی اسلام و بمسخره گرفتن مقدسات مذهبی برآمده
است. و اما او بداند آن کسی را که خود را مریدش می دانی ، به حکم هم او کافری.
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هر که گوید حق نگفت آن کافر است
معنی قرآن ز قرآن پرس و بس
وزکسی کاتش زده ست اندر هوس
این همه آوازها از شَه بُوَد
گرچه از حلقوم عبدالله بود