انسانها همواره در جستجوی قهرمان و یا الگو برای زندگی و رفتار اجتماعی خویش می باشند که این انگیزه ذاتی وفطری است. بر همین اساس است که استعمار گران و دشمنان اسلام همواره در تلاش بوده اند تا در جوامع اسلامی الگوهای غیر اسلامی و غربی خود را به جوانان مطرح کنند تا آنان پیرامون آن شخصیت های قالبی وقلابی گرد آمده و ازآنان الهام بگیرند،در حا لی که تاریخ زندگی رهبران دینی ومذهبی اسلام انباشته از افتخارات و ویژگیهایی است که نشان گر روشن بینی وشخصیت سازنده آن در جهت تحقق آرمانهای حیات بخش و سعادت آفرین اسلام و سوق دادن انسانها بسوی خود سازی و خود جوشی و آزادگی ورسیدن به مقام والای انسانی به معنای واقعی آن وبرخاستن برمحور حق وعدالت و از غیر حق نترسیدن ودرهم کوبیدن اساس ظلم وستم و زدودن هرگونه مظاهربیدادگری وبی دینی و استعمار واستبداد وخود کامگی درجامه بشری است.
ای خدای بزرگ آن قدر به ما روح تقوا عنایت کن که همه ی وجود خود را با عشق ورغبت قربانی حق کنیم.
خدایا آن چنان تاروپود وجود ما را به عشق خود عجین کن که دروجود ت محوشویم.
خدایا ما را ازگرداب خود خواهی وازگردباد هوا و هوس نجات ده وبه ما قدرت ایثار
عطا کن.
خدایا در این لحظات سخت امتحان،نورایمان را بر قلب ما بتابان وما را از لغزش
نگاه دار.
خدایا ما را قدرت ده که طاغوت خود پرستی را به زیر پا افکنیم وحق وحقیقت را فدای منفعت های شخصی نکنیم.
شریعتمداری: با شیطان دست ندهید
انتقاد صریح کیهان از دولت
سه شنبه 18 اردیبهشت 1386 - ساعت 13:51
آفتاب: حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشتی صریحی تحت عنوان «رقص گرگها» به انتقاد از زمزمههایی پرداخته که از مسئولان بلندپایه دولتی در مورد مذاکره با آمریکا شنیده میشود. وی دراین نوشتار با خطرناک خواندن و ناپسند دانستن چنین اقدامی به دولت نهم هشدار میدهد که از «دست دادن با شیطان» خودداری کند چرا که این امر میتواند به بهای از دست رفتن عزت و اقتداد جمهوریاسلامیو جایگاه آن در سطح جهان منجر شود.
متن نوشتار مدیر مسئول کیهان به شرح زیر است:
این روزها از برخی مسئولان بلندپایه دولتی زمزمههایی شنیده میشود که اگر جدی باشد از تصمیم دولت برای دست زدن به یک اقدام خطرناک حکایت میکند. اقدام ناپسندی که میتواند به عزت و اقتدار جمهوری اسلامیایران و جایگاه برجستهای که مردم طی 28 سال گذشته با خون دادن و خون دل خوردن برای نظام اسلامیفراهم آوردهاند، آسیب جدی برساند و در همان حال نهضتهای رهایی بخش در جهان اسلام را با ناامیدی روبرو کند. زمزمه مذاکره با آمریکا!
روز یکشنبه 16 اردیبهشت ماه- 6 می2007- آقای منوچهر متکی وزیر امور خارجه کشورمان طی مصاحبهای با مجله آمریکایی تایم که در حاشیه اجلاس شرم الشیخ صورت پذیرفته بود گفت «ایران دارای عزم سیاسی برای مذاکره با آمریکاست» وی در ادامه تاکید کرد «در جمهوری اسلامیایران اراده سیاسی برای بررسی مسائل دو طرف وجود دارد اما باید از طرف دیگر نیز علامتی دریافت کنیم»!
اظهارات متکی بلافاصله در سطح گسترده ای بازتاب یافت و خبرگزاریهای آمریکایی و اروپایی اظهارات وی را در صدر اخبار خود جای دادند و محافل سیاسی به اظهارنظر درباره این تصمیم ایران که برای آنان غیرمنتظره بود پرداختند. پیش از این، آقای بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامینیز به خبرنگاران گفته بود «ایران خود را برای مذاکره با آمریکا در اجلاس شرم الشیخ آماده کرده بود ولی شرایط فراهم نشد!»
درباره تصمیمیکه احتمالا دولت درپی آن است گفتنیهایی هست؛
1- زمزمه مذاکره با آمریکا یک سال قبل- اسفند 84 و فروردین 85- نیز شنیده شده بود ولی بنا به دلایلی- که در یادداشتهای روز کیهان 27 اسفند 84 و 19 فروردین 85 به آن اشاره داشتیم- قبل از آن که به اقدام عملی تبدیل شود خاموش شد و عبرت انگیز آن که خاموشی این زمزمه درپی برخورد تحقیرآمیز آمریکا صورت پذیرفت. در آن هنگام، چند ساعت بعد از اعلام آمادگی ایران برای مذاکره، شبکه سراسری PBS آمریکا در تفسیری به کنایه از تسلیم ایران بعد از 27 سال مقاومت سخن گفت و «آدام ارلی» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا که به همین منظور در جمع خبرنگاران حاضر شده بود در پاسخ به یک خبرنگار که پرسیده بود «این درخواست ابتدا از سوی آمریکا مطرح شده است» گفت «دولت ایران یک دولت تروریست است و در ناآرامیهای عراق دست دارد بنابراین پیشنهاد سفیر آمریکا در عراق برای مذاکره با ایران از نوع احضار سفیر یک کشور و هشدار به وی بوده است»!!
2- آقایان در توضیح تلاش خود برای مذاکره با آمریکا- که افرادی از دولت اصلاحات نیز 8 سال درپی آن میدویدند- اظهار میدارند؛ مگر جمهوری اسلامیایران با برخی دیگر از کشورها که به دشمنی و کینه توزی علیه ایران شهره هستند رابطه ندارد؟ بنابراین ضمن مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا، میتوانیم مواضع سیاسی خودمان را داشته باشیم همانگونه که با انگلیس، آلمان، فرانسه و برخی دیگر از کشورها رابطه داریم.
در پاسخ به این استدلال که ظاهری فریبنده و منطقی نیز دارد باید گفت؛ همانگونه که رهبر معظم انقلاب با نگاه حکیمانه و تیزبین خود فرموده بودند، آمریکاییها از ایران مذاکره را فقط برای «مذاکره» میخواهند نه برای حل و فصل عادلانه مسائل فیمابین، چرا که؛ مقاومت جمهوری اسلامیایران در برابر زورگوییها، سلطه جوییها و باج خواهیهای آمریکا طی 28 سال گذشته، ایران را به پرچمدار مبارزه با نظام سلطه جهانی و الگوی موفق برای نهضتهای استقلال طلب و آزادیخواه اسلامیتبدیل کرده است و این نهضتها، ایران اسلامیرا عقبه استراتژیک خود و نمونهای موفق و پیشتاز میدانند و با الگو گرفتن از آن به حرکت رهایی بخش خود ادامه داده و میدهند. انتفاضه فلسطین، حزب الله لبنان، خروش مردم مسلمان در ترکیه، الجزایر، اندونزی، مالزی و... که امروزه عرصه را بر آمریکا و متحدانش تنگ کرده است - جنگ 33روزه لبنان فقط نمونه ای از آن است- همگی در مقاومت 28 ساله ایران اسلامیریشه دارند. مقصود آمریکا از مذاکره با ایران، ابلاغ این پیام به حرکتهای اسلامیاست که ایران نیز بعد از 28 سال مقاومت چاره ای جز روی آوردن به آمریکا - بخوانید تسلیم در برابر آمریکا- نداشت.
آیا مسئولان محترمیکه امروزه درپی مذاکره با آمریکا هستند و علاوه بر آمریکا و متحدانش، آب ذوق زدگی را از لب و لوچه برخی گروههای داخلی سرازیر کرده اند، نمیدانند متاع گرانبهای عزت و اقتدار اسلامیرا در مقابل چه بهای اندکی میفروشند؟!
3- دولت محترم نهم که این روزها از آمادگی خود برای مذاکره با آمریکا سخن میگوید به یقین میداند که ایران اسلامیطی 28 سال گذشته با این مذاکره مخالفت میورزید و تلاش برخی از جریانات برای مذاکره با آمریکا، مخالفت صریح- و البته حکیمانه- حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب را درپی داشت بنابراین دولت محترم باید به این سؤال پاسخ بدهد آیا در ماهیت آمریکا و عملکرد آن تغییری حاصل شده است که آقایان سنگ مذاکره را به سینه میزنند؟ اگر تغییری پدید نیامده است، تلاش دولت برای مذاکره با آمریکا چه توجیهی دارد؟ و اگر ماهیت آمریکا تغییر کرده است که باید شواهد و قرائنی حاکی از این تغییر ماهیت در دست باشد. اکنون بفرمایند چه تغییر محسوسی در ماهیت آمریکا احساس میکنند؟ آیا آمریکا از کینه توزی علیه ایران اسلامیو جهان اسلام دست کشیده است؟ آیا ماهیت استکباری، غارتگری و قتل عام مسلمانان را کنار گذاشته است؟ آیا هنوز هم از ضرورت براندازی جمهوری اسلامیسخن نمیگوید؟! آیا با صراحت از انقلاب اسلامیبه عنوان بزرگترین دشمن خود که باید از سر راه برداشته شود یاد نمیکند؟!... اگر ماهیت آمریکا و مناسبات خصمانه آن با ایران تغییر نکرده است- که نکرده است- با چه انگیزه و براساس کدام محاسبه درپی مذاکره هستید؟!
4- آمریکا بارها به صراحت اعلام کرده است که برای خروج از باتلاق عراق به امکانات ایران نیاز دارد و مقامات آمریکایی پنهان نمیکنند که هیچ بازیگر دیگری این امکانات را در اختیار ندارد.
مسئولان محترم دولت و مخصوصاً سیاستگذاران وزارت امور خارجه کشورمان میتوانند به گزارش گروه تحقیق «بیکر- همیلتون»، گزارش اواخر سال 2006 موسسه «آمریکن اینترپرایز» و هشدار «کمیته خطر» مراجعه کنند که در تمامیآنها ضمن تاکید بر خطرناک بودن ایران اسلامیبرای آمریکا و ضرورت مقابله با آن آمده است که «خروج آمریکا از بن بست عراق تنها با استفاده از اهرمهایی که ایران در اختیار دارد امکان پذیر است». گفتنی است که «رابرت گیتس» وزیر دفاع کنونی آمریکا از اعضای اصلی گروه تحقیق «بیکر- همیلتون» بود و بعد از تهیه آن گزارش به توصیه گروه یاد شده و موافقت جرج بوش، برای عملیاتی کردن مفاد آن جایگزین رامسفلد وزیر دفاع پیشین آمریکا شد.
5- ممکن است گفته شود که میتوانیم از موقعیت ضعیف آمریکا در شرایط کنونی به عنوان یک فرصت استفاده کنیم و در قبال کمک به آمریکا برای خروج از بن بستی که امروزه در خاورمیانه با آن روبروست، امتیازات چشمگیری به دست آوریم .
باید گفت اولاً؛ چه ضرورتی دارد دشمن غدار و خونریز ملتهای مسلمان و مردم محروم و پابرهنه جهان را از بن بست نجات بدهیم؟! ثانیاً؛ آمریکاییها در حالی که هنوز هیچ گامیبرای مذاکره برداشته نشده است پیش شرطهایی نظیر قطع کمکهای ایران به گروههای تروریستی - بخوانید انتفاضه فلسطین، حزب الله لبنان و...- پیوستن به طرح صلح خاورمیانه- بخوانید به رسمیت شناختن اسرائیل- دست کشیدن از فعالیت هسته ای و... پیش کشیده اند و همچنان از ایران اسلامیبه عنوان یک نظام تروریست و بی اعتناء به حقوق بشر! و... یاد میکنند.
6- یکی از مسئولان گفته است از آنجا که امروزه در موضع قدرت قرار داریم آماده مذاکره با آمریکا هستیم که باید گفت مقصود اصلی آمریکا از مذاکره همانگونه که در بند 2 این نوشته آمده است، القای این توهم به جهانیان و مخصوصاً نهضتهای اسلامیاست که ایران نیز بعد از 28 سال مقاومت چاره ای جز روی آوردن به آمریکا نداشته است. بنابراین با شرایطی که شرح آن رفت، به محض آن که پای میز مذاکره بنشینیم یک امتیاز بزرگ- و شاید بزرگترین امتیاز- را به آمریکا داده ایم و ضربه هولناکی بر عزت و اقتدار ایران اسلامیو حرکت جهانی اسلام وارد کرده ایم. برای آمریکا موضوع مذاکره موضوعیت ندارد، بلکه مذاکره را فقط برای مذاکره و ضربه زدن به الگوی انقلاب اسلامیمیخواهد.
این نکته نیز گفتنی است که آمریکا طی چند سال گذشته بارها درپی مذاکره - با همان هدف مورد اشاره - بوده است و مخصوصاً در اجلاس شرم الشیخ بیش از ده بار برای مذاکره واسطه فرستاده بود. و کوتاه سخن آن که با شیطان دست ندهید و گرگها را ببینید که هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده چه ذوق زده میرقصند.
آدرس خبر http://www.aftabnews.ir/vdcfvxdw6edxv.html
جولان باطل یک ساعت است و دولت حق تا قیامت
روان آدمی مرکب ازسه قسم است:
1-« او » 2- « من » 3- « من برتر»
او ازدسترس ما دور است و به طرزی مرموز خود نمایی می کند. این قول درنده هیچ قانونی را نمی شناسد و نسبت به کلیّۀ ارزش های اخلاقی بی اعتنا است و طا لب کامجویی بی بندوبار است.
انسانهای وحشی همه اویند ولی در افراد متمدّن« من » بر« او » مسلط می شود واورا تسخیرودر زنجیرمی کشد و دراسارت نگه می دارد. دائماً از او مراقبت می کند و فرمان هایش را سانسور
می کند.
اما « من برتر»نیرویی است که براعما ل « من » نظارت می کند وبر ضدّ « او » به « من » کمک می نماید.
( بر گرفته شده ازکتاب وحی ونبوت )
یاأیٌهاَالذینَ ءَامنو الِمَ تَقولونَ مالاَ تَفعَلونَ ( سوره الصف:آیه2 )
ای کسانی که ایمان آوردید چرا چیزی را می گوییدکه به آن عمل نمی کنید.
به حضرت موسی(ع)وحی شد،من شش چیز را در شش جا قرارداده ام ومردم در جای دیگر میطلبند:
من آسایش را در بهشت قرار داده ام و مردم در دنیا می طلبند.
رفعت را در فروتنی گذاشته ام،درتکبر می طلبند.
عزت را در شب زنده داری نهادم،در دربار حاکمان جستجوی می کنند.
مستجاب شدن دعا را در نان حلال قرار داده ام،درسروصدا می جویند.
علم را در گرسنگی نهاده ام،درسیری می طلبند.
بی نیازی را در قناعت گذاشته ام،درزیادی مال می خواهندکه هرگز نخواهند یافت.
بنام خدا
لباس انسان، پرچم کشور وجود اوست؛پرچمی است که او بر سر در خانه ی وجود خود نصب کرده است و با آن اعلام می کند که از کدام فرهنگ تبعیت می کند.هم چنان که هر ملتی با وفاداری واحترام به پرچم خود اعتقادش را به هویّت ملی وسیاسی خود ابراز می کند،هر انسانی نیز،مادام که به یک سلسله ارزش های خوب یا بد معتقد ودل بسته با شد،لباس متناسب با آن ارزش ها و بینش ها را از تن به در نخواهد کرد.
اینک تمدن غرب چنین وانمود می کند که می خواهد برای انسان لباس بدوزد،اما در حقیقت به جای آن که لباس بر تن او کند،اورا برهنه ساخته است و هیچ کس جرئت
نمی کند فریاد برآورد که لباسی در کار نیست و حاصل این همه مود و پارچه وچه وچه،
برهنگی انسان است. آیا مردمی پیدا می شوند که صداقتی کودکانه داشته باشند و در مقابل جهانی که برهنگی را لباس می داند،جرئت کنندو فریاد بر آورند؟
چرا آن مردم،ما نباشیم؟
بر گرفته از کتاب«فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگ» نوشته حداد عادل.
در جهان بزرگتر وشرافتمند تر از آموزگار کسی نیست زیرا بزرگتر و شریفتر از دانش وتربیت چیزی نیست واین دو را ما باید از آموزگار فراگیریم خداوند بزرگترین آموزگار است وافتخار
می کند که من به بشردانش آموختم اورا با قلم وکتاب آشنا ساختم و آنچه نمی دانست به وی آموختم.پیغمبران نیز آموزگاران انسانند زیرا وظیفه شان آنست که اخلاق و دانش را به مردم
بیاموزندهرکس چیزی به ما آموخته بزرگترین حق را به گردن ما دارد.
حضرت علی ( ع ) می فرمایند: هرکس یک حرف به من بیاموزد مرا بنده خود ساخته است. واین سخن را هیچ کس در باره هیچ کس جز آموزگارنگفته است.
بنا براین ارزش هر انسان به اندیشه وفکر اوست ومولوی می فرماید:
ای براد ر تو همه اندیشه ای ورنه با قی استخوان و ریشه ای
واین اندیشه را آموزگار پیشرفت وترقی می دهد ودانش واخلاق را که دو علامت انسانیت میباشد وانسان به همین دو چیز از حیوانات دیگر بالاتر شناخته شده ایت به ما می آموزد پس معلوم
می شود که چرا آموزگارشرافتمند ترین و بزرگترین کسان است وباید او را از جان ودل دوست داشت وطبق دستوراتش رفتار کردو هرچه گفت با دقت گوش دهیم و یکایک سخنانش را در مغز خود جای بدهیم تا در آینده بتوانیم از آنها استفاده ببریم.
روسودرکتاب خود به نام ( امیل ) معتقد است که بدبخت ترین کودکان،آنهایی هستند که والدین آنها،آنهارا در ناز ونعمت پرورش می دهند! نمی گذارند سردی وگرمی دنیا را بچشند، ووپستی وبلندی جهان را لمس کنند، این گونه کودکان در مقابل سختیها حساس می شوند ودرمقابل لذتها بی تفاوت ، همچون ساق نازک یک درخت می شوندو در مقابل هر نسیمی می لرزند وکوچکترین حادثه سوئی آنان را ناراحت
می کند، تا جائی که یک حادثه کوچک آنان را به فکر خود کشی می اندازد. و از آن طرف ، هرچه موجبات لذت به آنها داده شود به هیجان نمی آیند ونشاط پیدا نمی کنند،
این گونه انسانها هرگز طعم نعمت ها را درک نمی کنند. گرسنگی نچشیده اند.تامزه غذا را بفهمند. بهترین غذاها برای ایشان کم ارج تر وکم لذت تر از نان جوینی است که یک بچه دهاتی می خورد.
( از کتاب عدل الهی_ آیت الله شهید مرتضی مطهری )
بسیاری از مسائل هست که در زندگی انسان از نظر ارزش واهمیت در رتبه ای خیلی پایین قرار گرفته است همچنان که مسائلی هم است که اصلا اهمیتی ندارد بلکه از جهاتی زیان آور هم می باشد.
ولی در عین حال در کشور عزیزمان هستند مردمی که بر اثر تشخیص اشتباه خود ویا بخاطر فریب فریبکاران ، مسائل با اهمیت زندگی را درک نمی کنند وبجای آن به مسائل بی اهمیت ویا کم اهمیت می پردازند.بحث ما دراینجا به آن دسته از مردم که خودشان ( بدون دخالت فریبکاران ) راه خوب یا خوبتر را کنار می گذارند وبه دنبال مسائل کم اهمیت ویا بی فایده می روند کاری نداریم بلکه می خواهیم در باره آن دسته از کسانی صحبت کنیم که با حیله و فریب ، مردم را با مسائل بی اهمیت مشغول می کنند تا آنها بر اثرمشغول شدن به اینگونه از کارها مجال فکر کردن در باره مصالح و مفاسد خودشان را نداشته باشند و در نتیجه این حیله گران ، آنهارا تحت استثمار خود در می آورند.خلاصه اینکه این انسان پر ادعا اگر فکرش به چیزی مشغول شد ازخیلی چیزهای دیگر غافل و بی خبر خواهد ماند.ودر همین راستا افرادی سود جو در جامعه وجود دارند که کاملا به این مسائل پی برده اند و به همین جهت برای اینکه بتوانند با خاطری آسوده مصالح جامه ای راقربانی امیال وهوس های خودشان بکنند مردم را به یک سلسله مسائل بی اهمیت ویا کم اهمیت سرگرم می نمایند تا همه فکرها به همان مسائل مشغول باشد وکسی در باره مسائلی که با منافع آنها منا فات دارد نیندیشد.برای مثال:اگر به وسائل ارتباط جمعی ( رسانه ها )نگاهی داشته باشید ، خواهید دید که کارگزاران جامعه بجای اینکه مسائل و مشکلات اساسی مردم را درآن بیان کنند و به مسئل اساسی مردم بپردازند و آنها را بیان کنند بر عکس به مطالبی می پردازند که به قول معروف نه به درد دنیای آنها می خورد نه به درد آ خرتشان بلکه فقط اثرسرگرمی دارد تا نتوانند به مشکلات و آینده خود نگاهی داشته باشند.
البته انسان نیاز به تفریح وسرگرمی دارد نه انقدر که او را از خود غافل نماید.
رسانه ها بجای آنکه احتیاجات واقعی مردم را مورد توجه وبحث قراردهند به مسائل بی اهمیت ویا حتی می شود گفت زیان آور می پردازند.و گاهاً اگرهم به بعضی مسائل مهم می پردازند بصورت مقطعی بوده وبعد به دست فراموشی سپرده شده است. وبازهم به مشغولیات بی اهمیت می پردازند .مثلاً برنامه شبکه جوان رادیویا شبکه 3 سیما را توجه کنید ازصبح زود با چه انرژی از فوتبال برای مردم خبررسانی ویا بحث می کند
وگاهاً ساعات زیادی از برنامه به مسائل فوتبال اختصاص پیدا می کند.وبه مرور کاربه جایی می رسد که تمام زندگی خانواده ها را مسائل فوتبال وهواشی آن فرا
می گیرد. مانند: اینکه فلان بازیکن چند خرید ویا فروش شد ویا چگونه گل زد.
اینجانب بسیاری از جوانان را دیده ام که در عین بیکاری وفقر اقتصادی چگونه برای خرید بلیط به ورزشگاه ها میروند ودر پایان اگر تیمش باخت بیا وببین چگونه به زمین وزمان بدوبیراه می گوید ونمی داند که تا ساعتی دیگرکه بازیکن محبوبش درسونا واستراحت وتفریح خود مشغول می باشد او دوباره باید برگردد به همان آش و کاسه خود وبه قولی به بدبختی خود بدون اینکه بازیکن محبوب او زره ای هم ککش بگزد. به هرحال هرچند که فوتبال به عنوان سرگرمی عامه پسند می باشد ولی نباید فراموش کرد که فوتبال انتهای همه چیز نیست.
بویژه اینکه این واقعیت را باید یاد آور شد که کشور ما مسائل ومشکلات مهمتری را دارد که بردو باخت فوتبال هرچند در سطح ملی نمی تواند راه گشا باشد . گرچه فوتبال یک ورزش مردمی است ولی نباید با گمراه ساختن رسانه های جامعه سرمایه داری از آن سرگرمی مبتذل ساخت که همواره موجبات اشتغال ذهنی کاذب وبی حاصل افراد را فراهم آورد.
سلام ، امروز بعدازظهر جمعه همسر خوبم رفته سرکارتعجب نکنید چون که همسرم مشاورمالی یکی از ادارات دولتی است و بخاطرانجام یک سری از کارها او و دیگر همکاراش توی فروردین حسابی در گیر کار بودند حتی مثل امروز که جمعه هست. من هم ایشان یعنی همسرم را درک میکنم ، در واقع او بسیار پرکارمیباشد وبه عنوان یک بسیجی در امورمسئولیتهایی که به عهده اش میبا شد بسیارحساس بوده و احساس وظیفه میکند ، به طور قطع می توانم بگویم که جزء معدود اشخاصی هست که می بینم بسیارو بسیار احساس انجام وظیفه می کند آنهم با اینهمه شیطنتها مثل: پاچه خواریها،چپاولها و حیف ومیل کردنها،پارتی بازیها واز همه بدتر ریاکاریها و.......
من امروز رفتم بیرون و با ماشین همین اطراف دوری زد م و نگاهی به مردم داشتم دیدم چقدر تغییردیده می شود! حتماً می پرسی درچی ؟ الان می گم ، ببینید ما پس ازانقلاب به خیلی از خود کفاییها رسیدیم مثلا در نانو پزشکی و یا حتی همین دست یافتن به انرژی هسته ایی ووووو اما از دریچه ایی دیگرمی بینم تغییرات دیگری هم پیدا کردیم که به نظرمن خوب نبوده ونیست که آنها عبارتند از:
1- پوشش خانمها
2- آرایش پسرها
3- کم رنگ شدن احترام به بزرگترها
4- رقابتی شدن زندگی مردم نسبت به دوستان وفامیلها
5- روابط اجتماعی ( گذشت ، صفا ، لطف خوش و.....)
6-غیرت
ومثالهای بسیاری که می توان برشمرد.
راستی چرا چنین شده ؟ کجای کاراشکال بوده ،به نظرمن تو کار فرهنگی کار که نکردیم هیچ بلکه خودمون را هم گول زدیم که بله ما آدمای با فرهنگی هستیم وبه این حرفها دل خوش کردیم و غافل از اینکه برای مسائل فرهنگی هم باید هم برنامه کوتاه مدت وهم دراز مدت داشت وجامعه را نباید به حال خودش رها کرد. وصرفاً داشتن ساختمانهای بلند ووارد کردن ویا ساخت ماشینهای شیک ویا حتی گران قیمت و وارد کردن آنها به خیابانها واشباع کردن خیابانها وشهرها از آنها و همین طور در خصوص دیگرملزومات زندگی به تنهایی ،نه تنها تمدنی را به دنبال ندارد که به نظر اینجانب تنها چیزی را که ممکن است برای ما به ارمغان آورد بی هویتی و توتم پرستی باشد.
مااینقدرازمسائل فرهنگی خود غافل شدیم که حالا باید بدنبال اصلاح وترمیم فرهنگی خود باشیم ولی به نظرمی رسد که کاربسیار کند انجام می شود.
نمیدانم چرا دلم گرفت ، یک دفعه یاد دوستان سالهای دفاع مقدس افتادم آه آه آه چه آدمهایی بودند ،با ادب ،مهربون ، با صفا ، با گذشت ، خوش اخلاق و....................
چه بگویم زبانم قاصراست که بخواهم از آن یاران سفر کرده بگویم .من الله توفیق.
یاحسین.
در پایان ازخدا می خواهم که دست هدایتش را بر ما ارزانی بدارد و از مردم شریف عاجزانه امداد می طلبم که کوله بار خونی که شهیدان بر زمین ریخته اند از اول اسلام تا به حال پایمال نشود.