سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شگفتا خلافت از راه همصحبتى به دست آید . [ و شعرى از او در این باره روایت شده است : ] اگر با شورا کار آنان را به دست گرفتى چه شورایى بود که رأى دهندگان در آنجا نبودند . و اگر از راه خویشاوندى بر مدعیّان حجّت آوردى ، دیگران از تو به پیامبر نزدیکتر و سزاوارتر بودند . [نهج البلاغه]
یادداشتهای من
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» یک نکته بسیار مهم

 جای تعجب است ما هزاران جوک و لطیفه را بدون درنظر گرفتن عواقب آن به وسیله ایمیل و یا اس ام اس به سراسر دنیا می فرستیم اما در ارسال پیامی مذهبی و الهی تعلل می کنیم.

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( شنبه 91/8/20 :: ساعت 8:22 صبح )
»» سه صفت بد

رسول خدا (ص): سه صفت است که در هر که باشد به خودش باز می گردد.

1-     مکر و حیله کردن با مردم

2-     ظلم و ستم به مردم

3-     پیمان شکنی

(نهج الفصاحه صفحه 368)

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( جمعه 91/8/19 :: ساعت 10:14 عصر )
»» یک نکته

شگفت آور است که همه می خواهند واردبهشت شوند اما... آیات قرآن را نه باور دارند ونه در مورد آن فکر می کنند.

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( سه شنبه 91/8/16 :: ساعت 2:9 عصر )
»» امام خامنه ای...

حضرت امام خامنه ای :

هرمسئولیتی در دست تک تک شما عزیزان می باشد تنگه احدی است که می بایست از آن پاسداری کنید.از کمبودها ناله نکنید؛ سرخورده نشوید ؛ اول ماموریت ؛ آخرهم ماموریت! نه اول امکانات بعد ماموریت.

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 91/8/15 :: ساعت 7:30 صبح )
»» چند آیه زیبا از قرآن

چند آیه زیبای قرآن

گفتم: خسته‌ام.

گفتی: لاتقنطوا من رحمه الله

از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53)

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره.

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه

خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24)

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم.

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید

ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16)

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!

گفتی: فاذکرونی اذکرکم

منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا

تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63)

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟

گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله

کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109)

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه!

گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم

شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟

گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم

خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143)

گفتم: دلم گرفته.

گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا

(مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58)

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله.

گفتی: ان الله یحب المتوکلین

خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159)

گفتم: خیلی چاکریم!

ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنه انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره

بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11)

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم.

گفتی: فانی قریب

من که نزدیکم (بقره/186)

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم.

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205)

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم

دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22)

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی.

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه

پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90)

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده

مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/104)

گفتم: دیگه روی توبه ندارم.

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب

(ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/2-3)

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/53)

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله

به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135)

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم: یا غافر الذنب، اغفر ذنوبی جمیعا

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

 خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222)

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده

خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36)

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/42-43)

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( یکشنبه 91/7/30 :: ساعت 12:51 عصر )
»» نه گفتن...

نه گفتن...در شورای عمر ، حضرت علی (ع) پاسخ می دهد نه. این نه قیمت دارد ؛ قیمت اول نابود شدن خود علی ، نرخ دوم نابود شدن تمام فرزندان علی و محروم شدن مردم زمان علی و فرزندانش از خلافت آن ها نرخ سوم . این همه ضرر برای یک نه چرا ؟ حضرت علی می توانست خودش را فدا کند چرا فرزندانش را فدا کرد می توانست فرزندانش را فدا کند چرا مردم را گرفتار حکومت خلفای جور کرد .چرا ؟ حضرت علی می خواست خودش حکومت کند ، فرزندانش حکومت کنند و مردم راهنمایی شوند همه را می خواست امه همه جزیی از کل بودند . حضرت علی و تمام ارزش او و تمام معنی تشییع این است : هر کس در راه من گام می گذارد، برای هر گونه مصلحتی که احساس می کند و برای هر ضرورتی که می بیند با ید بگوید نه.برای استقرار این اصل می ارزد که آن سه قیمت قربانی شوند .تا این اصل برای همه ی اندیشمندان ثابت شود که به خاطر مصلحتی حقیقتی را قربانی نکنند و در برابر باطل به خاطر مصلحتی آری نگویند تشییع با نه آغاز شد . تشییع مصلحت تشییع صفوی است و در مقابل تشییع حقیقت یعنی تشییع علوی قرار دارد . مصلحت همیشه کارد شرعی بوده تا حقیقت را رو به قبله ذبح کند .عده ای می گویند درست است تحلیل درستی کرده اید اما مصلحت نیست. مصلحت نیست ابزار دشمن علی است می گفتند عبدالرحمن بن عوف پول پرست ، تجملی و اشرافی است باید کنارش گذاشت اما خوب مصلحت نیست . می گفتند بنی امیه جنایت کارند اسلام را از درون نابود می کنند باید آن ها را نابود کرد اما مصلحت نیست قدرت دارند ، شام را دارند باید مدارا کرد مصلحت اسلام نیست . یک نوع خوش مزه تر این است که می گویند درسته حقیقته اما برای ما مصلحت نیست .تشییع مصلحت نابود کننده ی تشییع حقیقت است و چنان که اسلام نیز همین طور بود در ثقیفه جنگ جنگ مصلحت و حقیقت بود و مصلحت پیروز شد و همین طور ادامه دارد مصلحتی ها و حقیقتی ها .همه مسئولیتشان را می دانند اما مصلحت نمی دانند زیرا در زندگی هم رفاه را می خواهند و هم می خواهند دین را داشته باشند .دکتر شریعتی می گوید من از این مصلحت عقده دارم زیرا تمام عمر شاهد پایمال شدن حقیقت بودم به وسیله ی مصلحت پرست ها و جمله ای هم از بزرگان خود من است که هیچ مصلحتی امروز - به دلیل همان نه - به اندازه خود حقیقت مصلحت نیست . شیعه یعنی پیرو تشییع مسئولیت زا است ، کدام مسئولیت ، مسئولیت نه گفتن در برابر هر مصلحتی به خاطر حقیقت . 
برگرفته از سخنرانی های دکتر شریعتی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( شنبه 91/7/29 :: ساعت 6:49 صبح )
»» سالروز ازدواج دو آسمانی در زمین

جشن ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه (س)

امشب سالگرد ازدواج حضرت صدیقه کبری (س) هست. حالا باید ببینیم چه کسی باید با فاطمه ازدواج کنه ؟!
خب ، در روایت آمده که اولین کسی که به خواستگاری حضرت صدیقه کبری (س) اومد ، ابابکر بود . ابابکر خواستگاری کرد و پیغمبر فرمودند : " نه " نفرمودند : دخترم راضی نیست . یا به فلان دلیل . فقط فرمودند :‌ " خواستگار حضرت صدیقه کبری(س) خیلی از شما بالاتر هست . " بعد فرمودند : " منظورم از خواستگار اون کسی نیست که میاد و می خواد با حضرت فاطمه (س) ازدواج کنه . منظورم اون کسی است که میاد و فاطمه زهرا (س) رو برای کس دیگه ای خواستگاری می کنه . " کسانی که به خواستگاری اومده بودند برای ابابکر ، گفتند : یعنی ما بریم و کس دیگه ای رو به خواستگاری بفرستیم ؟ پیغمبر فرمودند : " نه ، منتظرم تا خداوند که این کوثر رو به من عنایت کرده ، خودش هم برای این کوثر ، دامادی انتخاب کنه و حضرت فاطمه زهرا (س) رو برای اون خواستگاری کنه . "
دومین نفری که به خواستگاری حضرت فاطمه زهرا (س) اومد ، عمربن خطاب بود . خب ، اون هم همون جواب قبلی رو گرفت و اصرار زیادی هم که کرد ، فایده ای نداشت . که البته اینها به دلیل مصالح سیاسی هم بود ، که به خواستگاری می اومدند . چون اونها می خواستن شخص اول بعد از پیغمبر  باشند و فکر می کردند اون قرب لازم رو که باید داشته باشند ندارند و لذا گفتند : شاید بهترین راه این باشه که به خواستگاری حضرت فاطمه زهرا (س) بریم .
یه روز پیغمبرآقا امیرالمؤمنین
را صدا زدند و فرمودند : " علی جان ! چیزی می خوای به من بگی ؟ "
آقا امیرالمؤمنین
سرخ شدن . حجب و حیای امیرالمؤمنین کل چهره شون رو برافروخته کرد . پیغمبراکرم(ص) فرمودند که : " علی جان ! خدا ، ( خودِ خدا ) به جای تو فاطمه مرا برای تو خواستگاری کرده است ! " و گویا تو هم به این امر مایلی . یعنی خواستگاری فاطمه (س) وحی بوده ، چون خودِ خدا خواستگاری کرده است . امیرالمؤمنین سکوت کردند . پیغمبر فرمودند : " خب ، این علامت رضایت است . شرم و حیا مانع شد که علی
در این رابطه در حضور پیغمبر حرفی بزند . بعد پیغمبر فرمودند : " فلان روز بیا و قراری گذاشتن . "( همین قراری که ما  می ذاریم ، مثلاً مجلس بله برون . ) بعد در اون موقع اومدن و صحبت شد . پیغمبر فرمودند که : " من باید از دخترم فاطمه (س) هم سؤال کنم . "‌ راجع به مهریه و غیره سؤال شد . آقا امیرالمؤمنین فرمودند : " هر چه  فاطمه (س) بخواهد ، آیا با فلان مبلغ حاضر است ؟ " پیغمبر فرمودند : " دخترم ! حاضری با این مهریه به عقد علی در بیایی ؟ " حالا ، به همون مقدار مهرسنه ای که می گن چهارده مثقال نقره بود که با پول الان حدوداً می شه صد هزار تومن . حضرت زهرا (س) فرمودند : " من به علی که راضی ام . اما مهر برای من کافی نیست . " فرمودند : چه کنیم ؟ مبلغ رو ده برابر کنیم ؟ مجدداً فرمودند : " نه . به علی که راضی ام اما این مهر برای من کافی نیست . " هر چقدر مبلغ رو بالاتر بردن ، حضرت زهرا (س)‌ فرمودند : " من اصلاً اشکالم تو مبلغ مهر نیست . " فرمودند : خب ، خودت بگو . چه چیزی رو به عنوان مهر می خوای ؟ حضرت زهرا (س) فرمودند : " من دو تا مهریه می خوام . " حالا که خدا خواستگاری کرده ، خودش مهر من رو بده
بعد فرمودند : " یکی اینکه در روز قیامت من اجازه داشته باشم به محبان خودم ، به شیعیان خودم ، یعنی اونایی که من رو دوست دارن ، کمک کنم و نجاتشون بدم . ( ببینید ! در اول عاشقانه ترین ازدواج بشریت از ازل تا ابد این می شه مهر فاطمه (س) ) چقدر این دید ، الهی و ملکوتی و مهربان هست که می فرماید : " مهرم رو نجات گناهکارهای امتم قرار می دهم . "خداوند وحی فرمود که : " راضیم " فاطمه (س) داره درخواست می کنه ، پس راضیم ! پیغمبراکرم فرمودند : " مهر دوم شما چیه ؟ " حضرت عرض کردند : " می خواهم که آبهای عالم را مهر من قرار بدهند . " که پیغمبراکرم اینجا این اختیار رو دادن . پس آبهای عالم مهر فاطمه (س) است . خب ، این آبهای عالم به اصطلاح ، یه حالت ظاهری داره که دریاها و دریاچه ها و رودها رو شامل می شه . که این حالت ظاهری آب هست و بعضاً‌ در روضه ها ، ازش استفاده می کنن که آب فراتی که مهر فاطمه (س) بود بر روی ابی عبدالله بسته شد . اما جنبه باطنی این آب چیه ؟ این " ماء " ، این آبی که می گن ، اون آبی هست که در قرآن می فرماید : " و من الماء کل شیء حی " یعنی خدایا ! یک تبلور و جلوه ای در من و نام من قرار بده که نام من مانند آب ، همه گنهکاران و همه انسانها رو زنده کنه .
لذا ، نام صدیقه کبری (س) که میاد ، اصلاً‌ دلها می لرزه . امام صادق می فرمایند : همه مردم وقتی مشکلی دارن به ما 12 نفر اهل بیت رجوع می کنن و  وقتی ما مشکلی داریم به مادرمون فاطمه زهرا (س) رجوع می کنیم .
بعد بحث جهیزیه شد که فاطمه زهرا (س) جهیزیه شون رو نشون دادن . ( حالا اگه بخوام امشب دقیقاً‌ نحوه ازدواج حضرت زهرا (س) را براتون بگم ، شاید اینجا ( از نظر اشک ) بشه شب شهادت حضرت زهرا (س) . ) برای اینکه این ازدواج خیلی عجیبه ! حالا ، اشک هم که فقط اشک درد نیست ، بعضی وقتها اشک مهر هم هست ، اشک شوق هم هست ! خانم (س) فرمودند : " من اینها رو دارم . " بعد نگاه کردن ، دیدن خیلی ساده است . یه دستاس هست ( دستاس هم همون آسیابهای دستی است که یه مشت گندم می ریزن و خورد می کنن . ) سه ، چهار تا کاسه گلی ، چند تا قاشق گلی و یه زیر انداز ( همون کساء معروف ! ) یعنی این زیرانداز هم فرش ، هم رختخواب و هم کفپوش خونه فاطمه (س) بود . و یه رو انداز ، نه یه دونه پتو . یعنی با زبان امروز ، یه پارچه ، یه ملحفه . حضرت زهرا (س) فرمودند : " این جهیزیه منه ، علی به اینها راضی هست ؟ " آقا خندیدند و فرمودند : " فاطمه (س) که بیاد تو خونه من ، دیگه دنیا و آخرت وارد خونه من شده ، من کِی دیگه به اینها نگاه می کنم ؟ " ( آخه ، فاطمه (س) می خواد بیاد تو خونه من ! ) ـ پس امام علی فرمودند : " بله من راضی هستم . "
بعد پیامبر(ص) سؤال فرمودند : " علی جان ! حالا ، تو چی داری ؟ " امام علی(ع) عرض کردند : " آقا ! من از مال دنیا فقط یه سپر و یه زره دارم . هیچی دیگه ندارم . " (‌ ببینید ! علی(ع) با اون همه عظمت از مال دنیا فقط همین ها را داره ! ) که البته بعد از قضیه ازدواج دیگه حضرت علی اونها رو هم نداشت . چون که در اونجا پیغمبر(ص) فرمودند : " وقتی کسی  فاطمه (س) رو داره نه سپر می خواد و نه زره . " این دو تا رو هم بفروش و خرج عروسی و خونه گرفتن و وسایل خرید برای زندگی کن . در یکی از روایت اومده که پول زره و سپر 30 درهم شد . ( اصل زندگی سعادتمند عشق و تفاهم است ) بالاترین جلوه عشق در عشق بین علی و فاطمه (س) است . چون در تاریخ ، این تنها ازدواجی است که هر دو طرف معصومند . و تنها معصومه تاریخ حضرت فاطمه (س) است . خب با این اوضاع و احوال کارها درست شد . حالا می خوان خطبه بخونن . الله اکبر ! جبرئیل امین نازل شد . عرض کرد : " یا رسول الله ! من اومدم از علی(ع) و فاطمه (س) وکالت بگیرم . خود خدا در عرش قرار هست که خطبه رو جاری کند . ( خود خدا ! ) خداوند خودش خطبه رو در عرش جاری کرد و صیغه رو خوند . و اونجا در عرش این پیوند بسته شد . همه ملائکه ( به سبک خودشون ، نه مثل ما ) تمام عرش را زینت کردن . عده زیادی از ملائکه ، بخاطر این پیوند ، سجده شکر کردن و اونجا چقدر پای کوبی و خوشحالی بود . یعنی این روز ، اینقدر مهمه که با ازدواج این دو معصوم ، خداوند بعنوان همون هدیه ای که مهمونها به عروس و داماد می دن یک در به درهای رحمت خودش اضافه کرد . فقط به خاطر ازدواج علی(ع) و فاطمه (س) . امشب  اینجوریه ، لذا ما امشب یه عروسی عادی نیومدیم . امشب به جشنی اومدیم که یکی از علما و اساتید ما ، می فرمودند :
" هر کس در شادی امشب شرکت کنه ، گویا ده بار حج واجب انجام داده . " و خب می دونید که بعد از انجام حج واجب هم آدم مثل اینکه دوباره متولد شده و گناهی هم نداره . امشب اینطوریه . این وضعیت فاطمه (س) است . این وضعیت این ازدواج است .
زندگی علی(ع) و فاطمه (س) می خواد شروع بشه حالا دیگه با هم محرم شدن . ( ببینید ! این نکته چقدر لطیفه ) حضرت علی(ع) با پیغمبر (ص)پسر عمو بودن ، قوم و خویش بودن ، علی  به خانه پیامبر(ص) رفت و آمد داشت ، علی اینقدر محرم بود که شب لیله المبیت در بستر پیغمبر(ص) خوابید . با این اوضاع و احوال می بینیم که این اتفاق می افته . پیغمبر (ص)رو کرد به علی و فرمود : " یه قدم دیگه مونده . " اون چیه ؟! ـ در شرایط خواستگاری و ازدواج اینه که روی همسر را باید ببینند دیگه . پیغمبر(ص) روی حضرت رو کنار زدند و فرموند : " علی جان ! این فاطمه من است . " یعنی علی(ع) تا اون لحظه فاطمه (س) را ندیده بود . در تاریخ می نویسند علی(ع) شروع کرد به لرزیدن . بعداً در تاریخ امام علی اینجوری نقل می شه که آقا فرمودند : " وقتی فاطمه (س) رو دیدم از همه دنیا با همه زیبایی هایش سیر شدم . " هر چه زیبایی هست ، تو وجود فاطمه (س) هست .
امام صادق می فرمایند : " چهره مادر ما ، فاطمه (س) به گونه ای است که تمامی حورالعین به او رشک و حسد می ورزند . "امیرالمؤمنین(ع) فرموند : " تا چشمم به چهره فاطمه زهرا (س) به اون همه زیبایی صورت با نورانیت عجیب سیرت همراه شده بود افتاد از همه دنیا سیر شدم . " همین جا این جمله رو فرمودند :

برو به کار خود ای دون که در دیار علی به عالمی نفروشند مویی از زهـــرا

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( سه شنبه 91/7/25 :: ساعت 11:47 عصر )
»» کمی بیاندیشیم

رسول خدا (ص):

کسی که مومنی را اذیت نماید پس مانند آن است که ده مرتبه مکه معظمه وبیت المعمور را خراب کرده و هزار فرشته مقرب درگاه الهی را کشته است.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 91/7/24 :: ساعت 10:35 صبح )
»» نگاه اول

...راستی مکه و کعبه چه جایست که با دل حاجی چنین می کند؟

خانه ای ساده ، چهار گوش ، بارنگی سیاه که ابعاد آن 5/10 و 12 متر و ارتفاء آن 15 متر است با دری که به درون خانه باز می شود و با پارچه ای سیاه که بر روی آن آیات قرآن نقش بسته است آن را می پوشانند و در گوشه ای از این خانه ، سنگ سیاهی نصب شده که به آن ( حجرالاسود ) می گویند.

اما نمی دانم همین خانه با مشخصاتی که براتون گفتم چه کاری با دل حاجی می کند. اولین دیدار با کعبه،باور کردنی نیست.خانه ای که بسیار از طریق عکس و فیلم آن دیده ای ، اما این دیدار ، چیزی دیگر است. همان طور که نزدیک می شوی و در حالی که لباس احرام به تن داری ، ضربان قلبت بال و بالاتر می رود نوعی هیجان وصف ناشدنی در درونت بوجود می آید که در طول عمرت تکرار نمی شود، همین که با جمع کاروان به بالای پله ها می رسی ناگهان اختیارت از دست می رود و بصورت غیر ارادی پاهایت سست شده و به زمین رفته و به سجده می روی ( الله اکبر ) سجده ای که تا به حال برایت پیش نیامده ، زیبا ترین سجده ای که هیچگاه از یادت نمی رود و چه لذتی که نمی شود توصیفش کرد، چه می گویم ...

به هرحال سر از سجده بر می داری هرچند که می خواهی تا قیام قیامت در همان حال خوش در سجده باشی ، دیگر جسم و دل از آن تونیست و فقط اشک است که از گونه هایت سرازیر شده- خدایاآیا می شود آن لحظات دوباره تکرار شود؟

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( جمعه 91/7/21 :: ساعت 6:54 صبح )
»» قبله هر قافله

ظهورت از خدا می طلبند نه حضورت را

تو را غایب نامیده اند، چون ظاهر نیستی نه اینکه حاضر نباشی .غیبت به معنای حاضر نبودن ، تهمت ناروایی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان ظهور و حضور را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای ظهور است ، نه حضور و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند ، ظهورت از خدا می طلبند نه حضورت را . وقتی ظاهر می شوی همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند . و راست می گویند ، چرا که تو در میان مایی ، زیرا امام مایی . جمعه که از راه می رسد ، صاحبدلان دل از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند ...
و اینک ای قبله هر قافله و ای (( شبروان را مشعله )) ، در آستانه آدینه ای دیگر با دلداگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می کنیم.
تو روح سبز بهاری ، چو یاس زیبایی
شمیم سنبل عشقی ، نسیم دریایی
حضور سبز تو در دل همیشه نورانی ست
اگر چه غایبی اما تو دردل مایی

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( پنج شنبه 91/7/13 :: ساعت 4:42 عصر )
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرگ بر آل سعود
حق و حقوق خانمها
چند نکته
عشق حسین
دسته کلید
نکته
خائن به وطن ، همه جا ، نزد همه و همیشه منفور است!
ازغدی: شیعه را نباید از گزینه نظامی ترساند
فدائیان اسلام
اجرای حکم اسلام در حکومت طاغوت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 9
>> بازدید دیروز: 117
>> مجموع بازدیدها: 372121
» درباره من

یادداشتهای من

» فهرست موضوعی یادداشت ها
حسین[5] . آمریکا[3] . شهادت[3] . یهود[3] . محرم[2] . مظلوم[2] . معرفت[2] . ندارد[2] . شیطان بزرگ[2] . شیعه[2] . صهیونیست[2] . بنزین[2] . آزادی بیان[2] . عزت[2] . علی[2] . فلسطین[2] . امام حسین[2] . امام رضا . امام رضا(ع) . امربه معروف ونهی از منکر . انسان . اوباما . ای شما ایکه . ای کسانی که . ایران . ایمان . بردگی . آمریکا . ائمه اطهار . ابی عبدالله . اختلاف سیاسی و مذهبی . ارزش . استثمار . اسرائیل . اصل هشتم . افزایش قیمت . حسین(ع) . حسینی . حضرت محمد(ص) . خدا . خودپرستی . خودنمائی . درد . دروغ . دین_سکوت . ذلت . رئیس جمهور آمریکا . رانت خواری . رمضان . رمی جمرات . رنگارنگ . زیبایی . زینت . سازمان تمانی . سازمان کهیلا . شعار . شکست . قانون اساسی . قدر . قطره چکان . قمه زنی . قیامت . کربلا . کفش . گران فروشی . گریه . مجلس . غدیر . فرانسیس فوکویاما . فرهیخته . فساد مالی . فعالیت اقتصادی . عشق حسین . آسمونی . ترس . تروریسم . تعزیه . تلویزیون سلام . تنهایی . توانمندی . توبه . توطئه . جامعه فرهیخته . جهان . چشم چرانی . چهره . حجاب . صیاد . طرح اقتصادی . ظلمکم فروشی . عاشورا . عباسی . عزاداری . صلوات . نظارت . نقد . هدفمند کردن یارانه ها . هنر . هوشمندی . وداع . ولایت فقیه . مهدویت . مهم و مهمتر . مداحی . مدیریت . آبرو .
» آرشیو مطالب
طنز سیاسی
طنز اجتماعی
آموزشی
سیاسی و اجتماعی
مذهبی
اد بی
قصه
یک نکته
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب