پادشاهی فرمان قتل محکومی را صادر کرد. محکوم او را دشنام داد. پادشاه تظاهر به نشنیدن کرد و از وزیر خود پرسید ک چه گفت؟ وزیر گفت :قربان محکوم می گوید : مرا عفو کن ! پادشاه دستور داد آزادش کردن . وزیر دیگری شیطنت کرد و گفت : قربان این وزیر دروغ می گوید , چون محکوم درخواست عفو نکرد بلکه شما را دشنام داد ، پادشاه ناراحت شد و گفت : دروغ او را بیشتر از راست تو پسندیدم ، چون سخن او خیر و مصلحت بود اما سخن راست تو بوی قساوت و خیانت داشت.
امام زمان(عج) شرط ظهورش را به شیخ مفید گفت
امام زمان (عج) در نامه خود به شیخ مفید(ره) می فرماید: دوست واقعی! اگر پیروان ما - که خدای آنان را در فرمانبرداری خویش توفیق ارزانی بدارد - براستی در راه وفای به عهد و پیمانی که بر دوش دارند، همدل و یکصدا بودند، هرگز خجستگی دیدار ما از آنان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما، دیداری بر اساس عرفان و اخلاص از آنان نسبت به ما، زودتر روزی آنان میگشت.
درود خدا بر تو ای یاری رسان حق! و آن که با گفتار راستین و شایسته، مردم را بسوی حق فرا می خوانی!در جریان باش که بخاطر کارهای سازنده و شایسته ات نزد ما مقرب هستی و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبیر این کارهای شایسته توفیق ارزانی داشته است.ما در نامه خویش به سوی تو، خدای جهان آفرین را که خدایی جز او نیست (و) خدای ما و خدای نیاکان (گرانقدر) ما است، سپاس می گذاریم و از بارگاه با عظمتش بر سرور و سالارمان محمد(صلی الله علیه و آله) آخرین پیام آور خدا و خاندان پاک و مطهرش، درودی جاودانه می طلبیم.و بعد! دوست راه یافته به حقیقت! خداوند بدان وسیله ای که به سبب دوستان ویژه خود، به تو ارزانی داشته است، وجودت را حفظ و تو را از نیرنگ دشمنانش حراست فرماید.ما ناظر نیایش(عارفانه و راز و نیاز پرشور و پراخلاص) تو با خدا بودیم و از خدای جهان آفرین برآورده شدن آن(خواسته ات) را خواستیم.ما اینک در قرارگاه خویش، در مکانی ناشناخته بر فراز قله ای سر به آسمان کشیده، اقامت گزیده ایم که به تازگی به خاطر عناصری بیداد پیشه و بی ایمان، بناگزیر از منطقه ای پر دار و درخت بدین جا آمده ایم و بزودی از اینجا نیز به دشتی گسترده که چندان از آبادی به دور نیست، فرود خواهیم آمد و از وضعیت و شرایط آینده خویش تو را آگاه خواهیم ساخت تا بدان وسیله در جریان باشی که بخاطر کارهای سازنده و شایسته ات نزد ما مقرب هستی و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبیر این کارهای شایسته توفیق ارزانی داشته است.از این رو تو - که خدای جهان آفرین با چشم عنایتش که هرگز آن را خواب نمی گیرد، وجودت را حفظ کند - در برابر فتنه ای که جان آنان را که آن را در دل هایشان کشته اند، به نابودی خواهد افکند، باید بایستی! و باید باطل گرایان بداندیش را بترسانی! چرا که از سرکوبی آنان، ایمان آوردگان، شادمان و جنایتکاران، اندوه زده خواهند شد.هان ای دوست پراخلاص که همواره در راه ما بر ضد بیدادگران در سنگر جهاد و پیکاری! خداوند همانسان که دوستان شایسته کردار پیشین ما را تأیید فرمود، تو را نیز تأیید نماید! ما به تو اطمینان می دهیم که هر کس از برادران دینی ات، پروای پروردگارش را پیشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود کننده و گرفتاری های تیره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود.و نشانه حرکت و جنبش ما از این خانه نشینی و کناره گیری، رخداد مهمی است که در سرزمین وحی و رسالت، مکه معظمه، از سوی پلیدان نفاق پیشه و نکوهیده، رخ خواهد داد، از جانب عنصری سفاک که ریختن خون های محترم را حلال شمرده و به نیرنگ خویش، آهنگ جان ایمان آوردگان خواهد کرد، اما به هدف ستمبار و تجاوزکارانه خویش دست نخواهد یافت، چرا که ما پشت سر توحیدگرایان شایسته کردار، بوسیله نیایش و راز و نیازی که از فرمانروای آسمان و زمین پوشیده نمی ماند، آنان را حفاظت و نگهداری خواهیم کرد.بنابراین قلب های دوستان ما به دعای ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمینان یابد و آسوده خاطر باشند که خداوند آنان را بسنده است و گرچه درگیری های هراس انگیزی، آنان را به دلهره می افکند، اما از گزند آن عنصر تبهکار در امان خواهند بود و سرانجام، کار با دست توانا و ساخت تدبیر نیکوی خدا - تا هنگامی که پیروان ما از گناهان دوری گزینند - شایسته و نیکو خواهد بود.هان ای دوست پراخلاص که همواره در راه ما بر ضد بیدادگران در سنگر جهاد و پیکاری! خداوند همانسان که دوستان شایسته کردار پیشین ما را تأیید فرمود، تو را نیز تأیید نماید! ما به تو اطمینان می دهیم که هر کس از برادران دینی ات، پروای پروردگارش را پیشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود کننده و گرفتاری های تیره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود و هر آن کس که در دادن نعمت هایی که خداوند به او ارزانی داشته، به کسانی که دستور رسیدگی به آنان را داده است، بخل ورزد، چنین کسی در این جهاد و سرای دیگر، بازنده و زیانکار خواهد بود.
دوست واقعی! اگر پیروان ما - که خدای آنان را در فرمانبرداری خویش توفیق ارزانی بدارد - براستی در راه وفای به عهد و پیمانی که بر دوش دارند، همدل و یکصدا بودند، هرگز خجستگی دیدار ما از آنان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما، دیداری بر اساس عرفان و اخلاص از آنان نسبت به ما، زودتر روزی آنان می گشت.از این رو (باید بدانند که) جز برخی رفتار ناشایسته آنان که ناخوشایند ما است و آن عملکرد را زیبنده اینان نمی دانیم، عامل دیگری ما را از آنان دور نمی دارد.خداوند ما را در یاری بسنده و نیک، کارساز است و درود او بر سالار و هشدار دهنده ما محمد(صلی الله علیه و آله) و خاندان پاکش باد!
پی نوشت :
1- احتجاج ج 2، ص 597، بحارالانوار، ج 3
این موضوع را میتوان به دو مقصود حمل کرد: یکی منظر «فقهی»، یعنی احکام حلال و حرام و مجازات آن چیست؟ و دیگری منظر نگاه و جایگاه. یعنی مثلاً قرآن به این رفتار چه نگاهی دارد و چه فرموده است؟
بدیهی است که «منظر فقهی» موضوع بحث ما نمیباشد، چرا که اولاً تمامی احکام فقهی در قرآن نیامده است، بلکه فرموده است از حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله اخذ کنید، مثل احکام رکعات نماز که اصلیترین عبادت و ستون دین است – و دیگر آن که ما نوعاً فقیه و مجتهد نیستیم که بخواهیم با رجوع به قرآن کریم و حتی احادیث و سایر منابع، استنباط و استخراج و بیان احکام نماییم. لذا برای اطلاع از احکام جزایی همجنسبازی مردان یا زنان، باید به فقه رجوع کرد. این یک حقهی وهابیت است که رایج کردهاند هر حکم فقهی را میپرسند در کدام سوره و آیه آمده است؟ چرا که آنان بدون هیچ حجتی به «حسبنا کتاب الله» و ظاهر آیات بسنده کردهاند و ما به حکم خداوند متعال در آیات بسیار، تابع «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم»هستیم و تفسیر و تأویل آیات و نیز شرح و بیان احکام را از آنان اخذ میکنیم:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُ?ْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً» (النساء، 59)
ترجمه:اى کسانى که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و از فرستاده او و صاحبان امرتان (که جانشینان معصوم پیامبرند) اطاعت نمایید. پس اگر درباره چیزى (از امور دین یا دنیا) نزاع داشتید آن را به خدا و رسولش برگردانید (اختلاف در دین را به وسیله فقیه و اختلاف در دنیا را به واسطه قاضى به کتاب و سنّت بازگردانید) اگر ایمان به خدا و روز واپسین دارید، این براى شمابهتر و خوش عاقبتتر است.
اما در خصوص منظر دوم، یعنی نگاه به همجنسگرایی، مذمّت و نکوهش و منع آن، مباحث بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میگردد:
الف – نظام خلقت و آرامش
خلقت علیمانه و حکیمانه و بر اساس نظم است. رعایت این نظم در هر امری، موجب آرامش میگردد و عدم رعایت آن آرامش (تسکین) و بالتبع رشد در هر زمینهای را مختل میسازد. از این رو میفرماید: شما را زوج (زن و مرد( آفریدم و برای شما همسری و عشق، محبت و جاذبه فیمابین را قرار دادم«لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» تا با آنها به آرامش دستیابید. پس هر گونه جایگزینی و هنجارشکنی در امور و روابط همسری که «زناشویی، همبستری یا جماع» از اهمّ آن است، سبب میشود که آرامش فردی [جسمی، روانی، روحی، اخلاقی، ایمانی و...] به هم بریزد و بالتبع آرامش اجتماعی [اخلاقی، امنیتی، اقتصادی، حتی سیاسی و.. ]نیز مختل گردد (چنان چه امروزه در امریکا و اروپا شاهد این ناآرامی فردی و اختلال اجتماعی هستیم):
«و َمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (الرّوم – 22)
ترجمه:و از نشانههاى او این است که از خودتان (نوع انسان، نه ملک یا جن یا حیوان) همسرانى براى شما آفرید تا در کنارشان آرام گیرید، و میانتان دوستى و مهربانى نهاد. آرى در این [نعمت] براى مردمى که مىاندیشند نشانههایى است.
هم جنسگرایی، جهالت و اسراف است:
بدیهی است که حرکت در جهت خلاف نظام آفرینش در هر امری و از جمله ارضای غریزه شهوت جنسی، از یک سو «جهالت» است و از سوی دیگر «اسراف». جهالت است، چون عامل به آن نه تنها راه درست و کامل لذت و ارضای شهوت را نمیداند و به خلافی عمل میکند که حتی حیوان نمیکند، بلکه خلاف طبیعت خود و نظام خلقت حرکت میکند – پس این عمل او، صرفاً از روی شهوت نیست، بلکه در اصل از جهالت است:
«أ َئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (النّمل، 55)
ترجمه:آیا شما به جاى زنان از روى شهوت با مردها در مى آمیزید [نه] بلکه شما مردمى جهالتپیشهاید.
و اسراف است به خاطر آن که «نعمت جنسیت» و نیز حقوق خود، هم جنسان و جنس متفاوت و هم چنین نعمت سلامت و کمال فردی و اجتماعی را ضایع میکند.
«إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ» (الأعراف، 81)
ترجمه:همانا شما از روى شهوت به جاى زنان با مردان می آمیزید، (نه تنها در این امر متجاوز از فطرتید) بلکه شما (در هر کارى) گروهى اسرافکارید.
کیفر و استحقاق عذاب
خداوند متعال در قرآن کریم از دو قوم قدرتمند و غنی به نامهای «قوم لوط» و «اصحاب الرّس» یاد میکند. دو قومی که به رغم برخورداری از ثروت و قدرت و آسایش و آرامش در زندگی، از یک سو به بت پرستی و تکذیب نبی خود روی آوردند و از سوی دیگر به عمل شنیع همجنسگرایی پرداختند و هر دو قوم با عذاب الهی به طور کلی نابود شدند. در حالی که در هیچ کجا تصریح نشده است که قومی به خاطر رواج «زنا» به طور کلی نابود شده باشد.
در قوم لوط، همجنسگرایی بین مردان رواج یافت و متقابلاً در قوم «رس»، همجنسگرایی بین زنان رواج یافت. چنان چه از امام صادق علیهالسلام نقل شده است:
زنانی بر امام صادق وارد شدند و زنی از آنان از همجنس بازی زنان س?ال کرد و امام فرمود حد آن حد زنا است. زنی گفت: در قرآن سخنی از (هم جنس بازی زنان) آمده؟ امام فرمود: آری. «اصحاب رس به این فساد گرفتار بودند». بنا بر این اگر خداوند ما را فقط به قرآن ارجاع داده بود، شما حق داشتید بگویید چون در قرآن در مورد مجازات زنای محصن و محصنه و هم جنس بازی کیفری خاص ذکر نشده، پس کیفر زنای محصن و محصنه، همان کیفر زنا است و هم جنس بازی هم کیفر ندارد و حداکثر باید تنبیه شود. (من لا یحضره الفقیه ، ج 4 ، ص 42- 43)
(دقت شود در این نقل ضمن بیان رذیلت اصحاب الرّس، تصریح شده که منشأ احکام، فقط آیات قرآن کریم نمیباشد).
«وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَ ... إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُون»(العنکبوت، 28 تا 34)
ترجمه:و ]یاد کن] لوط را هنگامى که به قوم خود گفتشما به کارى زشت مىپردازید که هیچ یک از مردم زمین در آن [کار] بر شما پیشى نگرفته است ... ما بر مردم این شهر به [سزاى] فسقى که مىکردند عذابى از آسمان فرو خواهیم فرستاد.
«وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَیْنَ ذَلِکَ کَثِیرًا» (الفرقان، 38)
ترجمه:و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و بسیاری نسلها را که میان آنها بودند [هلاک کردیم].
تکثیر خوبیها و خشکاندن مرداب بدیها با « امر به معروف و نهی از منکر» شدنی است. امر به معروف و نهی از منکر، نشانه حس و حیات در یک جامعه است. بدون آن جامعه می میرد و تعفن گناه همه جا را فرا می گیرد.
در محیط آلوده ، حتی افراد سالم هم بیمار می شوند. نهی از منکر ، اعتراض به کسانی است که فضای جامعه را برای تنفس سالم آلوده می کنند این اعتراض ، هم حق همگان است. هم وظیفه آنان.
اگر هرکس بگوید : « به من چه ! » خوبیها در جامعه کم رنگ می شود و تخلف و گناه افزایش می یابد. جامعه ای که « نظارت عمومی » در آن نباشد ، جامعه ای مرده است.
اگر به سلامت خویش علاقه دارید ، به فکر سلامت جامعه باشید. نهی از منکر ، فراخوانی به فطرت الهی انسانها و جلوگیری از آلودگی محیط جامعه به فساد و گناه است.
جامعه ، چیزی جز اجتماع « من » و « تو » نیست. اگر من و تو به فکر اصلاح آن نباشیم ، پس چه کسی مسئول است؟
محیط آلوده به گناه ، خرمن خشکی است که جرقه « تهاجم فرهنگی » در یک لحظه آن را به آتش می کشد.
شعله های فساد ، از جرقه ای کوچک پدید می آید ، جرقه ها را کنترل کنیم.
نامه شهید علی خلیلی به رهبر معظم انقلاب 15 روز قبل از شهادت
متن کامل نامه شهید علی خلیلی به شرح زیر است:
سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد. اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند… هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…من نگران مسائل خطرناک تر هستم… من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم.اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام. بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلا نمی رسید…یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است.آقاجان!بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟رهبرم!جان من و هزاران چون من فدای غربتت. بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.آقا جان!من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد.
بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی
وقتی که مدتی خدا را عبادت می کنم به خودم غرّه می شوم و غرور مرا فرا می گیرد چه باید کرد ؟
کسی در جاده ماشینش آتش می گیرد ، کنار می زند و از کسی کپسول آتشنشانی میگیرد و آتش را خاموش می کند . حالا کسی که از طرف کپسول گرفته و آتش را خاموش کرده ، نسبت به او طلبکار است یا بدهکار ؟ بدهکار است . روایات می گویند : نمازی که شما می خوانید ، این آتش هایی را که برافروخته اید ، خاموش می کند. وقت نماز فرشته ها می گویند : بلند شوید و با این نماز ، آتش هایی را که برافروخته اید خاموش کنید . پس نماز آتشنشان است . شما وقتی نماز می خوانید ، آتش های خودتان را خاموش می کنید . پس شما هر چه نسبت به خدا نماز می خوانید ، بدهکار تر می شوید . اگر انسان این حقیقت را بفهمد ، مغرور نمی شود . غرور به خاطر جهل ماست . ما فکر می کنیم با عبادت طلبکار می شویم . در حالیکه ما با عبادت بدهکار می شویم . البته با عبادت نکردن هم بزهکار و گناهکار می شویم . هر دو صورتش به زیان ماست چه عبادت بکنیم و چه عبادت نکنیم . عقل می گوید : عبادت کن . چون تو مشکل کم نداری . ما با عبادت ، اشکالات و مشکلات خودمان را حل می کنیم . اگر کسی این را بفهمد ، هیچ گاه احساس غرور نمی کند . فکر میکنیم گره ای از کار خدا باز میکنیم . خیلی ها می گویند : یک نمازی بخوان که به درد خدا بخورد . مگر خدا درد دارد که به دردش بخورد ؟ ما منبع و کانون درد هستیم . ما باید با نماز خواندن دردهای خودمان را دوا کنیم .
به دروغ عادت کرده ام ، به دادم برسید . چه کار باید بکنم ؟
آنکه به داد انسان می رسد فهم است . حافظ می گوید : گوهر معرفت آموز که با خود ببری که نصیب دگران است نصاب زر و سیم . هر چه هست در فهم و آگاهی است . ما باید بفهمیم که دروغ ممکن است گل بدهد ولی میوه نمی دهد . دروغ هایی را تاکنون گفته اید را روی کاغذ بنویسید ، ببینید نتیجه داده است یا خیر ؟ قرآن می گوید : هیچ کس از من راستگوتر نیست . من خدا میگویم ، دروغ شما را به جایی نمی رساند و خدا آدم دروغ گو را هدایت نمیکند و راه را به او نشان نمی دهد و بخاطر همین عاقبت آدم دروغگو ، ندامت و پشیمانی است . خاصیت دروغ این است که آدم را روسیاه می کند . حافظ می گوید : به صدق کوش که خورشید زاید از نفست ، از دروغ سیه رو گشت صبح نخست . ما دو تا صبح داریم . یک صبح در وقت سحر ، یک روشنی در آسمان می زند و شما فکر می کنید صبح شده ولی دوباره تاریک میشود . به این صبح کاذب می گویند . به آدم دروغ میگوید . صبح اصلی وقتی است که خورشید می آید . تو با صداقت تابش و نورانیت می دهی . صبح نخست دروغ گفت و به روسیاهی مبتلا شد و دوباره مبتلا به تاریک شد . دروغ خیلی که هنر کند ، کار شما را جلو می برد ولی خود شما را عقب می اندازد . صداقت ممکن است کار شما را عقب بیندازد ولی خود شما را جلو می اندازد . شما تیر را که درکمان میگذاری موقتا عقب می رود ، ولی هرچه عقب تر برود با شتاب بیشتری به جلو می رود و به هدف می خورد . صداقت هم همینطور است . شما وقتی صداقت بخرج می دهی ، ممکن است مدتی عقب بیفتی و شما احساس عقب ماندن می کنی ولی طولی نمیکشد که راه صد ساله را یک شبه می روی . قرآن می گوید : کسانی که اهل صداقت هستند اول ندارند ولی آخر دارند و به نتیجه می رسند . اگر صداقت از همان اولش باغ سبز داشت ، چه کسی دروغ می گفت ؟ بعضی ها میگویند: من چوب صداقتم را می خورم . راست است و همین است . بالاخره خدا امتحان میکند چه کسی اهل صداقت است و چه کسی اهل صداقت نیست ؟ برعکس دروغ که شکلات دارد . وقتی سوار هواپیما می شوید یک شکلات می دهند که دهانتان را شیرین کنند . همان اولش است ، ممکن است آخرش سقوط هم باشد . دروغ با شکلات ، اول دهان شما را شیرین می کند ، اما در آخر شما را بدبخت می کند .
چه میشود که آدمها ریاکار میشوند ؟
اگر خط کش کج باشد ، خطی را هم که شما با آن می کشید ، کج میشود . راستی، راستی می آورد و کجی ، کجی می آورد . ریا کجی است و یک خطا ، زاییده یک اشتباه دیگر است . آن اشتباه کجاست ؟ سِّر ریاکاری چیست ؟ چه میشود که انسان ریا کار میشود ؟ اینها دچار اشتباه میشوند . اشتباه آنها این است که تصور میکنند دیگران روزی رسان هستند . شما مدیر عامل شرکت من هستید . من فکر می کنم شماهمه کاره هستید . شما هستید که میتوانید به من روزی بدهید و یا روزی را از من بگیرید . لذا من جلوی شما اهل تظاهر و ریا می شوم . ظاهر سازی میکنم . قرآن می گوید : اشتباه نکن من رزاق هستم . هیچ کس جز خدا به تو روزی نمیدهد . هیچ کس نمیتواند به تو روزی بدهد مگر مگر او بخواهد . هیچ کس نمیتواند از تو روزی را بگیرد ، مگر او بخواهد . حافظ قلم شاه جهان مقصد رزق است ، از بَهر معیشت نکن اندیشه باطل . او است که تقسیم می کند و آن آقا یکی از خدمتکارهای خداست . غم زانو ننشین غم بیهوده نخور کزغم خوردن تو رزق نگردد کم و بیش . با غم و غصه روزی کسی کم و زیاد نمیشود . پس اگرانسان این را بداند ، فقط پیش خدا ریا میکند و کاری می کند که فقط خدا ببیند . دیگر هیچ گناه و معصیتی هم انجام نمی دهد و دروغی هم نمی گوید . چرا ما دروغ می گوییم ؟ چون می خواهیم صد تومان خودمان را دویست بکنیم . چون احساس می کنیم اگر دروغ بگوییم ، صد دویست میشود . یعنی دروغ رازق و روزی رسان است . خدا میگوید : دروغ روزی رسان نیست . من روزی رسان هستم . حالا ممکن است طرف در بازار دروغ هم بگوید و روزی هم برای او بیاورد . ممکن است بگویند : تملق هم رازق است . رزق فقط عدس و لوبیا نیست . در قرآن هر چیزی که برای انسان خوب است ، رزق نامیده شده است . آبرو ، ثروت ، قدرت ، خوب است . مثلا دارو خوب است . رزق است . شما دارو را برای شفا می خورید و رزق دوم شفا است . اینکه قرآن می گوید : خدا رازق است یعنی اثر دست خداست . شما پول را برای رفاه می خواهید . شما با دروغ می توانید پول را کم و زیاد کنید ولی رفاه دست خداست . شما هر چیزی را برای چیزی می خواهید ، آن چیز دست من است . پوستش دست شماست ، مغزش دست من است . اگر کسی این را بفهمد ، هیچ وقت به کسی تهمت نمی زند . زیرا تهمت می زنیم که آبروی طرف برود . آبرو دست خداست . من اعتبار ظاهری شما را پایین می آورم تا شخصیت شما را پایین بیاورم . شخصیت دست خداست . او تصمیم میگیرد . رزق یعنی آثار . من هستم که اثر می دهم . پس اگر این را بفهمیم ، هیچ وقت ریا نمیکنیم . زیرا من ریا می کنم که اضافه کار بیشتری بگیرم تا آرامش در زندگی ام داشته باشم . خوب آرامش دست خداست . قرآن اندیشه ما را تهذیب می کند . تو اگر می فهمیدی خدا رازق است و روی تهمت و ریا حساس است و وقتی شما می خواهی از مدرکت بهره ببری ، خدا جلوی آنرا می گیرم .
بسم الله الرحمن الرحیم
قِیلَ لِأَمیرالمؤمنین (علیه السلام):
«فَمَا تَقُولُ فِی الدُّنْیَا؟ قَالَ: فَمَا أَقُولُ فِی دَارٍ أَوَّلُهَا غَمٌّ وَ آخِرُهَا الْمَوْتُ؛ مَنِ اسْتَغْنَى فِیهَا افْتَقَرَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ؛ فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا النَّار».[1] شخصی به علی (ع) عرض کرد: درباره دنیا چه می فرمایید؟ حضرت فرمود چه بگویم درباره خانهاى که اوّلش غم است و آخرش مرگ؛ هر کس بدنبال بىنیازى در دنیا باشد محتاج است و هر که محتاج و فقیر باشد محزون است؛ در حلال دنیا حساب است و در حرام آن آتش و عذاب است.
به حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) گفته شد شما نسبت به دنیا چه می گویید؟ آن حضرت ابتدا فرمودند: «فَمَا أَقُولُ فِی دَارٍ أَوَّلُهَا غَمٌّ»؛ «فما أقُول»، یعنی من چه بگویم؟! مانند اینکه کسی به شما می رسد و می گوید حالت چهطور است؟ می گویی چه بگویم! از این پاسخ، انسان می فهمد که وضع خیلی خراب است!
«أَوَّلُهَا غَمٌّ»؛ در تعبیر حضرت معلوم می شود که این خانه سر و ته دارد؛ اوّلی دارد و آخری؛ ورودی دارد و خروجی؛ اوّلش غم است؛ همینکه پا در آن می گذاری، شیون و آه و نالهات بلند می شود؛ بچّه که به دنیا می آید، معمولاً همینطور است که گریه می کند؛ علّتی هم دارد که بحث جدایی می طلبد و در این مختصر نمی گنجد.
«وَ آخِرُهَا الْمَوْتُ»؛ آخرش هم مرگ است؛ مرگ هم چون امری وجدانی است، فشارهایی برای روح در هنگام خروج از بدن دارد؛ اوّل دنیا شیون است و آخرش هم این فشارها است؛ به این نکته در اینجا باید توجه داشت که این شیون ها و فشارها را همه دارند بهجز اولیای خاصّ خدا که حسابشان جدا است.
حضرت در این روایت در پاسخ سائل به این نحو جواب می دهد و در واقع وضعیت من و تو را بیان میفرماید؛ وگرنه حضرت راجع به خودش چه فرموده است؟ فرمود: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّه»؛[2] یعنی به خدا قسم انس و علاقه فرزند ابىطالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر است؛ یعنی مرگ اگر مرد است گو نزد من آی! پس اینها را یک وقت با هم خلط نکنید.
هر چه دست انسان از امور دنیایی بیشتر پُر شود، احساس احتیاج او بیشتر می شود
این وضعیت ورود و خروج تو در دنیا است؛ حال که در این خانه آمدی، در این خانه چه خبر است؟ میفرماید: «مَنِ اسْتَغْنَى فِیهَا افْتَقَرَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ»؛ در این خانه که آمدی یا از این ابزارهایی که در این خانه هست دستت پر می شود، یا دستت خالی می ماند و کم می آوری؛ از این دو حال خارج نیست؛ یا دست انسان از نظر امور مادی دنیا، مانند پول و غیره پُر می شود، یا اینکه انسان کمبود دارد و کم میآورد که در پی آن غصه و اندوه می خورد.
هر چه دست انسان از امور دنیایی بیشتر پُر شود، احساس احتیاج او بیشتر می شود و سیر نمیشود، بلکه گرسنهتر می شود؛ همچنانکه در روایات اشاره شده که دنیا مثل آب دریا است که شور است؛ می خواهی رفع عطش کنی، امّا هر چه می خوری تشنهتر می شوی؛ هر کس که غنی تر است محتاج تر است.
«فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا النَّار»؛ این را بدان که هر چه در این دنیا به دست آوری، چه کم چه زیاد، اگر از مسیر صحیح شرعی باشد، باید حساب پس بدهی؛ و اگر از را ه حرام و نامشروع باشد، باید در انتظار عذاب و آتش باشی.
مقصود علی (ع) از گفتن این جملات چیست؟ آیا حضرت همینطور فرموده و رد شده است؟ نه! میخواهد بگوید آیا کسی که دل به این خانه ببندد عقل دارد؟! نه! کسی که به این دنیا با این ویژگیها دلبستگی پیدا کند احمق است؛ حضرت در این حدیث به من و شما تلنگر زده است؛ یعنی سر عقل بیا و به این خانهای که سر و ته آن این است، دل نبند.[3]
1 - بحار الانوار، جلد 75، صفحه 32
2 -نهج البلاغه، خطبه5، صفحه 52
3- چهارشنبه 27 بهمن 1389– 12 ربیع الاول 1432؛ مسجد جامع بازار تهران
بسم الله الرحمن الرحیم
امیرالمومنین امام علی علیه السلام در بخشی از خطبه مشهور به شقشقیه چنین فرمودند: پس از قتل عثمان، انبوه مردم رنجدیده به یک باره چون یال کفتار از هر سوی به خانه ام ریختند، آنچنان که نزدیک بود حسن و حسین علیهم السلام لگدمال گردند و ردایم دریده گشت.
آنان به فشردگی گوسپندان گرگ زده، گرداگردم را گرفتند و زمام امور خود را به سویم افکندند و سرانجام خلافت را بر من تحمیل کردند.
امّا وقتی به امر حکومت قیام کردم گروهی بیعت خود را شکستند، و دیگر گروه از حوزه دین رخ بر تافتند، و دسته دیگر ناجوانمردانه ستم روا داشتند، گویی سخن خدای را نشنیدند آنجا که فرماید: «سرای جاوید ویژه آنانی است که فکر برتری جویی و فساد در زمین را در سر نپرورند، که سرانجام نیکو مخصوص پرواپیشگان است».
آری، به خدا سوگند، پیام الهی را شنیدند و دریافتند، ولی زیبایی دنیا در چشمشان جلوه کرد و دلشان را بربود...
متن حدیث:
فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ الى کَعُرْفِ الضَّبُعِ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عطافى مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ فسق آخَرُونَ کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا...
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم …
گفتی:فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/186) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش میشد بهت نزدیک شم …
گفتی:و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن(اعراف/205) ::.
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی:ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی …
گفتی:و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90) ::.
گفتم: با این همه گناه… آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی:الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/104) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم ...
گفتی:الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.::(ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/2-3 )::.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی:ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/53) ::.
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
گفتی:و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::.
گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛ عاشق میشم! … توبه میکنم
گفتی:ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی:الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/36) ::.
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟
گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن .خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/41-43) ::.
اشکال اصلی مردم در زمان امام علی(ع) و امام حسین (ع) : اینکه انتظار امام خود را از خود نمی دانستند و با بهانه هایی همچون :
1- عافیت طلبی
2- محافظه کاری ( الف – دینی ب -سیاسی)
3- قدرت طلبی
4- ساده لوحی
5- خود محوری
6- ترس
از امام خود جدا ماندند و امام را تنها گذاشتند.