...نمی دونم شما روزی چند بار به امام حسین (ع) سلام می دید ! میدونید من روزی چند بار افتخار اینو دارم که به امام حسین( ع ) سلام میدهم و چجوری و چگونه؟ میگم ، داستان از این قراره که، جون من تو خونه تنها هستم و حاج خانم هم صبح میره اداره و من هم بازنشسته هستم بنابراین بیشتر کار های تو خونه بعهده من هست و برای اینکه مرتب به آشپز خونه رفت و آمد دارم برای همین مرتب به امام حسین (ع ) سلام میدم شاید بگید آشپزخونه چه ربطی به سلام به امام داره ، الان میگم ، داستان داره ، من اول محرم رفتم بازار تو مسیر چشمم افتاد به یک پرچمی که روش عکس پرچم قرمز امام حسین نقش بسته بود و روی اون هم نوشته بود یا حسین ( ع ) و زیر پرچم هم سلام به اما داده بود دلمو گرفتم رفتم و خریدم بردم خونه و تو خونه روبروی درب آشپز خونه نصبش کردم و خلاصه اینکه همون مطالب بالا که عرض کردم و اینکه خیلی در روز افتخار سلام دادن را دارم و خیلی هم با اون ، اُخ شدم و گاهی هم جلوش می ایستم و با هاش صحبت می کنم و ...
...یکی دو روزی بود که خبر زمین گیر شدن هواپیمای جاسوسی بدون خلبان آمریکا (شیطان بزرگ ) را در شرق کشور دنبال می کردم تا امروز که خبر ساعت هفت در این خصوص خبر های خوبی شنیدم و از همه مهمتر اعتراف آمریکائیها و پنتاگون و اینکه این هواپیما از تکنولوژی برخوردار است که فقط در اختیار آمریکا می باشد و دیگه اینکه نگران بودند که ایرانیان با توجه به رشدی که در این زمینه داشته اند بتوانند از تکنولوژی این هواپیما برای خود استفاده نماید که ناگهان فریاد شادی از ته دلم کشید و بی اختیار با اینکه عزادار حسین ( ع ) هستم شروع به دست زدن و تحسین بچه های پدافند کشورم کردم..
بقیة الله ! آجرک الله فی مصیبة جدک الحسین علیه السلام
... این روزها بعد از گوش کردن روضه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) و گوش کردن به مداحی و سینه زدن و ... یک احساس خوبی بهم دست می ده و یه انرژی خیلی خوبی میگرم و اون انرژی ضد استکباریه که درمن تقویت میشه ، مخصوصا به عتبات عالیات که رفته بودم اینو بیشتر احساس میکردم . قبلا یکی بهم گفته بود حج تمتع که رفتی با اینجا فرق داره اونجا ( حج تمتع ) سنگین میری و سبک بر میگردی ولی کربلا سنگین میری سنگین تر بر میگردی رفتم دیدم راست میگفت . حج بااینکه بیشتر اعمالت واجب هست و مراقبت زیادی باید داشته باشید اما کربلا همه اعمالت مستحبی هست و هیچ اجباری در انجام اونها مثل حج نیست اما یک عشقی داره که نگو و نپرس یک زیبایی در غم اونجا هست که نمیشه توصیفش کرد اونجا همه اش روضه است باید بری و ببینی تا احساسش کنی.
التماس دعا
پنج شنبه نهم محرم الحرام 61 هجری- کربلا
شمر خود را به خیام امام حسین ( ع ) رسانده ، ضمن صدا کردن حضرت عباس و دیگر فرزندان ام البنین ، می گوید:
« برای شما از عبیدالله امان نامه گرفتم»
آنها متفقا گفتند: خدا تورا و امان نامه تو را لعنت کند ، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟
امام حسین (ع)توسط حضرت عباس از دشمن یک شب را برای نماز، رازونیاز با خدا و تلا وت قرآن مهلت می گیرد.
حفر خندق در اطراف خیام برای مقابله با شبیخون دشمن وقطع کردن راه ارتباطی دشمن با خیام از سه طرف- که فقط از یک قسمت ارتباط برقرار باشد – و یاران امام در آنجا مستقر بودند. این تدبیر امام حسین ( ع ) برای اصحاب بسیار سودمند بود ، گروهی از لشگر عمربن سعد به سپاه امام حسین ( ع ) می پیوندند.
سخن امام حسین ( ع ) خطاب به دشمن :
وای بر شما ! چه زیانی می برید اگر صدای مرا بشنوید؟!
من شما را به یک راه راست می خوانم ، اما شما از همه فرامین من سرباز می زنید ، چرا که شکمهای شما از مال حرام پرشده و بر دلهای شما مُهر شقاوت زده شده است.
حسین(ع) در بعضی از شبها بر سر قبر پیامبر (ص)می رفت و با خدای خود رازونیاز می کرد و در این رازونیاز است که خطوط کلی قیام او بطور مشخص جلوه می کند:
یا رسول الله،من فرزند دختر تو فاطمه(س) هستم،کسیکه او را در میان امتت جانشین قرار دادی،پس شاهد باش بر ایشان.
و باز بار دیگر بر سر مزار رسول اکرم(ص) رفت و گفت:
خداوندا این آرامگاه پیامبر تست و من پسر دختر اویم وکاری پیش آمده که تو از آن آگاهی.
پروردگارا،من نیکی را دوست دارم و از پلیدیها بیزارم.
ای صاحب بزرگی و بخشندگی،بحق آنکس که اینجا آرامیده راهی را برایم برگزین که تو و رسولت را راضی کند.حسین(ع) از که راه جوئی می کند؟
از خدایش و اورا بحق کسی سوگند می دهد که راستین تر از هرکس راه او را پیمود و بیش از هرکسی باورداشت.از خدایش می خواهد که در این امر بزرگ و دراین کار که سرنوشت امت اسلامی به آن بستگی دارد و در این لحظه که محور تاریخ بنادرستی و کجی می گراید،او را راهنما باشد،تا قدمی بر خلاف رضای او که همان آزادگی و اختیار توده های اسیر سلطه ی یزید است برندارد. و میگوید:...اللهم رضا برضائک و تسلیما لا مرک.اللهم انی احب المعروف و انکرالمنکر.وو(خداوندا راضیم بدانچه که تو می پسندی و در برابر امر تو تسلیمم.آفریدگارا،من راستی ها را دوست دارم و از فریب و نیرنگ بیزارم مرا در راه راستینم استوار بدار و راهنمایم باش.)
...تا به کی باید این ملت شریف تاوان بعضی ندانم کاری های بعضی مسئولین و خامی دانشجویان را بخورد . مگر نیامده است که مومن باید زیرک باشد . پس چرا بازهم این دانشجویان عزیز احساسی عمل می کنند و بعد کشور اسلامی عزیزمان را در جامعه بین المللی دچار چالش می کنند. چرا طوری عمل می شود که بعد به ندانم کاری و عذر خواهی از بعضی از کشورهایی وادار شویم که ارزشش را ندارند. همین طوریش هم استکبار جهانی علیه ما توطئه می کند پس چرا باید دستمسکی برای آنها بوجود بیاوریم.چرا آقا و خانم دانشجو کمی عقلانی فکر نمیکنید . اگر زمانی سفارتخانه آمریکا (شیطان بزرگ ) تسخیر می شود حسابش با الان فرق میکند چرا که هنوز همه چیز متوجه انقلاب و حواشی آن بود و جائی برای توجیه داشت نه الان که دنیا حکوت مارا به رسمیت شناخته و انتظار دارد که ما برابر قوانین بین المللی و از مجاری قانونی خودش با مسائل برخورد کنیم نه از راه هوچی گری و احساسی. باید مراقب افکار عمومی دنیا باشیم . حکومت و دولت در صدد این هستند که افکار عمومی جهان را به مسائلی که بیان میکنیم جلب کنند بعد یک دفعه عده ای دانشجو خامی کرده و احساسی وارد صحنه شده و کاسه و کوزه را بهم می زنند که چی ، یعنی اینکه شما بهتر از دیگر مردم و مسئولین می فهمید مگر ما رهبر نداریم مگر ما ولایتی نیستیم پس چرا ...
اما مسئولین امر هم باید بدانند که طوری برنامه ریزی نمایند که دشمن نتواند از چنین حرکاتی سوء استفاده نماید.و البته به نظر من نیروی انتظامی هم خوب عمل نکرده است و میتوانست بهتر عمل کند تا جلوی چنین مسائلی گرفته شود که بعد مسئولین به عذر خواهی از جوامعه بین المللی بر نیایند.
....جاتون خالی بود ، کربلا رو میگم خیلی به من چسبید ، بگذریم یک اتفاقی برام افتاد که می خوام براتون بگم. روزای آخر در کربلا با مهربان همسرم رفتیم برای وداع با حضرت ابوالفضل و حضرت امام حسین (ع). قبل از بازرسی حاج خانوم فرمودند که این کیف دست شما باشد که توش مقداری شکلات و آجیل از مشهد آورده بود که مقداریش را توی راه خورده بودیم حالا میخواست اینا رو ببر تبرک کند و برگردونه مشهد. منهم گرفتم و رفتم بازرسی بعد از بازرسی از خودم یکی از خدام جوان شروع کرد به بازرسی از کیف من و بعد از اینکه چشمش به آجیلا و شکلاتها افتاد اونها را در آورد و به شوخی به دوستانش تعارف کرد و بعد گذاشت توی کیف که من هم اخمامو کردم توهم وبعد یکی از اونها متوجه من شد و گفت زیارت قبول. من هم کیف را گرفتم و رفتم تو حرم و دیدم همسرم منتظر من هست گفت چرا دیر آمدی که جریان را گفتم اون هم همون طور که کیف را از من می گرفت گفت خوب بهشون می دادی و بعد هم راهش گرفت و رفت . من هم رفتم به طرف ورودی آقایان برای زیارت حضرت ابوالفضل، اما تا اومدم اذن دخول بخونم دیدم نمی شود . خیلی آشفته بودم اصلا نمی دونستم چم شده حال بدی داشتم ذهنم مغشوش بود تمرکز نداشتم وقدرت جلو رفتن به طرف ضریح هم ازم صلب شده بود و همش یه چیزی تو ذهنم بمن می گفت می دونی کجا آمدی چطور نتونستی از مقداری آجیل و شکلات بگذری و اخماتو کردی توهم مگر نشنیدی که ابوالفضل وقتی برای آوردن آب رفته بود با اینکه می تونست جرعه ای آب بخورد نخورد و گفت که باید اول برای اونها آب ببرم و بعد خودم ، وبعد تو ... نمی دونم چی شد که عقب عقب آمدم با فاصله ای زیاد بیرون ایستادم و شروع کردم به عذر خواهی که از دادن مقداری آجیل به خدامتون امتناع کردم خلاصه تقریبا نزدیک یک ساعت بیرون رو به حرم ایستاده بودم و به ناله و فغان و عذر خواهی مشغول بودم که دیدم مهربان همسرم زیارت کرده و وداع هم انجام داده اومد و گفت که زیارت قبول بریم که من گفتم کجا بریم کدوم زیارت قبول و بلافاصله گفتم آجیلا کو بده بمن که گفت چرا گفتم هیچی می خوام برم بدم خدام آقا بخورند اونهم مقداری از اونها را داد بمن و رفتم دادم خدام گفتم از مشهد آوردم برای شما اونها هم تشکر کردند و گرفتند و بعد از اینکه برگشتم دیدم که حالم عوض شد و رفتم اذن دخول و بعد هم زیارت خلاصه نمی دونید که چه حال خوبی بهم دست داده بود و.... التماس دعا
به من آن مقام ترس و خشیت از جلال و عظمتت را عطا کن که گویا تو را می بینم و مرا به تقوای و طاعتت سعادت بخش و به عصیانت شقاوتمند مگردان...
( فرازی از دعای عرفه )
وقوف عرفات
معاویه بن عمار می گوید : از امام صادق ( ع ) در باره علت نامگذاری عرفات پرسیدم . حضرت فرمود: جبرئیل ( ع ) حضرت ابراهیم ( ع ) را روز عرفه بیرون آورد. چون ظهر شد به وی گفت : ای ابراهیم ! به گناهت اعتراف کن و عبادتهایت را بشناس . از این رو «عرفات» نامیده شد. چون که جبرئیل گفت : اعتراف کن ، او هم اعتراف کرد.
پیامبر خدا ( ص ) می فرماید : غروب عرفه ، خداوند به وسیله اهل عرفه بر فرشتگان افتخار می کند و می فرماید : به بندگانم بنگرید ! ژولیده و غبار آلود نزد من آمده اند. پیامبر خدا ( ص ) می فرماید : خداوند به اهل عرفات ، نعمت داده ، به وسیله آنان بر فرشتگان مباهات کرده. می فرماید: « ای فرشتگان من ! به بندگانم بنگرید ، ژولیده و غبار آلود ، از هر راه دوری راه سپرده و آمده اند. شما را گواه می گیرم که دعایشان را مستجاب کرده ، خواسته شان را برآورده ام ، خطا کارشان را به خاطر نیکو کارانشان ، بخشیدم و به نیکو کارانشان ، هرچه را که از من خواستند ، عطا کردم ، جز گناهانی را که میان خودشان دارند( حق الناس ). پیامبر خدا ( ص ) فرمود: در هیچ روزی به اندازه روز عرفه،خداوند بندگان را از آتش دوزخ آزاد نمیکند. همانا خداوند نزدیک می شود و بر فرشتگان مباهات می کند و می فرماید: « اینها چه می خواهند؟»
بنا به نقل سیره ابن هشام خطبه زیر را پیامبر ( ص ) در اجتماع حجاج در عرفات ایراد فرمود: ای مردم سخنان مرا بشنوید ! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم.
.... شما به زودی به سوی خدا باز می گردید . در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی می شود،من به شما توصیه می کنم ، هر کس امانتی نزد اوست ، باید به صاحبش برگرداند.
... هان ای مردم بدانید ربا در آیین اسلام اکیدا حرام است ، از پیروی شیطان بپرهیزید.
...به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید، زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی به شما حلال شده اند
... من در شما دو چیز به یادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید ، گمراه نمی شوید ؛ یکی کتاب خدا و دیگری سنت و گفتار من است.
...هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست،مگر آنکه آن را با طیب خاطر به دست آورده باشد.