سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خودپسندی ضد درستی و آفت خردهاست . [امام علی علیه السلام]
یادداشتهای من
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» انسان

دکتر علی شریعتی

دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است

دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند
شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( جمعه 88/12/14 :: ساعت 3:37 عصر )
»» راه پیمائی 22 بهمن

بعضی ها می گویند:مگر نه اینکه انقلاب ما یک انقلاب اسلامی است و خدا خودش حافظ این انقلاب می باشد و بارها هم رهبر انقلاب فرموده اند که این انقلاب را خدا حفظ کرده و می کند. بی شک چنین است و غیر از این چیزی دیگری نمیتواند باشد. اما وظیفه ما چیست؟مگر نشنیده اید که خداوند کارهایش را با اسباب ش انجام میدهد و مگر نشنیده اید که خداوند از روحش در ما انسانها دمیده است خب دمیدن همان روح مسئولیتی را برای ما آورده است تا ما به نوعی وسیله ای شویم برای نگهبانی و حفظ انقلاب.بنابر این ما تا آخرین قطره خون خود از انقلاب اسلامی کشور عزیزمان ایران دفاع کرده و همچنین با شرکت در راه پیمایی روز 22بهمن به امپریالیزم جهانی اعلام می کنیم که ما ملتی زنده و استواری هستیم و با تمام قدرت در جلوی زور گویی ها و بی عدالتی آنها ایستاده ایم.

یا حسین  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( چهارشنبه 88/11/21 :: ساعت 8:23 صبح )
»» غارت شدن انسان

همه انسانها در سه وقت غارت زده می شوند.

اول- غارت زدگی هنگام مرگ است.نخستین مرتبه غارت ساعت مرگ است که غارت مال است؛ حتی پیراهن بدنت را در می آورند نه با بازکردن دکمه ها بلکه با قیچی یا چاقو لخت و عریان ت می کنند و اگر کسی هم مالی از خود بجا گذاشته باشد آن مال دو نوع مصرف می گردد.

یکی اینکه وارث آن مال را در راه خیر صرف کند، مرد بیچاره حسرت می خورد. خدایا ! مال را من با هزار زحمت جمع کردم؛ از حلال و حرام بگذریم، اندوختم و از خود بجا گذاشتم دیگری بهره ا ش را می برد. در صورتی که این مالی بود که خودم بهترین بهره ها را می توانستم از آن ببرم.

و اما اگر وارث، آن مال را در راه شرَ و گناه صرف کند، حسرت ش دو چندان می شود که سبب معصیت و گناه دیگری نیز شده است. پس مالی که انسان بدست می آورد جز مقداری کفن چیز دیگری نصیب او نمیگردد.

دوم- غارت زدگی جسم در گور است. که نخستین غارت از چشم انسان است که جانوران زمین چشم را می خورند آن چشمی که سلطان بدن است و خیلی دوستش داریم و مواظب هستیم که کوچکترین آسیب ی به او نرسد، خصوصاَ چشمی که از صبح تا غروب به چشم چرانی و دنبال ناموس مردم بوده و بعد هم دیگر اعضاء و جوارح بدن و بعد هم استخوان و اسکلت که خاک می شود.پس وای به حال جسمی که تقوی پیشه خود نکرده بوده.

سوم- غارت زدگی اعمال است.این غارت زدگی از همه آنها که ذکر شد مهمتر است برای اینکه انسان در عالم برزخ و قیامت مدیون اعمالی است که در دنیا انجام داده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( یکشنبه 88/11/11 :: ساعت 1:18 عصر )
»» حرف نزدنهای من

حرف نزدنهای من

همیشه خدا دوست داشتم حرفمُ بزنم- حرفِ دِلَمُ

اما انگاری نمیشه

انگار که همیشه تاریخ یک عده ای از اول ورودشان به دنیا تا دم مرگ نباید حرفشونُ بزنند

حداقل برا من که اینطوری بوده یعنی همیشه موانعی،باید و نبایدی برام بوده که نتونم حرفمُ بزنم

درست یا غلط هرچی که بود جلوی حرف زدنمُ می گرفت

برا همینم حسرت این حرف زدنها و نزدنها تو دلم مونده

یه دفعه رشته افکارم با سئوال عروسم بریده شد که می پرسید مامان کجاست ؟

تا اومدم جواب بِدم خودش (عروسم) گفت رفته اداره ؟

گفتم آره

داشتم پیاز خرد می کردم – عجب پیاز تندیه

آخه حاج خانوم (همسرم) گفته بود که برا ظهر بچه ها غذا درست کن من هم همین طورکه غذا را بار می گذاشتم تو عالم خودمم بودم

بگذریم- تو نوجوانی که اصلاً دیده نمی شدم چه برسد به اینکه بخوام حرف بزنم

به قول بزرگترها بچه ها ( نوجوانها) حق اظهار نظر و حرف زدن نداشتن

من فقط باید گوش می کردم

اما بعد از اون دوران و مشکلاتی که وجود داشت با تمام حرف نزدنهام رسیدم به جوانی

دوباره رشته افکارم بریده شد این بار صدای نوه گلم بود که با کمک عروسم تاتی کنان اومده بود نزدیکم- یکم باهاش بازی کردم – برا خودم هم خوب بود- انرژی گرفتم – اسمش علیرضاست- خیلی دوسش دارم.

خب چی می گفتم –اره – اما جوانی – درس را رها کردم- خواستم یه جورایی فرار کنم یعنی اینکه برم یه جایی که بتونم حرفمُ بزنم- اما از بد اقبالی ، یا هرچی که می خواهید اسمش را بگذارید وارد نظام(ارتش) شدم-دوباره رشته افکارم از صدای بلند لباسشویی که یه بند کم و زیاد می شد،پاره شد.مثلاً رفتم ماشین لباسشویی تمام اتوماتیک فرنگی خریدم ، موقعی که روشن یه صدای وحشت ناکی داره که نپرس،صداش عین صدای هواپیماست.

چی میگفتم- 16 سالم بود که وارد ارتش شدم-اونجا هم که(ارتش) اینقدر آدم را می ترسونندکه نگو و نپرس- خود به خود آدم خفه می شه- و باز هم همون آش و کاسه- یعن حرفام تو دلم موند.

هنوز یه سال و اندی از ورودم به ارتش نشده بود که انقلاب شد- فضا تغییر کرده بود حتی تو ارتش – حالا دیگه یه کم – نه-کمتر از یه کم تونستم کمی از حرفامُ بزنم- البته بعدش- نه قبلش با کتاب آشنا شدم- دنیایی دیگر- با آدمایی آشنا شدم که حرفهای جدید وتازه ای می زدند

جنگ شد- باز تا اومدم حرف بزنم – دوباره رشته افکارم. ..- پسرم بود که می گفت بابا بچه یا همون نوه ام (علی رضا) را بگیرم تا لباسهای شسته شده را رو بند پهن کنه – گفتم خودم انجام می دم.

آره می گفتم که جنگ شد و شعارهاش – حرف می زدم اما کنترل شده تا دشمن سوء استفاده نکنه – البته مسئولین هم برای اینکه ما حرف نزنیم همه اش به من و امثال من وعده سر خرمن می دادند.البته باز هم عده ای بودند که من و مارو به شکلهای مختلف می ترسوندند که مرافب حرف زدنمون باشیم- درسته که جنگ بود و بحث وظیفه شرعی و قانونی، قبول اما بازهم این نباید باعث حرف نزدنم شود که شد- خلاصه جنگ با تمام شعار هاش و وعده هاش تمام شد.

دوباره حرف زدن برایم محدود و محدودتر شده بود- چرا که دیگه حالا همسر و دو فرزند داشتم و یه عالمه گرفتاری و حالا هم بعد از سالها دو فرزندم بزرگ شدندو رفتن سر زندگی من هم بازنشسته شدم و با یه دنیا حرف نزده و دستم از زمین و زمان کوتاه و....

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( چهارشنبه 88/11/7 :: ساعت 10:56 صبح )
»» خواص ونعل وارونه

ای خواصی که شعار روشنفکری در سر دارید و فرت وفرت بیانیه می دهید،ای خواصی که فارغ التحصیل دانشگاه و حوزه هستید، نگذارید شیطان بازی تان دهد.چرا با خوردن میوه ممنوعه از طرف شیطان، خود را از خوردن میوه مجاز باز می دارید؟شما ئی که ادعای روشنفکری و ملا بودن دارید و خود را مسئول خود آگاهی مردم می دانید لاکن خودتان نیاز به این دارید که نگاه دگری به خود داشته باشید.چرا شما ندانسته ابزار دست شیطان های زمینی می شوید؟ و اجازه می دهید تا نقشهای شیاطین و شیطان صفتان توسط شما در جامعه ایفا گردد.ای خواص تا به کی می خواهید گول نعل وارونه شیطان را بخورید؟!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( چهارشنبه 88/10/30 :: ساعت 11:37 عصر )
»» تضاد

چرا بعضی از این آدم(نماها)در مجلس عزای حسین(ع) شرکت می کنند،گریه می کنند،تجلیل می کنند اما با این حال به سادگی ابزار دست ظلم می شوند؟!یا به شعائر دینی معتقد و متعصب هستند اما در همان حال،با سخن و قلمش، جامعه را به انحراف و انحطات می کشاند.

یا به علی(ع) معتقد است،علی مردی که به قیمت از دست دادن همه چیزش در دنیا،به باطل آری نگفت. اما اینان با ادعای دوستداری اهل بیت با حرکت و عملشان در برابر هر زر و زور و مقامی و حتی جنایتی آری می گویند.

علی(ع) که با حال رکوع در برابر خدا به خلق می بخشد اما اینان با رکوع در برابر هر کس و ناکسی از خلق می گیرند.

راستی این تضاد و ناهماهنگی در رفتار و اندیشه را چگونه می توان حس کرد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( یکشنبه 88/10/27 :: ساعت 2:22 عصر )
»» سوء تفاهم

در پستی که از خالد مشعل
انتقاد کرده بودم تنی چند از دوستان انتقاد نموده بودند بنابراین اینجانب برآن شدم تا موضوع را
بیشتر روشن کنم.

1-انتقاد من برای این
نیست که از ملت مظلوم فلسطین و یا هر ملت دیگری که مورد ظلم و جور قرار میگیرد
مخصوصاً اگر مسلمان باشد حمایت نکنیم.کما اینکه امام خمینی(ره) از یاسر عرفات
انتقاد کرد اما دفاع و حمایت از فلسطین همچنان ادامه دارد و تا رسیدن به آزادی
مردم فلسطین همچنان حمایتهای خودمان را به عنوان یک تکلیف شرعی ادامه خواهیم داد.

2-اگر دوستان تاریخ
اسلام را بار دیگر مرور نمایند خواهند دید که وضعیت رقت بار بنی هاشم در شعب،چگونه
بود.شدت عمل(قریش) به حدی بود که ذره ای از صبر و بردباری مسلمانان نکاست.

3-مگر ما نخوانده و
نشنیدیم که دشمنان امام حسین(ع) حتی به کودک او که تشنه بود رحم نکردند.بعد انتظار
داریم که به فلسطینیان رحم کنند وبه کمک اینان بشتابند.این خیال باطلی بیش نیست
زیرا کشور سعودی (وهابی) نگاه می کند به اینکه منافعش در کجاست و اگر هم دم از
عربیت میزند چیزی نیست جز گول زدن ملت عرب و بس.

4-آیا استقامت ملت
خودمان در هشت سال دفاع مقدس را بیاد دارید که چگونه در تحریم همه جانبه در مقابل
کشورهای قدرتمند غرب،آمریکا،روسیه و حتی همین عربهای پاپتی که به عراق کمک مالی و
نظامی میکردند ایستاد و ذره ای باج نداد.

5- مومنان نبایستی برای
رسیدن به هدف خود از هر وسیله ای استفاده کنند.(هدف وسیله را توجیه نمیکند).

6رمز موفقیت هر امتی در
گرو دو چیز است .اول،ایمان به هدف.دوم،استقامت و کوشش در طریق نیل به آن.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( دوشنبه 88/10/21 :: ساعت 1:54 عصر )
»» این هم از خالد مشعل

دیروز دوشنبه 14دی88خبری را در خبرگذاری عصر ایران خوندم که دلم آتش گرفت.
برای اینکه این همه سال دولت و مردم فهیم ومومن ما دم از حمایت مردم مسلمان فلسطین
می زنند و به شکلهای مختلف با غرب و آمریکا به دعوا برخواسته اند که چرا به مردم
مسلمان فلسطین زور می گوئید و به وسیله یهودیهای صهیونیست این کشور را به اشغال در
آورده اید و یا اینکه به چه جرمی آنها را شهید می کنید.و این جهت گیری ، زیانهای
اقتصادی و سیاسی زیادی را برای ما در برداشته است. که البته همه این جهت گیری های
ما بر میگردد به اینکه هم ما مسلمانیم و هم فلسطینی ها، دوم اینکه آگاهی ما نسبت به اندیشه های پلید اسرائیلی ها و وجود آنها درمنطقه.اما چه بگویم از نا بخردی
این عربها.چرا که رئیس حماس (خالد مشعل)در روز یکشنبه در دیدارش با وزیر امور
خارجه عربستان ، در عربستان گفتگوئی داشته که باورم نمیشه.پیامبر ما مسلمانان 1400
سال واندی پیش، آمد مسئله قومیتها را برداشت و به جای آن اسلام را قرار داد تا همه
در زیر یک چتر آن هم به نام اسلام قرار گیرند اما میبینیم که این آقای مشعل، آمده
و همان حرفهای قبل از اسلام را سرمی دهد و دم از عربیت می زند و اسلام را در درجه
دوم قرار میدهد.

آقای مشعل مخالفت خودش را با شیعیان یمنی این طور بیان میدارد که آنها شورشی
بوده و حمله آنها را به مرزهای عربستان را محکوم می کند و به صراحت از امنیت
عربستان و وحدت ارضی مرزهای آن کشور حمایت می کند .عربستانی که با اعزام نیرو به
کشور یمن شیعیان آنجا را به خاک و خون کشید.و دیگر افاضات ایشان این بوده
که،کشورهای عربی عمق نخست فلسطین هستند و از آنها تقدیر میکند و ادامه میدهد که
حماس جنبش فلسطینی عربی است که به امت عربی تعلق دارد و البته به امت اسلامی هم
تعلق دارد.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( چهارشنبه 88/10/16 :: ساعت 12:29 صبح )
»» ساندویچ

این یک تحلیل نیست یک اطلاع است

تا جایی که من اطلاع دارم و از نزدیک مشاهده کرده ام ،زمانی که با آمریکائی ها
کار می کردم یکی از رفتارهایی که از آنها دیدم این است که برای تعارف یک ساندویچ که
از طرف ایرانی ها به آنها می شد و یا به یک وعده غذا دعوت می شدند بسیار تعجب زده
و خوشحال میشدند.و خودشان را مدیون این عمل دانسته و حاضر بودند که برای جبران این
عمل شما، خیلی کارها برایتان انجام دهند.

حال آنها فکر میکنند که مردم ما هم همانند خودشان هستند که با یک ساندویچ هات
داگ یا چیز برگر، هر کاری را انجام دهند یا برای مثال به تظاهرات چند ساعته بروند.
در صورتی که آنها با فرهنگ ما آشنا هستند و میدانند که ما خریدنی نیستیم و در واقع
قیمت خودشان را به دیگر ملل نسبت می دهند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( جمعه 88/10/11 :: ساعت 9:0 صبح )
»» تمدن غرب یا توحش غرب

..اینکه در اذهان بعضی ها چنین
متصور است که غرب چنین وچنان است و ما شرقی ها ویا ما ایرانیها چرا چنین و
چنانیم.اگر تصور این عده از آدمها منضورشان رشد و توسعه در زمینه های
صنعتی،تکنولوژی و مدرن بودن است که این خود جای بحثهای بسیاری دارد که از این
نوشته خارج است و در جایی دیگر به آن خواهیم پرداخت.

اما اگر این تصور از نگاه علوم انسانی باشد که مثلا آنها چنین و چنان هستند
باید بگویم که متاسفانه این تصور غلطی است و آنها سخت در اشتباه میباشند.زیرا اگر
به تاریخچه علوم انسانی و اهمیت آن را در شئونات زندگی غربی ها و ایرانیها یک نگاه
اجمالی داشته باشیم خواهیم دید که قدمت تاریخی و فرهنگی ما با آنها از اینجا تا به
ثریا میباشد.اگر این عده، کمی به خود زحمت داده و نگاه دقیق تری به تاریخ کشورهای
غربی به ویژه آمریکا داشته باشند خواهند دید که نوع زندگی آنها چه از نظر شکلی و چه
از نظر مفهومی چگونه بوده و به طور کلی قابل قیاس با فرهنگ و نوع زندگی مردم ما
نمی باشد.تمدن ایرانیان از نظر علوم انسانی،حتی قبل از اسلام تمدنی بسیار خوب و
قوی بوده که البته با ورود اسلام به این سرزمین تکامل مضاعفی نموده که این خود یکی
از نعمتها و برکاتی است که از طرف خداوند متعال از طریق دین مبین اسلام به
ایرانیان داده شد.اگر کسانی که کشته و مرده غرب هستند کمی بیشتر تعامل نموده و
بصورت مصداقی در خصوص مردم غرب و شرق نظر نداده و بلکه می آمدند مثلا جامعه غرب را
یک شخصیت می گرفتند و جامعه ایران را یک شخصیت در نظر می گرفتند و بعد رفتار شخصیت
غرب را با شخصیت ایران می سنجیدن، می دیدند که چگونه به شگفت می آیند از تمدن غربی
ها یا از توحش آنان.تاریخ زندگی سیاسی و اجتماعی غربیها و همچنین رفتاری که آنها با
دیگر مردم دنیا از نظر اقتصادی،سیاسی،اجتماعی،نظامی و غیره داشته اند برکسی پوشیده
نیست.رفتاری که آنها با ملتهای ضعیف داشته و دارند، نشان از توحش آنهاست یا تمدن
آنها.همه میدانند تمام ادعائی که آنها(غربیها) در غالب، بشر دوستی،خیرخواهی،فداکاری
و اینکه حاضرند در خدمت به بشریت از جان و مال خود بگذرند و خود را ناجی ملتها می
دانند،همه اش دروغ و تزویری بیش نیست.جز اینکه بتوانند از این راه ها بر آنها
حکومت کرده و سرمایه های آنها را به غارت ببرند. بنابراین هر انسانی که سلامت فکرش
را از دست نداده باشد چنین جوامعی (غرب)را صالح ندانسته و آنهارا سعادتمند
نپنداشته و مبنایی برای سلامت خود نمیداند.چگونه انسان می تواند قبول کند که طایفه
ای که خود از افراد دیگر تمدنها و طوایف، تشکیل شده است و قدمت تاریخی چندانی
ندارد و نام آمریکا برخود نهاده، ادعای قیومیت بر دیگر ملل را دارد و خود را تافته
جدا بافته از دیگر ملتها بداند و با جسارت، به خود اجازه دهد که بر سر دیگران
بتازد و مسائل خود را به آنها دیکته نموده و مایملک آنها را به تاراج ببرد.

غربیها و آمریکائیها باید بدانند که دیگر منطق زورگوئی و افسار گسیختگی جنایات
آنها به سر آمده است، بنابراین یا خود را اصلاح نمایند و یا آماده شوند تا دیگران
برآنند آنها را سر جای خود نشانند و اصلاح نمایند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی حامدرحمت ( چهارشنبه 88/10/9 :: ساعت 10:39 عصر )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرگ بر آل سعود
حق و حقوق خانمها
چند نکته
عشق حسین
دسته کلید
نکته
خائن به وطن ، همه جا ، نزد همه و همیشه منفور است!
ازغدی: شیعه را نباید از گزینه نظامی ترساند
فدائیان اسلام
اجرای حکم اسلام در حکومت طاغوت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 39
>> بازدید دیروز: 235
>> مجموع بازدیدها: 371499
» درباره من

یادداشتهای من

» فهرست موضوعی یادداشت ها
حسین[5] . آمریکا[3] . شهادت[3] . یهود[3] . محرم[2] . مظلوم[2] . معرفت[2] . ندارد[2] . شیطان بزرگ[2] . شیعه[2] . صهیونیست[2] . بنزین[2] . آزادی بیان[2] . عزت[2] . علی[2] . فلسطین[2] . امام حسین[2] . امام رضا . امام رضا(ع) . امربه معروف ونهی از منکر . انسان . اوباما . ای شما ایکه . ای کسانی که . ایران . ایمان . بردگی . آمریکا . ائمه اطهار . ابی عبدالله . اختلاف سیاسی و مذهبی . ارزش . استثمار . اسرائیل . اصل هشتم . افزایش قیمت . حسین(ع) . حسینی . حضرت محمد(ص) . خدا . خودپرستی . خودنمائی . درد . دروغ . دین_سکوت . ذلت . رئیس جمهور آمریکا . رانت خواری . رمضان . رمی جمرات . رنگارنگ . زیبایی . زینت . سازمان تمانی . سازمان کهیلا . شعار . شکست . قانون اساسی . قدر . قطره چکان . قمه زنی . قیامت . کربلا . کفش . گران فروشی . گریه . مجلس . غدیر . فرانسیس فوکویاما . فرهیخته . فساد مالی . فعالیت اقتصادی . عشق حسین . آسمونی . ترس . تروریسم . تعزیه . تلویزیون سلام . تنهایی . توانمندی . توبه . توطئه . جامعه فرهیخته . جهان . چشم چرانی . چهره . حجاب . صیاد . طرح اقتصادی . ظلمکم فروشی . عاشورا . عباسی . عزاداری . صلوات . نظارت . نقد . هدفمند کردن یارانه ها . هنر . هوشمندی . وداع . ولایت فقیه . مهدویت . مهم و مهمتر . مداحی . مدیریت . آبرو .
» آرشیو مطالب
طنز سیاسی
طنز اجتماعی
آموزشی
سیاسی و اجتماعی
مذهبی
اد بی
قصه
یک نکته
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب