چه کسی از علی شایسته تر است تا قلسفه شهادت را تفسیر کند؟
شهادت رسواگریست
شهادت افشاگری و روشنگریست
شهادت عیان کردن و بیان کردن است
شهادت آشکار ساختن تمامی آن چیزهایی است که انکار کرده اند
شهادت بیاد آورنده همه آنچه است که به فراموشی سپرده اند
شهادت روشنگر همه حقیقتهای کتمان شده است
شهادت رسوا گر پنهان کاران و دسیسه بازان است
شهادت رسوا گر قدٌاره بندان همه تاریخ است
شهادت جهاد حق پرستی در عصر نتوانستنهاست
شهادت از آنِ زمانی است که حق خلع سلاح شده است
و شهادت نشان از چگونه زیستن و چگونه مردن است
فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویّت شیعه» میگوید: شیعه، پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ.
عاشورا و حماسة پر شکوه آن پدیدهای است که همواره رمز و راز نیروی پنهان و آشکار شیعیان و آزادی خواهان بوده است. قدرت این رمز و راز آن چنان است که دشمنان اسلام را همیشه در حیرت و شگفتی و سردرگمی فرو برده است. از همین رو، دشمنان، به ویژه صهیونیسم جهانی بر آنند تا با شبیهسازی و بهرهگیری از این واقعه، برای دنیای پوشالی و خیالی خود، جلوههای مقدّس و آسمانی بیافرینند. برای مثال، در سه کنفرانس جهانی تورنتو، واشینگتن و اورشلیم، «فرانسیس فوکویاما» کتاب پایان تاریخ خود را ارائه کرد. این کتاب در برابر کتاب برخورد تمدّنها اثر «ساموئل هانتینگتون» است. فوکویاما مدّعی است که خرده تمدنها و فرهنگهای جزئی به دست فرهنگ غالب بلعیده میشوند و رسانهها، دنیا را به سمت دهکدة واحد پیش میبرند و به ناچار دنیا درگیر جنگی خانمانسوز خواهد شد. بنابراین، برای پیشگیری از این جنگ باید یکی را به عنوان کدخدایی بپذیریم و در ادامه ثابت میکند که کدخدا، امریکا است. فوکویاما میگوید: این نبرد حتمی است، ولی برندة آن غرب نخواهد بود و او با اسناد و مدارک ثابت میکند که برندة نبردِ آخرالزّمان، شیعیان هستند.
فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویّت شیعه» میگوید:
شیعه، پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ.
او بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادتطلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است، معرفی میکند.
فوکویاما معتقد است شیعه بُعد سومی هم دارد که اهمیّتش بسیار است. او میگوید:
این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان میشود. شیعه، عنصری است که هر چه او را از بین میبرند، بیشتر میشود.
وی جنگ عراق و ایران را مثال میزند و میگوید:
اینها فاو را تسخیر کردهاند، میروند کربلا را هم بگیرند و این، یعنی فتح قدس، اگر کربلا را بگیرند، اینجا را هم قطعاً میگیرند.
او برای دفع این خطر پیشنهاد میکند با امتیاز دادن به ایران، جنگ را متوقّف کنید.
فوکویاما، مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان طراحی میکند و مینویسد:
مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید. تا این را خط نزنید، نمیتوانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویّت تجاوز کنید... برای پیروزی بر یک ملّت باید میل مردم را تغییر داد... ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، در گام بعد، شهادت طلبی اینها را به رفاهطلبی تبدیل کنید. اگر این دو تا را خط زدید، خود به خود اندیشههای امام زمانی از جامعة شیعه رخت میبندد... شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولی فقیه بتراشید.
فوکویاما برای این کار، مکتب جدیدی به نام اونجلیس عرضه کرد. مکتبی که قدمتش به 1987 میلادی بر میگردد. طرفداران این مکتب معتقدند عیسای ناصری خواهد آمد. فوکویاما به آنها توصیه میکند در فیلمهایشان هر چه را شیعیان دربارة امام زمان میگویند، بر شخصیّت عیسای ناصری تطبیق بدهند. بر اساس دستور فوکویاما، فیلمهایی بر اساس مدل «روایت فتح» شهید آوینی، ساخته شد؛ با همان اسلوب متن و با به کارگیری مؤلّفههای احساسی برنامههای شهید آوینی، با همان تیپها و همان دیالوگها که شهید آوینی میگفت.
فیلم نجات سرباز رایان با محتوای تجلیل از مادر سه شهید؛ فیلم نبرد پرل هاربر با محتوای جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم؛ فیلم زمانی سرباز بودیم با تئوری بازسازی کربلا و بر اساس الگوی عملیّات کربلای 5؛ فیلم سقوط شاهین سیاه، بازسازی صحنةکربلا، فیلم جنگیر که در آن از نمادهای اسلامی شیعه استفاده شده بود.
نکته:
در تمامی این فیلمها، بر اساس نظریة فوکویاما، امام حسین(ع) و کربلا، یک طرف و سوی دیگر، شمر است. لباس هم بر اساس الگوی شیعی انتخاب شده است. لباس سربازان امریکایی، سبز رنگ و لباس سربازان مقابل، قرمز است ؛ آن هم به دلیل تقدّس این رنگ در آرمانهای شیعی. هنر پیشهها تا پایان فیلم ناشناختهاند و همچنین تا آخر فیلم فقط نقشهای قدسی بازی میکنند.
در کل هستی هیچ مظلومیتی از مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش
دیده نشده است.مظلومیت امام حسین(ع)بالاترین مظلومیت هاست
و برای پی بردن به این مطلب بایستی حسین را بشناسی تا بفهمی
چرا مظلومترین مظلوم هاست.به نظر من در مراسم عزاداری امام
حسین(ع) باید قبل از هر چیز در خصوص شناخت و معرفت امام
گفته شود.لذا لازم است که مداحان مطالعه و علم کافی در این
خصوص داشته باشند.عزاداری بدون معرفت به قیام امام حسین(ع)
شرک ، کفر و جفاست.عزاداری برای ما باید راهی باشد جهت رسیدن
به یک هدف بزرگتر. اینکه بایستی از شهادت امام و یارانش گفت شکی
نیست. اما این درست نیست که فکر کنیم امام حسین(ع)قیام کرد
تا شهید شود.این کوته نگری به امام حسین(ع) است.هرچند شهادت
بسیار امر مقدسی است اما نمی تواند هذف باشد بلکه وسیله ای
است برای رسیدن به هدف زمانی که راهی دیگری نباشد.
اینجاست که شهادت به عنوان بهترین و تنهاترین راه ممکن مورد توجه
و استفاده قرار می گیرد.لذا می بینیم که شهادت طلبی امام حسین
شهادت طلبی کور نبود بلکه بسیار آگاهانه و درست بود.
امام حسین(ع)همه راه ها را بررسی و جستجو کرده بود لذا چون دید
راهی دیگر باقی نمانده است قیام مسلحانه را انتخاب کرد و جان خود
را در طبق اخلاص گذاشت.اما با وجود این امام در روز عاشورا آغازگر
جنگ نبود.وبر خلاف عقاید غلطی که رایج است امام حسین(ع)اصلاً
برای کشته شدن به کربلا نرفته بود. او هیچ وقت نگفت که بیایید مرا
بکشید.بلکه می گفت مرا نکشید.چرا خون مرا حلال می دانید.چرا
کشتن پسر رسول خدا را مباح می دانید.امام دعوت به کشتن را
دعوت به گناه و دعوت به گناه ومعصیت را فعل حرام می دانست.