ای عفو تو شامل گناهان
کوی تو پناه بی پناهان
بر خسته دلان شفای دردی
محروم نکرده دردمندی
باز است درت بر آزمندان
ای عشق دل نیازمندان
جزتو که نظربه حال ماکرد
یاگوش براین مقال ماکرد
بخشنده هر گناهی ای دوست
برگم شدگان پناهی ای دوست
ای راز دل شکسته دل من
ای مرهم قلب خسته من
ای مونس من انیس جانم
ای یارو رفیق در نهانم
ای راه مرا چراق روشن
آب وگل من زتست گلشن
امید منی به هردو عالم
دورم منما ز خویش یک دم
بنگر زگُنه چه تیره روزم
چون شمع به درگهت بسوزم
باشد که نظر کنی به حالم
بخشی به عنایتت کمالم
یادی ز غریب بی نوا کن
از لطف، تو درد من دوا کن
مسکین به در تو دردمند است
دل خسته و زارو مستمند است