جشن ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه (س)
در روایت آمده که اولین کسی که به خواستگاری حضرت صدیقه کبری (س) اومد ، ابابکر بود . ابابکر خواستگاری کرد و پیغمبر فرمودند : “ نه ” نفرمودند : دخترم راضی نیست . یا به فلان دلیل . فقط فرمودند : “ خواستگار حضرت صدیقه کبری(س) خیلی از شما بالاتر هست . ” بعد فرمودند : “ منظورم از خواستگار اون کسی نیست که میاد و می خواد با حضرت فاطمه (س) ازدواج کنه . منظورم اون کسی است که میاد و فاطمه زهرا (س) رو برای کس دیگه ای خواستگاری می کنه . ” کسانی که به خواستگاری اومده بودند برای ابابکر ، گفتند : یعنی ما بریم و کس دیگه ای رو به خواستگاری بفرستیم ؟ پیغمبر فرمودند : “ نه ، منتظرم تا خداوند که این کوثر رو به من عنایت کرده ، خودش هم برای این کوثر ، دامادی انتخاب کنه و حضرت فاطمه زهرا (س) رو برای اون خواستگاری کنه . ”
دومین نفری که به خواستگاری حضرت فاطمه زهرا (س) اومد ، عمربن خطاب بود . خب ، اون هم همون جواب قبلی رو گرفت و اصرار زیادی هم که کرد ، فایده ای نداشت . که البته اینها به دلیل مصالح سیاسی هم بود ، که به خواستگاری می اومدند . چون اونها می خواستن شخص اول بعد از پیغمبر باشند و فکر می کردند اون قرب لازم رو که باید داشته باشند ندارند و لذا گفتند : شاید بهترین راه این باشه که به خواستگاری حضرت فاطمه زهرا (س) بریم .
یه روز پیغمبرآقا امیرالمؤمنین را صدا زدند و فرمودند : “ علی جان ! چیزی می خوای به من بگی ؟ ”
آقا امیرالمؤمنین سرخ شدن . حجب و حیای امیرالمؤمنین کل چهره شون رو برافروخته کرد . پیغمبراکرم(ص) فرمودند که : “ علی جان ! خدا ، ( خودِ خدا ) به جای تو فاطمه مرا برای تو خواستگاری کرده است ! ” و گویا تو هم به این امر مایلی . یعنی خواستگاری فاطمه (س) وحی بوده ، چون خودِ خدا خواستگاری کرده است . امیرالمؤمنین سکوت کردند . پیغمبر فرمودند : “ خب ، این علامت رضایت است . شرم و حیا مانع شد که علی در این رابطه در حضور پیغمبر حرفی بزند . بعد پیغمبر فرمودند : “ فلان روز بیا و قراری گذاشتن . ”( همین قراری که ما می ذاریم ، مثلاً مجلس بله برون . ) بعد در اون موقع اومدن و صحبت شد . پیغمبر فرمودند که : “ من باید از دخترم فاطمه (س) هم سؤال کنم . ” راجع به مهریه و غیره سؤال شد . آقا امیرالمؤمنین فرمودند : “ هر چه فاطمه (س) بخواهد ، آیا با فلان مبلغ حاضر است ؟ ” پیغمبر فرمودند : “ دخترم ! حاضری با این مهریه به عقد علی در بیایی ؟ ” حالا ، به همون مقدار مهرسنه ای که می گن چهارده مثقال نقره بود که با پول الان حدوداً می شه صد هزار تومن . حضرت زهرا (س) فرمودند : “ من به علی که راضی ام . اما مهر برای من کافی نیست . ” فرمودند : چه کنیم ؟ مبلغ رو ده برابر کنیم ؟ مجدداً فرمودند : “ نه . به علی که راضی ام اما این مهر برای من کافی نیست . ” هر چقدر مبلغ رو بالاتر بردن ، حضرت زهرا (س) فرمودند : “ من اصلاً اشکالم تو مبلغ مهر نیست . ” فرمودند : خب ، خودت بگو . چه چیزی رو به عنوان مهر می خوای ؟ حضرت زهرا (س) فرمودند : “ من دو تا مهریه می خوام . ” حالا که خدا خواستگاری کرده ، خودش مهر من رو بده
بعد فرمودند : “ یکی اینکه در روز قیامت من اجازه داشته باشم به محبان خودم ، به شیعیان خودم ، یعنی اونایی که من رو دوست دارن ، کمک کنم و نجاتشون بدم . ( ببینید ! در اول عاشقانه ترین ازدواج بشریت از ازل تا ابد این می شه مهر فاطمه (س) ) چقدر این دید ، الهی و ملکوتی و مهربان هست که می فرماید : “ مهرم رو نجات گناهکارهای امتم قرار می دهم . ”خداوند وحی فرمود که : “ راضیم ” فاطمه (س) داره درخواست می کنه ، پس راضیم ! پیغمبراکرم فرمودند : “ مهر دوم شما چیه ؟ ” حضرت عرض کردند : “ می خواهم که آبهای عالم را مهر من قرار بدهند . ” که پیغمبراکرم اینجا این اختیار رو دادن . پس آبهای عالم مهر فاطمه (س) است . خب ، این آبهای عالم به اصطلاح ، یه حالت ظاهری داره که دریاها و دریاچه ها و رودها رو شامل می شه . که این حالت ظاهری آب هست و بعضاً در روضه ها ، ازش استفاده می کنن که آب فراتی که مهر فاطمه (س) بود بر روی ابی عبدالله بسته شد . اما جنبه باطنی این آب چیه ؟ این “ ماء ” ، این آبی که می گن ، اون آبی هست که در قرآن می فرماید : “ و من الماء کل شیء حی ” یعنی خدایا ! یک تبلور و جلوه ای در من و نام من قرار بده که نام من مانند آب ، همه گنهکاران و همه انسانها رو زنده کنه .
لذا ، نام صدیقه کبری (س) که میاد ، اصلاً دلها می لرزه . امام صادق می فرمایند : همه مردم وقتی مشکلی دارن به ما 12 نفر اهل بیت رجوع می کنن و وقتی ما مشکلی داریم به مادرمون فاطمه زهرا (س) رجوع می کنیم .
بعد بحث جهیزیه شد که فاطمه زهرا (س) جهیزیه شون رو نشون دادن . ( حالا اگه بخوام امشب دقیقاً نحوه ازدواج حضرت زهرا (س) را براتون بگم ، شاید اینجا ( از نظر اشک ) بشه شب شهادت حضرت زهرا (س) . ) برای اینکه این ازدواج خیلی عجیبه ! حالا ، اشک هم که فقط اشک درد نیست ، بعضی وقتها اشک مهر هم هست ، اشک شوق هم هست ! خانم (س) فرمودند : “ من اینها رو دارم . ” بعد نگاه کردن ، دیدن خیلی ساده است . یه دستاس هست ( دستاس هم همون آسیابهای دستی است که یه مشت گندم می ریزن و خورد می کنن . ) سه ، چهار تا کاسه گلی ، چند تا قاشق گلی و یه زیر انداز ( همون کساء معروف ! ) یعنی این زیرانداز هم فرش ، هم رختخواب و هم کفپوش خونه فاطمه (س) بود . و یه رو انداز ، نه یه دونه پتو . یعنی با زبان امروز ، یه پارچه ، یه ملحفه . حضرت زهرا (س) فرمودند : “ این جهیزیه منه ، علی به اینها راضی هست ؟ ” آقا خندیدند و فرمودند : “ فاطمه (س) که بیاد تو خونه من ، دیگه دنیا و آخرت وارد خونه من شده ، من کِی دیگه به اینها نگاه می کنم ؟ ” ( آخه ، فاطمه (س) می خواد بیاد تو خونه من ! ) ـ پس امام علی فرمودند : “ بله من راضی هستم . ”
بعد پیامبر(ص) سؤال فرمودند : “ علی جان ! حالا ، تو چی داری ؟ ” امام علی(ع) عرض کردند : “ آقا ! من از مال دنیا فقط یه سپر و یه زره دارم . هیچی دیگه ندارم . ” ( ببینید ! علی(ع) با اون همه عظمت از مال دنیا فقط همین ها را داره ! ) که البته بعد از قضیه ازدواج دیگه حضرت علی اونها رو هم نداشت . چون که در اونجا پیغمبر(ص) فرمودند : “ وقتی کسی فاطمه (س) رو داره نه سپر می خواد و نه زره . ” این دو تا رو هم بفروش و خرج عروسی و خونه گرفتن و وسایل خرید برای زندگی کن . در یکی از روایت اومده که پول زره و سپر 30 درهم شد . ( اصل زندگی سعادتمند عشق و تفاهم است ) بالاترین جلوه عشق در عشق بین علی و فاطمه (س) است . چون در تاریخ ، این تنها ازدواجی است که هر دو طرف معصومند . و تنها معصومه تاریخ حضرت فاطمه (س) است . خب با این اوضاع و احوال کارها درست شد . حالا می خوان خطبه بخونن . الله اکبر ! جبرئیل امین نازل شد . عرض کرد : “ یا رسول الله ! من اومدم از علی(ع) و فاطمه (س) وکالت بگیرم . خود خدا در عرش قرار هست که خطبه رو جاری کند . ( خود خدا ! ) خداوند خودش خطبه رو در عرش جاری کرد و صیغه رو خوند . و اونجا در عرش این پیوند بسته شد . همه ملائکه ( به سبک خودشون ، نه مثل ما ) تمام عرش را زینت کردن . عده زیادی از ملائکه ، بخاطر این پیوند ، سجده شکر کردن و اونجا چقدر پای کوبی و خوشحالی بود . یعنی این روز ، اینقدر مهمه که با ازدواج این دو معصوم ، خداوند بعنوان همون هدیه ای که مهمونها به عروس و داماد می دن یک در به درهای رحمت خودش اضافه کرد . فقط به خاطر ازدواج علی(ع) و فاطمه (س) . امشب اینجوریه ، لذا ما امشب یه عروسی عادی نیومدیم . امشب به جشنی اومدیم که یکی از علما و اساتید ما ، می فرمودند :
“ هر کس در شادی امشب شرکت کنه ، گویا ده بار حج واجب انجام داده . ” و خب می دونید که بعد از انجام حج واجب هم آدم مثل اینکه دوباره متولد شده و گناهی هم نداره . امشب اینطوریه . این وضعیت فاطمه (س) است . این وضعیت این ازدواج است .
زندگی علی(ع) و فاطمه (س) می خواد شروع بشه حالا دیگه با هم محرم شدن . ( ببینید ! این نکته چقدر لطیفه ) حضرت علی(ع) با پیغمبر (ص)پسر عمو بودن ، قوم و خویش بودن ، علی به خانه پیامبر(ص) رفت و آمد داشت ، علی اینقدر محرم بود که شب لیله المبیت در بستر پیغمبر(ص) خوابید . با این اوضاع و احوال می بینیم که این اتفاق می افته . پیغمبر (ص)رو کرد به علی و فرمود : “ یه قدم دیگه مونده . ” اون چیه ؟! ـ در شرایط خواستگاری و ازدواج اینه که روی همسر را باید ببینند دیگه . پیغمبر(ص) روی حضرت رو کنار زدند و فرموند : “ علی جان ! این فاطمه من است . ” یعنی علی(ع) تا اون لحظه فاطمه (س) را ندیده بود . در تاریخ می نویسند علی(ع) شروع کرد به لرزیدن . بعداً در تاریخ امام علی اینجوری نقل می شه که آقا فرمودند : “ وقتی فاطمه (س) رو دیدم از همه دنیا با همه زیبایی هایش سیر شدم . ” هر چه زیبایی هست ، تو وجود فاطمه (س) هست .
امام صادق می فرمایند : “ چهره مادر ما ، فاطمه (س) به گونه ای است که تمامی حورالعین به او رشک و حسد می ورزند . ”امیرالمؤمنین(ع) فرموند : “ تا چشمم به چهره فاطمه زهرا (س) به اون همه زیبایی صورت با نورانیت عجیب سیرت همراه شده بود افتاد از همه دنیا سیر شدم . ” همین جا این جمله رو فرمودند :
برو به کار خود ای دون که در دیار علی به عالمی نفروشند مویی از زهـــرا