از زمانهای دور ،آدمی به بهانه کسب روزی ویا خدمت به گردآوری پول و اندوختن
زرو سیم پرداخته که البته بعدِهاقدرت به آن اضافه شد و شد (زرو زور)و آنرا سخت
دوست می داشته است.و جای تعجب دارد که هر اندازه در طلب این معشوق? دل انگیز
رفته به همان اندازه عطش و طمعش زیادتر شده وبه قول سقراط: مال و ثروت و فدرت
همچون آب شور است که هر اندازه انسان آنرا بیشتر می خورد عطشش بیشتر می شود!
به هر حال بسیاری از گرفتاریهای آدمی نتیجه همین ( زر و زور ) پرستی است. هرچند که
عده بسیاری برای تهیه معاش و گذران زندگی خود می کوشند ولی عده نه چندان کمی هم
هستند که گرفتار پول پرستی شده اند و حاضرند در برابر آن از همه فضایل اخلاقی و مکارم
انسانی بگذرند. تب پول و مال اندوزی و زندگی تجملاتی و رقابتی در جامعه چنان شدید شده
که خود مردم نمدانند در چه گرداب خانمان سوزی گرفتار شده اند.البته در زمانهای نه چندان
دور گروهی که بیش از همه در منع مردم از این کار ناپسند تلاش کرده اند ، مسئولین، عارفان،
روشنفکران و روحانیان بودند که البته اینان نیز خود گوی سبقت را از مردم ربوده اند. اینان که
اعتقاد داشتند اصل ، آدم شدن و تهذیب نفس است و برای به کمال رسیدن برای مردم موعظه
می کردند و مال دنیا را مُردار می پنداشتند اما به یک باره عده ای از هم اینان امروزه در این
کشور رفتاری دگر دارند.از خیاط و بقال و بزاز و عطار و بازرگان و پزشک و نویسنده و وکیل
و نماینده مجلس و استاد و مفسر و واعظ و استاد دانشگاه و روزنامه نگار و نو اندیش و
روشنفکر و نو اندیش و دگر اندیش ووووو..... همه یاد هندوستان کرده اند و به دنبال زر و زور
می باشند. خلاصه اینکه دولت باید به موازات تدبیر و اداره امور خارجی و داخلی مملکت
چاره ای بیندیشد که این روحیه در مرحله اول در وزیران و نمایندگان و بعد در مردم تعدیل شود
تا اجتماع اندکی بیشتر به حال اعتدال و سلامت باز آید.