آخرین سفر حج پیغمبر است
پیغمبر مناسک حج را به اتمام رسانید
به نظر می رسد حال و هوای دیگری در این سفر آخر وجود دارد
هنوز بیش از ده میل از مکه دور نشده بودند که ناگهان صدای پیامبر بگوش رسید که می گفت:
آنان که پیش رفته اند برگردند و صبر کرد تا آنها که به دنبال بودند برسند
به دستور او سنگها را بر روی هم گذاشتند و از جهاز شترها منبری بزرگ برپانمودند
سکوت محمد در باره علی، با توجه شرایط سیاسی جامعه او را در تاریخ بی دفاع می گذاشت
چه اینکه ممکن بود سیمای او در اسلام مسخ شود
یعنی ممکن است که پیامبر از علی که جز او مدافعی ندارد دفاع نکند؟
به نظر می رسد پیامبر تصمیم خود را گرفته است
پیامبر به همراه علی بر بالای منبر رفت
همه در این فکر بودند که پیغمبر چه می خواهد بگوید
پیغمبر بعد از مکث کوتاهی شروع به خواندن خطبه نمودند
تا به حال کسی پیغمبر را این گونه ندیده بود
پیغمبر خطبه ای بلند ایراد نمود و سپس دست علی را گرفت
سپس علی را با شیوه ای بسیار دقیق و البته محکم و قاطع معرفی کرد
نخست از جمعیت پرسید چه کسی از مومنان بر خود آنان اولی است؟
جمعیت یک صدا گفتند:خدا و رسولش بهتر می دانند
پیغمبر پرسید:آیا من از شما بر خود شما (اولی) نیستم؟
دوباره جمعیت یک صدا گفتند:چرا
سپس گفت:(من کنت مولا ه فهذا علی مولا – اللهم و ال من و لا ه و عادا و انصر من نصره و اخذل من خذله)
پس از معرفی علی آین آیه را بر مردم خواند:
(الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الا سلام دینا)امروز دینتان را برای شما تکمیل کردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم و رضا دادم که شما را دین اسلام باشد.